به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، مردم بابالجنه، دیار حماسهآفرینان، بار دیگر حماسهای ایرانی آفریدند تا نشان دهند حماسه تنها مربوط به قصههای شاهنامه نیست. حماسه را همیشه میتوان خلق کرد. حماسه تا وقتی هست که ایران باشد.
«همه جای ایران سرای من است» را همه ایرانیان میدانند. شیرازی و اصفهانی و توسی و قزوینی، همه و همه. این سرا پر است از فردوسیهای توسی که قصههایی واقعی از حماسه خلق میکنند؛ حتی اگر برای خلق آن بسی رنج برده باشند در سال سی.
این ادعا بیپایه نیست. دلیلش را میتوان در هر جای این سرای پهناور جست. در هر نقطه که آن را ایران بنامند.
«خوشبخت شوی» گفتن پیرزنی که از جوان کناردستیاش خواسته است به جای او اسم رئیس جمهور منتخب را بنویسد و پس از لحظاتی، آن سویتر جمله «خدا قبول کند» همان پیرزن که با کمر خمیده رأی را داخل صندوق میاندازد، تنها گواه کوچکی بر اثبات این مدعاست.
تا چند روز پیش در همه جای شهر صحبت از انتخابات بود؛ در خیابان، اتوبوس، صف نان، خانهها و حتی بین اتباع مقیم شهر قزوین و امروز انگشتهای همین ایرانیان دنیا را انگشت به دهان کرد.
رأیاولیها ذوق رأی دادن دارند و جوانان شور و شوق حضور. میانسالها دغدغه زود رسیدن و مسنترها نگران از طولانی شدن صفها و ذق ذق کردن پاها؛ اما همه رأی میدهند و برایشان فرقی نمیکند که 18 ساله باشند یا 105 ساله.
امروز عکاسان و فیلمبرداران نگران سوژه نیستند. اینجا پر است از صحنههای حماسی. مدرسهای در یکی از شهرکهای خلوت شهر که همیشه سوت و کور بود و هیچ فکرش را نمیکردی که شاید 10 نفر هم گذرشان به آنجا بیفتد، پر است از جمعیت.
جوانی میگوید: «جمعیت کنتور نمیاندازد» و یک رأیاولی هم یاد میکند از امواج دریای خزر و خلیج فارس. آنان که خیال خام در سر داشتند و برای گرفتن جسم و روح سهرابهای این حماسه، نقشهها چیدند و طرحها ریختند و جنگها کردند، باید بدانند که حماسهآفرینی در خون این جوانان است؛ میآیند، میمانند و میجنگند؛ حتی اگر سهرابوار در خون خود بغلتند؛ چراکه این سهرابوار جنگیدن را از همان هشت هزار سهرابی آموختهاند که امروز در گلزارها آرمیدهاند. اینان از نسل همانها هستند که مادرانشان چون شقایق داغ را بر وجود خود خریدند. آنجا که اینان نفس میکشند مملکتی است که ایران مینامندش.
انتهای پیام/77011/ی30/ظ1004