اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

در گفت‌وگوی آزاده قزوینی با فارس مطرح شد

روایتی از «ابوتراب اسرا» در خیمه‌گاه مخوف موصل

سردار آزادگان همچون خورشیدى بر دل‌هاى اسیران مظلوم مى‌تابید و چون ستاره درخشانى، هدف و راه را به آنان نشان مى‌داد و چون ابرى فیاض، امید و ایمان را بر آنان مى‌بارید.

روایتی از «ابوتراب اسرا» در خیمه‌گاه مخوف موصل

به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد آزاده‌ای از دیار قزوین است که در طول 10 سال اسارت خود همچون پدری مهربان، دلگرمی و محبت نثار دیگر آزادگان دربند دژخیمان بعثی می‌کرد و محبوبیت وی تا آنجا بود که سردار آزادگان لقب گرفت.

در سالروز ورود آزادگان به خاک وطن بر آن شدیم تا از سردار آزادگان بیشتر بدانیم و برای رسیدن به این دانستن‌ها و فهمیدن‌ها چه کسی بهتر از همشهری و همنشین چند ساله سردار در اسارت؟

صفرعلی عالی‌نژاد که در 17 سالگی به اسارت دشمن بعثی درآمده و این روزها به آستانه 50 سالگی قدم می‌گذارد، از مجموع هشت سال و 9 ماه مدت اسارت خود، کمتر از سه ماه در اردوگاه انبار و بیش از دو سال را هم در اردوگاه موصل با حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد سپری کرده و به گفته خودش شیفته سردار آزادگان بوده است.

آنچه از نظر می‌گذرانید، حاصل گفت‌وگو با این آزاده جانباز است.

*از آشنایی با سردار آزادگان بگویید.

حجت‌الاسلام ابوترابی اوایل سال 60 به اسارت درآمده بود و خانواده ایشان در قزوین با تصور شهادتش مراسم یادبود برگزار می‌کردند.

من هم که آن زمان عضو بسیج بودم، در مراسم شرکت کردم. پیش از آن هم ایشان را نه از نظر شخصیتی؛ اما از نظر اسم و خانواده به طور کامل می‌شناختم.

*در اردوگاه‌های عراق چگونه با هم آشنا شدید؟

اواخر آذر ماه 60 بود که در عملیات مطلع‌الفجر پس از سه روز محاصره در منطقه‌ای به نام «تپه‌گچی» در گیلان غرب به اسارت درآمدم و با تعدادی دیگر از اسرا به اردوگاهی در شهر انبار عراق منتقل شدم.

در میان اسرای تازه‌ وارد تنها من و یکی از دوستانم به نام «علیجانی» قزوینی بودیم.

وقتی حجت‌الاسلام ابوترابی از حضور دو قزوینی در میان اسرای تازه‌وارد آگاه شده بود، پیغام فرستاد که می‌خواهد ما را ببیند.

در همان دیدار نخست دریافتم که ایشان باید شخصیت بزرگی باشد؛ اما نمی‌دانستم تا این اندازه از سجایای اخلاقی و شخصیتی برخوردار است.

*چه مدت در اردوگاه با هم بودید؟

سه ماه پس از ورود ما ایشان را به اردوگاه موصل انتقال دادند و ما در این سه ماه کمتر توانستیم از صحبت‌هایش بهره‌مند شویم؛ اما خواست خدا بود که پس از دو سال من هم به اردوگاه موصل منتقل و بیش از دو سال دیگر با سردار آزادگان هم‌اردوگاه شوم.

در واقع در این اردوگاه بود که دریافتم با یک شخص معمولی رو به رو نیستم و پس از آن هم تا به حال هیچکس را با این میزان جاذبه ملاقات نکرده‌ام. من به شدت شیفته سردار آزادگان بودم.

*چه چیز باعث شد که ایشان، سردار آزادگان شود؟

اعتقاد به جذب حداکثری، دفع حداقلی در ذات ایشان نهادینه شده بود. همه را به شدت مجذوب خود می‌کرد؛ بانماز و بی‌نماز را.

معتقد بود که انسان‌ها حتی غیرمسلمان‌ها در ذات خود ارزشمند هستند؛ چراکه خداوند توان اشرف مخلوقات بودن را به صورت بالقوه در ذات آنان نهاده است. حال هرچه این انسان از ویژگی‌هایی همچون مسلمان بودن، ایمان و نیز تقوا در درجات بالاتری برخوردار باشد، ارزشش بیشتر می‌شود.

*پس ایشان برای وجود انسان‌ها ارزش خاصی قائل بودند؟

بله. از اسرای ایرانی کسانی در اردوگاه بودند که ما آنان را به دلیل کارها یا رفتارشان، لاابالی می‌دانستیم؛ اما سردار آزادگان طبق باورهایی که داشت، در برخورد با آنان دست بر سینه می‌گذاشت و تمام‌قد می‌ایستاد؛ آن هم نه از روی ریا؛ بلکه با اعتقاد قلبی.

این احترام تا جایی بود که حاج‌آقا در سخنرانی‌ها و آموزه‌هایش مطرح می‌کرد که اگر قرآن را یک طرف و آبروی انسان را در طرف دیگر بگذارند و مجبور باشید که پا روی یکی از آن‌ها بگذارید، شک نکنید که باید از روی قرآن عبور کنید؛ چراکه خداوند تبارک، قرآن را با تمام قداستش برای آبروبخشی به انسان‌ها فرستاده است.

*افراد زیادی هستند که برای هدایت دیگران تلاش می‌کنند؛ اما توفیق چندانی نمی‌یابند. علت موفقیت حجت‌الاسلام ابوترابی چه بود؟

ایشان به هیچ وجه از زبان برای هدایت کسی استفاده نمی‌کرد و آنچه مؤثر واقع می‌شد، در واقع عمل سردار آزادگان بود.

در اردوگاه اتاقی حدود 10 نفره داشتیم که «اتاق کفار» نام گرفته بود. ساکنان این اتاق کسانی بودند که با اسلام، نظام و حتی ائمه اطهار(ع) مخالف بودند.

یک بار که عراقی‌ها حاج‌آقا ابوترابی را به این اتاق انداختند، پس از 10 روز در کمال ناباوری دیدیم که ساکنان اتاق کفار در حال جمع‌آوری خاک برای ساختن مهر نماز هستند.

هیچ وقت نتوانستیم بفهمیم که ایشان در آن ایام با آنان چه کرد؛ اما هر چه که بود، سردار آزادگان تأثیر خود را روی اهالی آن اتاق گذاشت.

*رابطه اسرا و حجت‌الاسلام ابوترابی چگونه بود؟

حاج‌آقا به اندازه‌ای جاذبه داشت که هر کسی به هر بهانه‌ای سعی می‌کرد ایشان را ببیند. همه می‌خواستند انواع مسائل را با ایشان در میان بگذارند؛ به گونه‌ای که حاج‌آقا به ناچار برای ملاقات افراد مختلف برنامه‌ریزی و نوبت‌دهی می‌کرد؛ مثلاً دوشنبه، ساعت 10 صبح، کنار ستون چهارم.

*چه چیز سبب این علاقه می‌شد؟

حجت‌الاسلام ابوترابی تمام تلاشش را برای خدمت به نوع بشر به کار می‌گرفت. هیچ‌گاه خود را تافته جدابافته نمی‌دانست و حتی در تیم‌های فوتبال هم با کمال تواضع در زمین خاکی با دیگران بازی می‌کرد.

ایشان پس از آزادی هم خدمت به دیگران را ادامه می‌داد و هر سال برای قرائت دعای عرفه آزادگان را به مرز شلمچه می‌برد که البته توفیق شرکت در این دعاها را نیافتم.

با رفتن ایشان آزادگان از نظر مادی و معنوی محروم شدند.

* برخورد ایشان در اردوگاه با اسرای قزوینی چگونه بود؟

هر چند وقت یک بار اسرای قزوینی را برای خوش‌و‌بش و احوال‌پرسی فرامی‌خواند و این موضوع در اردوگاه برای ما که قزوینی بودیم، مایه افتخار و سربلندی بود.

همدانی‌ها که از نظر جغرافیایی خود را به قزوینی‌ها نزدیک می‌دانستند، پشت سر قزوینی‌ها حلقه دوم را تشکیل می‌دادند و وقتی آزاده‌های قزوین، همدانی بودن آن‌ها را به حجت‌الاسلام ابوترابی اعلام می‌کردند، ایشان به دلیل روحیه شوخ طبعی خود، می‌گفت: «ایرادی ندارد. همدان هم حومه کوچکی از قزوین است»؛ حال آنکه قزوین در آن زمان یک شهرستان کوچک بود و همدان یک استان!

*بزرگ‌ترین توشه‌ای که از همنشینی با سردار آزادگان گرفتید، چه بود؟

رفتارهایی که از من سر می‌زند، برگرفته از ایشان است. فکر می‌کنم اخلاق، بزرگ‌ترین توشه من بوده است. با مادی‌گرایی مخالفم؛ به خصوص در زمینه ازدواج جوانان. من این باورها را از سردار آزادگان دارم.

***

و این گونه بود که با عروج این روحانی آزاده در خرداد ماه 79 به هنگام عزیمت به حرم شاه غریبان، مقام معظم رهبری در پیام تسلیت خود آوردند: پس از سال‌ها حضور در میدان‌هاى مبارزه‌اى دشوار با نظام طاغوتى و پس از مشارکت شجاعانه در صحنه جنگ تحمیلى، سال‌هاى دراز، محنت اسارت در دست دشمن نابه‌کار و فرومایه را چشید و مبارزه‌اى دشوارتر از گذشته را در اردوگاه‌هایى آغاز کرد که او در آن‌ها، همچون خورشیدى بر دل‌هاى اسیران مظلوم مى‌تابید و چون ستاره درخشانى، هدف و راه را به آنان نشان مى‌داد و چون ابرى فیاض، امید و ایمان را بر آنان مى‌بارید.

=============

گفت‌وگو از: آسیه بهرامی

=============

انتهای پیام/77011/س40/ظ1004

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول