به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، سردار سرلشکر یحیی رحیمصفوی ظهر امروز در یادواره شهدای تبریز در مصلای امام خمینی(ره) در بیان خاطراتی از زندگی با مردم آذربایجان و سالهای دفاع مقدس اظهار کرد: سال 55 که آیتالله مدنی پس از زندگی یک ساله در لرستان که به آنجا تبعید شده بود، به نورآباد شیراز منتقل شد و بنده به عنوان افسر وظیفه بعد از اتمام درس از دانشگاه تبریز در بین سالهای 54 تا 56 خدمت ایشان در شیراز رسیدم.
وی تصریح کرد: آن سالها با کمک یک دوست که با هم روزگار را سپری میکردیم به مبلغ 16 هزار تومان یک ماشین ژیان نو خریداری کردیم و با آن به منزل آیتالله مدنی در رفت و آمد بودیم و از این شهید بزرگوار درسهای زیادی گرفتیم.
سرلشکر صفوی گفت: این شهید بزرگوار سخنان و منویات امام راحل را در گوش و جان ما زمزمه میکردند و در آن سالها هر چند مقلد امام بودیم اما هرگز ایشان را ندیده و از طریق شهید مدنی روز به روز شیفته امام شده و وارد مبارزات انقلابی شدیم.
وی افزود: آیتالله مدنی به قدری متواضع و مهربان بودند که همواره با حضور در منزل ایشان، خودشان شخصاً از ما پذیرایی کرده و ما را شرمنده محبتهای خود میکردند، در حالیکه از بیماری رنج میبردند در جواب اصرار ما برای مداوا در شیراز، عنوان کردند که ژاندارمری اجازه این کار را نمیدهد.
سرلشکر صفوی گفت: ایشان از بزرگترین مبارزان تاریخ انقلاب بودند که نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب و بعدها در تدوین قانون اساسی داشتند و افتخار میکنم که خود را شاگرد ایشان قلمداد کنم.
• انتقال پیکر شهید حمید باکری
وی در بیان خاطره دیگری تصریح کرد: در دفاع مقدس دوبار تا دجله و فرات پیشروی کردیم که یکی در سال 62 و عملیات خیبر بود، در آن مقطع جزیره مجنون در اختیار ایران بود که امام اصرار زیادی برای حفظ آن داشتند و عراقیها یک میلیون گلوله بر این جزیره ریخته و برای نخستین بار از بمب شیمیایی استفاده کردند.
سرلشگر صفوی گفت: در این عملیات همه فرماندهان نظامی در خط مقدم حضور داشتند تا به هر شکلی شده از پیشروی دشمن و گرفتن جزیره جلوگیری کنند.
وی افزود: در این عملیات تانکها با حجم زیادی از پل منتهی به جزیره عبور میکردند، و کار بسیار سخت بود، حمید باکری در این درگیریها به شهادت رسید و اصرار ما به آقا مهدی برای آوردن پیکر حمید بیجواب ماند چرا که ایشان اعلام کردند اگر توانستیم پیکرهای دیگر را بیاوریم، حمید را میآوریم در غیر این صورت این کار را نخواهم کرد و این امر باعث شد که پیکر حمید برنگردد.
سرلشکر صفوی افزود: در سال 63 نیز شهید مهدی باکری در آن سوی دجله در جریان انتقال نیروهایش و در آخرین مرحله قایقش مورد اصابت قرار گرفت و دیگر هیچگاه برنگشت.
• شهادت افسر عراقی در والفجر مقدماتی
مشاور و دستیار عالی فرماندهی معظم کل قوا تصریح کرد: در ماههای اول جنگ یک افسر عراقی به ایران پناهنده شد که وقتی علت این کار را جویا شدیم عنوان کرد وقتی برای خداحافظی از پدر و مادرم برای اعزام به جنگ اقدام کردم، مادرم بیاعتنا به خداحافظی من اعلام کرد نباید با ایران بجنگیم چرا که سیدی از اولاد پیامبر رهبر آن بوده و هرگز نباید تیری به سمت آنها شلیک کنم بلکه بهتر است پناهنده شوم.
سرلشکر صفوی گفت: این افسر عراقی کمک زیادی در جنگ به ما کرد و با شنود بیسیم عراقیها به ما اطلاعات لازم را میداد، سال 61 عملیات والفجر مقدماتی بود که گفت من در این عملیات شهید میشوم درخواست دارم که مرا در گلزار شهدای اهواز دفن کرده و بر مزارم بنوسید « انا غریب»
وی تصریح کرد: این است تاثیر مادران بر فرزندان خود که آنان را به مبارزه با کفر تشویق کرده و بهشت را برای آنان رقم زدند.
انتهای پیام/ش10/ف4004