به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، یاد گرفتهام با دستهای پینه بسته کارگر شهرم بنویسم و به جای چشمهای کم سوی مادربزرگهای دیارم نگاه کنم، یاد گرفتهام با درد دلهای رانندههای شهرم زندگی کنم و با صداقت بچهگانه کودکان سرزمینم حرف بزنم.
اینک اما من خبرنگارم، چشمهایم را که میگشایم چندین و چند سال از عمرم گذشت، آن قدر سریع که حتی فرصت نشد روزها، ماهها و سالهایش را بشمارم.
حال اما دلم روشن است، روشن از آن که لحظه لحظههای عمرم را برای مردمم صرف کردهام.
و اکنون از 365 روز سال، یک روزش را به اسمم گذاشتند تا شاید در پس شادی یک روزهاش، آرزوها و نداشتههای زندگیم را به باد فراموشی بسپارم.
من اما خبرنگارم، خبرنگار روزهای سخت دیروز، روزهای حساس امروز و روزهای آرزوهای قشنگ فردا به خود قبولاندهام هرگز برای خودم ننویسم، هرگز برای خودم نخواهم، دندان روی جگر بگذارم و به آینده امیدوار باشم.
اینک اما نخواه که سکوت کنم، خودخواهی نیست، یک روز از 365 روز سال سهم من است، سهم تمام نداشتههایم از زندگی، سهم تمام آرزوهایم از فردا، سهم تمام سکوتهایم از عمر.
هنوز شور و شوق نوجوانی در وجودم شعلهور بود که وارد دنیای خبر شدم، با ماهی 20 هزار تومان آغاز کردم و حال که سنم به مرز 27 سال رسیده با ماهی 150 هزار تومان و گاهی 200 هزار تومان زندگی را سپری میکنم.
پیه بیمسکنی و بیخودرویی را به جان خود مالیدهام، زیرا با حقوق بخور و نمیر من جایی برای مسکن و ماشین نمیماند.
باز هم بگویم مَنِ خبرنگار چه میکشم، بارها و بارها مشکلاتت را به گوش مسئولان رساندم حال آن که خودم شرایطم از تو سختتر بود، اما ترجیح دادم برای تو بنویسم تا برای خودم.
امروز اما اجازه بده از آرزوهای نیامدهام بنویسم از حرفهای نگفتهای که گاهی فکر میکنم نگفتنش سبب سرطان شود و مرا از پای در آورد.
امروز اما گوشَت را میخواهم تا حرفهایم را بشنوی، اگر چه میدانم نمیتوانی برایم کاری کنی، اما مطمئنم به جای یک روز از 365 روز سال، تمام 365 روز سال به حرفهایم میاندیشی.
آری من خبرنگارم، سالها بینام و نشان قلم زدهام و اکنون در سن 27 سالگی بدون بیمه و هیچ مزایای شغلی گذران زندگی میکنم.
زندگی ساده و بیآلایش، اما درونم پُر از آرزوهای بزرگ و دلم امیدوار که شاید روزی کسی نیز چشم، گوش و زبان من شود.
من اما خبرنگارم، فردا یک روز از 365 روز سال هم میگذرد و من باز باید سکوت کنم و باز به خود قول دهم هیچ چیز را برای خود نخواهم و تنها برای تو بنویسم.
و اکنون مردم دیارم، بدانید باز هم، چونانِ گذشته برایتان مینگارم باشد که رهگشا باشد.
.................................
یادداشت از مریم بهادری
.................................
انتهای پیام/ب20/ژ1001