به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، شب قدر، گاهِ رویش جوانههای الغوث الغوث بر عرصه لبهای شب زندهداران است.
امشب عجب شب مبارکیست، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها، شب خوبیها، پاکیها، شب زندهداریها، شب راز و نیاز، امشب چشمهایم را بر هم نمیگذارم و با تنها معبودم به سخن مینشینم.
امشب از آسمان، باران "انا انزلنا" بر فرق زمین میبارد، چشمانم را با آب توبه میشویم و کلام قرآن را در دهانم میریزم تا خواب، چشمانم را نیازارد.
با او به سخن مینشینم، از دردهای یک سالم با او میگویم، او را میخوانم و از درگاهش اجابت دعاهایم را میطلبم.
امشب لیلهالقدر خداست، ذکر یا رب یا رب، وِرد زبانهاست، گاهِ استغفار و دلْ لرزیدن است، گاهِ توبه، گاهِ آمرزیدن است، گاهِ عجز و التماس و هم نیاز، رو به درگاه حکیم چارهساز.
امشب چه شب مبارکیست، ملائک دسته دسته به یمن و بزرگی این شب بر زمین میآیند تا چشمان خسته و خیس شب زندهداران را با گلاب بهشتی بشویند، آنان میآیند تا غبار خطا و گناه را با عطر فردوس از دلها بزدایند.
و حال دلم برایِ آخرین شب قدر عجیب تنگ شده، دلم یک شبِ قدر میخواهد، یک شب قدرِ بارانی، دلم یک قرآن میخواهد و یک چشمِ خیس، یک کاغذ و یک قلمِ خسته، دلم یک شبِ بارانی میخواهد.
بارانی که روحم را خیس کند، بارانی که قلبم را تطهیر دهد.
الهی، امشب آمدهام تا به چهارده نور پاک، تو را قسم دهم و والاترین کتاب را بر سر بگیرم، تا به واسطه آنها مرا به حال خویش وامگذاری و در این شب با بهترین دوستانت همنشین کنی و از خویش مرانی، که بی تو حیران و سرگردانم.
شب قدر، شب احیای خویش با دم مسیحایی دعاست، شبی که باید قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم بزنی و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی.
ای بهترین، ای مهربانترینِ مهربانان، مرا در میهمانی بندگانت بپذیر و بخشش گناهان را بدرقهی راهم ساز، الهی العفو، العفو، العفو … .
و اکنون نردبان دلم شکسته است، میشود برای من کمی دعا کنی، یا اگر خدا اجازه میدهد به جای من خدا خدا خدا کنی، راستش دل من مثل یک نماز بین راه شکسته است.
میشود برای بیقراری دلم، سفارشی به آن رفیق با وفا، خدا کنی.
آسمان دلتان امشب اگر ابری شد، یک نفر مانده به راه سخت محتاج دعاست.
...............................
یادداشت ازمریم بهادری
...............................
انتهای پیام/ش20/ژ1001