اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

یادداشت فارس از غارت میراث فرهنگی در مازندران

«لیکر» روستایی که زمستان 90 را با اشباح و دزدان عتیقه سر کرد

خبرگزاری فارس: مناطق تاریخی و تپه‌های باستانی با حفاری‌های غیرمجاز اما با تجهیزات پیشرفته و شیوه‌های کاملاً حرفه‌ای تخریب شده و امامزادگان برای چندمین بار حفاری می‌شوند.

«لیکر» روستایی که زمستان 90 را با اشباح و دزدان عتیقه سر کرد

به گزارش خبرگزاری فارس از مرزن‌آباد، دهستان کوهستان از جمله مناطق جریان‌سازی است که طیف وسیعی از گروه‌های فرهنگ‌مدار و چهره‌های صاحب وجهه‌ سیاسی، ادبی، اقتصادی و مذهبی را در گلستان وجود خود پرورانید.

سیل، برف، بوران، توفان، بهمن، زلزله، رانش زمین، آتش‌سوزی و خشکسالی از جمله مواردی بودند که اگر به آرشیو سوابق ستاد حوادث غیرمترقبه‌ شهرستان چالوس مراجعه کنیم خواهیم دید در فاصله‌ زمانی سه دهه اخیر با هیبتی مهیب حادث شدند.

درست است که این حوادث طبیعی همه با هم نازل نشدند، ولی گاهی شاهد نزول خوشه‌ای آنها بوده و گاهی هم سالانه قربانی حداقل یک مورد از موارد شمرده شده، اگر نه در همه‌ منطقه که دست کم در یک روستا از روستاهای کوهستانی بوده‌ایم.

به حکم وجدان و به نام نامی عدالت باید گفت در طی سالیان متمادی، تلاش فراوانی برای شستن غبار محرومیت از چهره‌ کوهستان صورت گرفت و نتایج نسبتاً خوبی هم به بار آورد، اما با وجود هشدارها در زمینه‌ تامین امنیت، متولیانش چندان این نیاز مبرم را جدی نگرفتند، احشام مردم همچنان به سرقت برده می‌شوند، منازل مردم در معرض غارت دایمی و سازمان‌ یافته قرار می‌گیرند، مناطق تاریخی و تپه‌های باستانی با حفاری‌های غیرمجاز اما با تجهیزات پیشرفته و شیوه‌های کاملاً حرفه‌ای تخریب شده و امامزادگان برای چندین و چندمین بار حفاری می‌شوند.

غارت اشیای تاریخی که هزارها سال در مدفن خود به آرامش خفته بودند و در انتظار که شاید روزی دستی آن را روشمندانه از اسارت خاک و خاکدان منجی شود به ناگاه به چنگال زبردستان تردامن گرفتار می‌شوند، اگر به‌کلی ویران و محو نابود نشوند شاید شانس آن را داشته باشند تا روزی در بازار حراجی لندن یا «دبی» در غربتگاه اسارت کلکسیونری دگرباره مدفون شوند و باز هم رنج انتظار که سرنوشت این بار چگونه رغم بخورد؟

با اینکه گزارش مفصل این اعمال ناروا به طور متوالی و بیشتر به شیوه‌ مطبوعاتی به متولیان امر داده شد، اما گوش شنوایی برای پیشگیری و مقابله‌ جدی یافته نشد و شیوه رفتاری بعضی از مسئولان از میراث فرهنگی تا اوقاف و از انتظامی تا قضایی مصداق این بیت است که می‌گوید:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست             آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

دل‌رحمی، تسامح و تساهل موجب آن شد تا این اشرار و سارقان فرهنگی و دزدان اسناد شرف مردم زحمت‌کش در کار خود جری‌تر شده پای‌بند هیچ اصولی نباشند. طرفدار شدت عمل و مشت‌های آهنین نیستیم، اما از قدیم گفته‌اند:

اگر چوب حاکم نباشد ز پی                             کند زنگی مست در کعبه قی

در گذشته‌ منطقه‌ کوهستان کلارستاق یا شهرستان فعلی چالوس روزی انباشته از احشام بود، دامنه هر کوهی را در فصل بهار و تابستان به‌غیر از گل و گیاه دام‌بنه‌ای زینت می‌داد و در کنار خروش رودخانه و غرش آبشار و جوشش چشمه‌سار، ولوله‌ رمه‌ها و گله‌های پرتعداد گاو و گوسفند، غوغای پیران و جوانان، گوش فلک را کر می‌کرد و صدای سرشول پرطنین شبانان با «لر» پلنگان درمی‌آمیخت و پژواک آن سینه سنگ و خارا سنگ را ترنم و ترانه می‌شد و کوهستان با این صداها جان می‌گرفت.

صخره‌های سرد با سیمای سخت و زمخت خود دیگر ملال‌انگیز نمی‌نمودند. عرصه‌ فرمان‌روایی سرگالشان پر هیبت و مختابادهای پرصلابت، سخت‌کوش و متین که مدیر بودند و مدبر در رقابت با جان‌سختی کوهستان معنا می‌گرفت. در واقع کوهستان عرصه کار و تلاش بود و تولید و گردش چرخه اقتصاد که اگر سنتی بود و کم بازده ولی قاعده‌مند و ریشه‌دار می‌کرد و استخوان‌بندی‌اش زبر و نرمی‌اش رو به فراز داشت و سختی‌اش رو به فرود.

با کمال تاسف آنگاه که طرح خروج دام و دامدار از جنگل در دستور کار منابع طبیعی قرار گرفت، خامی و غفلت تا بدانجا عمق داشت که این طرح در نیافت دام‌بنه‌های جنگلی و دامداران جنگل‌نشین در فصل زمستان همانانند که تابستان و بهار را در کوهپایه به سر می‌برند و سرنخ مهم‌ترین تولید سنتی و ریشه‌دار منطقه را در دست دارند.

احشام مبدل به پول نقد شده و در چشم به هم زدنی از دست دامدار پرید. چوپانان جوان بیکار شدند و به امور خدماتی روی ‌آوردند و پیران در کنار طویله‌های عریض و طویل خود، کاری جز مگس پرانی نیافتند تا دق مرگ شده نسل آنها منقرض شد.

مهم‌ترین پیامد این فاجعه اما در کنار دیگر عوامل مرتبط، تند شدن سیر مهاجرت از روستاهای کوهستانی بود به طوری که بعضی از آبادی‌ها یا به کلی از جمعیت خالی شد و یا فقط چند خانواری بیش نتوانستند به اقامت خود ادامه دهند.

این بار حاصل این معضل به‌غیر از تحمیل شرایط ویژه‌ تاریخی، بهم ریختن وضع امنیتی منطقه بود که بارها توسط اهل قلم، خطبا، وعاظ و دیگر خیراندیشان کوهستان به متولیان وقت هشدار داده شده بود.

اگر بخواهیم اندکی از آن معضلات بسیار را بگوییم اینکه روند مهاجرت به شدت تندتر شد، خلأ دامداران و جنگل‌نشینان که حافظان بی‌جیره و مواجب جنگل بودند سیر قاچاق چوب را تندتر کرد و فرصت‌طلبان بدون هیچ مزاحمتی به مناطق بکر جنگلی دست درازی کردند.

مناطق تاریخی، تپه‌های باستانی ارزش‌های حجمی فرهنگی، سنگ نبشته‌ها، یادگارها و سنگ قبرهای قدیمی معصوم‌زاد‌گان به آسانی در خلوت زمستانه روستا مورد تهاجم و تاخت و تاز بی‌رحمانه‌ حفاران غیرمجاز قرار گرفت، سرقت‌های سازمان‌یافته از منازل شدت گرفت، فرصت‌طلبان سطحی‌نگر و قانون‌گریز در غیاب خردمندان به مهاجرت رفته، آزادی عمل یافته در همدستی با قاچاقچیان حاضر شدند « قیصریه را به قیمت دستمالی بسوزانند» و هر اثر تاریخی را که به منزله سند شرف ساکنان کوهستان بود به باد حراج بسپارند و برای تامین حاشیه‌ امنیت، گاه رشته‌ قانون‌شکنی خود را به اداره یا ارگانی پیوند بزنند.

غارها، بارگاه‌های مقدس معصوم‌زادگان، قبرستان‌های کهن، تپه‌های باستانی، محوطه‌های تاریخی، درختان کهنسال و زیارتنامه‌ها و این اواخر خانه‌های مسکونی، و به قول کوهستانیان «جل و جلکا گوشه»، یادگارهای به جا مانده در پستوهای خانه‌ها و اندرون صندوق‌های چوبین بجا مانده از مادربزرگ‌ها حتی زنگ و زنگوله‌های گردن احشام سابق که بوی کهنگی می‌داد، گهواره‌ها، چرخ نخ‌ریسی، ابزار کهن بافندگی و سفالینه‌ها و همه را به غارت بردند. باور نمی‌کنید؟ حق دارید! زیرا نگارنده هم تا ندیده بود باور نمی‌کرد.

زلیخا گفتن و یوسف شنیدن     شنیدن کی بود مانند دیدن

اکنون وقت آن رسید که یکی از روستاهای به غارت رفته را معرفی کنیم.

* روستای « لیکر»

«لیکر» یکی از روستاهای برجسته‌ی کوهستان است که به لحاظ انباشتگی احشام در زمانی نه چندان دور دست که مورد تهاجم سازمان‌یافته‌ سارقان قرار گرفت می‌توان صحبت کرد.

روستای کوهستانی« لیکر» را آخرین خانواده‌ای که ترک کرد آذر ماه سال گذشته بود.

اهالی روستا بنا را بر آن گذاشتند که هر زمستانی را یک خانوار به عنوان نگاهبان در روستا بماند گویا در آخرین زمستان، تنها خانواده‌ نگاهبان که بنا به دلیلی موجه و برآوردن نیازهای زندگی روستا را ترک کرده بود، سارقان سازمان‌یافته که در سال‌های پیش روستاهای الیت و دلیر را مورد تهاجم قرار داده بودند از فرصت استفاده کرده به سراغ این روستا رفتند و بی هیچ مانعی هر آنچه را که در پی آن بودند با خیال آسوده جمع‌آوری کردند و بردند.

این سارقان عمدتاً به دنبال ظروف مسی و اشیای عتیقه هستند آنان عطش خود را با دست‌برد زدن به خانه‌های روستاهای خالی از جمعیت فرو می‌نشانند.

روستاهایی که دارای سابقه‌ دامداری دیرینه‌ای هستند به دلیل آنکه ساکنان آن دارای ظروف مسی به‌جا مانده فراوانی هستند و این ظروف به علت قدیمی بودن عتیقه محسوب می‌شوند آماج تهاجم این سارقان خوش سلیقه قرار می‌گیرند، آنها طی دو سه سال متوالی در الیت و دلیر سرگرم تخلیه ظروف از خانه‌ها و حفاری مناطق تاریخی و امامزاده‌ها بودند. این بار نوبت روستای «لیکر» بود که مورد توجه آنان قرار گرفته و غارت شود.

شیوه کار به این صورت است که ابتدا وارد منزل می‌شوند سپس خانه به خانه اجناس را از زیرزمین تا پشت بام به دقت جمع‌آوری می‌کنند. کار جمع‌آوری ممکن است تا چند شب به طول انجامد.

بنابراین شب را در شیک‌ترین خانه به روز می‌رسانند چون در همه خانه‌ها برنج پیدا می‌شود اقدام به پخت برنج کرده و با طبخ کباب حسابی از خود پذیرایی می‌کنند و رختخواب‌ها را پهن می‌کنند و روی آن لم می‌دهند بی‌آنکه بعد از استراحت آنها را جمع کنند یا از سوختنش با جرقه‌های آتش جلوگیری کنند و سپس ظروف مسی و عتیقه را عمدتا با وانت‌بار حمل می‌کنند.

در روستای لیکر چون اتومبیل تا وسط روستا به دلیل وجود برف بالا نرفت با فرقون ظروف را جابه‌جا کردند به این صورت که در حلقه قسمت جلوی فرقون طنابی بسته فردی از جلو آن را کشیده و فرد دیگری از پشت هل داده است.

این سارقان با خانه‌های مدرن چندان کاری نداشته‌اند چرا که می‌دانستند در آنها اشیای عتیقه یافت نمی‌شود، ولی تمام خانه‌های سنگی، گلی و قدیمی را بدون استثنا مورد بازرسی قرار دادند و آنها را چاپیدند، درها را با تایلور باز کرده و قفل‌ها را شکستند و گاهی از پشت‌بام خانه‌ای به خانه دیگر نفوذ کردند.

این افراد با همین شیوه، پیش از این روستای الیت را چاپیدند، سنگ نوشته‌ها و سنگ قبرهای دارای نقش را با خود بردند و مناطق تاریخی آن را به طور مداوم مورد تخریب قرار دادند.

آرامگاه امامزادگان این روستا به اسامی حضرات آقا احمدرضا و زینب رضا را برای چندمین بار و با عمقی بسیار بیشتر در آخرین زمستان مورد حفاری قرار دادند، گویا حفاری‌های گذشته به اندازه‌ کافی اشتهای سیری‌ناپذیر آنان را کفایت نکرده بود.

شیوه سرقت و ورود و خروج و نوع اموالی که به غارت می‌برند و استراحتگاهی که ایجاد می‌کنند مشابه است و این نشان می‌دهد که سارقان گروهی عمل می‌کنند، بومی هستند و در این شغل زمستانه با سابقه هستند، اشیای عتیقه‌ مسی و برنجی مورد توجه آنها است، با گردش فصل نوع دزدی نیز تغییر می‌کند مثلاً از حالت سرقت خانه به خانه خارج می‌شود، چون خانه‌ها توسط صاحبانشان اشغال می‌شوند؛ اما اگر مبدل به دزدی احشام شود به علت وفور احشام سرگردان ربودن آنان چندان سخت نیست.

 البته آنها به اشیای مسی و برنجی آنقدر علاقه دارند که هر وقت پا بدهد از آن رویگردان نیستند و در این راه تا بدانجا افراط می‌کنند که دیده شده زنگ‌ها و زنگوله‌هایی را که سابقاً برای احشام مورد استفاده قرار می‌گرفت با خود بردند.

آنان می‌دانند که این زنگ‌ها وقتی از گردن دام جدا شد در واقع ناقوس مرگ دامداری نوع سنتی را به صدا درآورد و نوع مدرن دامپروری هم که پا نگرفت بنابراین فقط به درد ذوب کردن می‌خورد و بس.

«لیکر» کجاست؟

روستایی کوهستانی است که از سطح دریا حدود یک هزار و 500 متر ارتفاع دارد.

فاصله‌اش با روستای تویر مرکز دهستان 11 کیلومتر و تا مرکز بخش (مرزن‌آباد) 16 کیلومتر است. به‌جای شورا نماینده‌ بخشدار در آنجا انجام وظیفه می‌کند، در فصول بهار، تابستان و نیمی از پاییز حدود 40 خانوار در این آبادی رفت و آمد می‌کنند ولی زمستان به کلی خالی از جمعیت است. مدفن شهیدی معزز به نام شهنور احمدکیادلیری است و آزاده‌ دلاوری به نام یحیی سام دارد.

سابقاً در مزارع دیمی آن گندم، جو و ارزن کشت می‌شد، ولی اکنون همه‌ آن زمین‌ها را منابع طبیعی یک‌جانبه و بی‌پرس‌وجو از مالکان آنان همانند زمین‌های سایر روستاهای کوهستانی ملی اعلام کرده است. در مراتع آن گیاهانی بااهمیت، در مصارف دارویی و صنعتی به وفور یافت می‌شود.

بابونه، پرسیاوش، ترم یا اسطوقدوس، آویشن، ختمی، جرن، شقاقل، سیرکوهی، گل گاو زبان، فشکی واش، چای کوهی، لاری، شاه تره، ترش اساگ، مهر اساگ، گل سنگ، زرشک از دانه‌دار و بی‌دانه و توت فرنگی از جمله آنان هستند.

سابقاً دام‌بنه‌هایی همچون توارکوه یا تبری‌کوه، واجار، ویند، خورا، هلی‌پشت، زرشک، سابُن در آن قرار داشت.

پلت چال در اطراف این روستا وجود داشت که با گونه‌های گیاهی بسیار غنی انباشته از دام بود، این دام‌بنه‌ها در پی طرح خروج دام از جنگل اکنون بدون دام مانده و روستای لیکر نیز بدون دامدار و اکنون «لیکر» روستایی که حتی اشباح را هم در آن جایی نیست، قصه‌ پر غصه‌اش به سر رسید بی‌آنکه کلاغه به خانه‌اش رسیده باشد.

===================

یادداشت از مومن توپاابراهیمی

==============

انتهای پیام/چ3000

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول