به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، تاریخ پر ظرفیت دفاع مقدس ملت ایران، در برابر ظلم جهانی استکبار علیه ملت مستضعف و حق طلب ایران، سرشار است از وقایع و اتفاقات زیبایی که در عمق پر درد آن رویدادها میتوان به مطالبی دست یافت که سرانجام آن به ارتباط با معبود خویش منتهی میشود.
در این بین، مرز نشینان غیور و مقاوم ایران در جای جای این مرز پر گهر، چه با فداکاریهای خود و چه با مهاجرت از شهر و دیار و منزل و ماوای خویش، چنان حماسههایی را رقم زدند، که در تاریخ دنیا دهان به دهان و نسل به نسل خواهد چرخید و آوازه زبان خاص و عام خواهد بود.
آبادان، این جزیره مانند زیبا روی، این خاک قهرمان پرور، این نخلستان حاصلخیز، و این دژ مستحکم هشت سال نبرد جانانه سپاه اسلام علیه استکبار، در طول این هشت سال بر اثر فداکاریهای مردان و زنان و غیورش، رقم زننده حماسههایی شد که هنوز داستان بسیاری از این ایثار و فداکاریها ناگفته مانده است.
داستان امروز ما، شاید قبلا در قالب صفحات پر دردی به نام گنجینه رنج بر ملا شده است، اما بر خود واجب دانستم به سراغ دو عزیزی بروم که با حضور خود در خط مقدم جبههها و از سرگیری روال عادی زندگی زیر موشک باران بیوقفه آبادان، موجب ایجاد امید و سبزینگی در دل رزمندگان اسلام شدند.
«رضیه غبیشی» راوی کتاب گنجینه رنج و همسر ایثارگر وی «حاج منصور عطشانی» بیشک مصداق تمام بزله گوییهای ادبی جنگ هستند که در طنازی موشکهای کفر بر خاک ایران صبر و استقامتی مثال زدنی از خود به جای نهاده و نه تنها امور جاری آن روزها را برای تسهیل در روند جنگ در دست گرفته بلکه خانه داری و تشکیل خانواده اختیار کردند تا با این کار خود عنوان کنند که اینجا خانه ماست، گرچه جنگ است، اما اوست که به سراغ ما آمده و ما در عین حالی که از او و چهره کریح آن بیزاریم و به مقابله با آن میپردازیم، زندگی اختیار میکنیم و شهر خود را همچون فرزند خود عزیز میدانیم.
*ابتدای انقلاب تا تاسیس سپاه پاسداران
منصور عطشانی، جانباز جنگ تحمیلی در گفتوگویی صمیمانه با خبرنگار فارس از حال و هوای آن روزهای آبادان گفت و اظهار کرد: در انقلاب در قالب انتظامات انقلاب اسلامی ایران کار خود را برای پاسداری از انقلاب کبیر خمینی (ره) آغاز کردم.
وی ادامه داد: در آن روزها در جمع آوری عوامل و بازماندگان ساواک و رژیم پهلوی دخیل بودم و از همان ابتدا قرار بر کار فرهنگی بر نهادم و با تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آبادان که همزمان شد با وفات مرحوم آیتالله طالقانی اولین نشریه سپاه را منتشر کردم.
عطشانی اضافه کرد: قبل از تاسیس سپاه پاسداران، اطلاعیهای دادم که در آن از مسئولان خواستم که جلوی پیشروی ضد انقلاب را در روستاها و در گوشه و کنار کشور بگیرند و اجازه ندهند از خوزستان، کردستان دیگری ساخته شود.
جانباز جنگ تحمیلی تصریح کرد: در ابتدا سپاه با یک دستورالعمل کار خود را آغاز کرد که باید 80 درصد فعالیت آن عقیدتی باشد و 20 درصد آن نظامی، که بعدها این دستورالعمل به 10 درصد عقیدتی و 100 درصد نظامی تغییر کرد.
وی تاکید کرد: گفته میشود که چرا ما مثل سایرین شهر را ترک نکردیم، باید بگویم که ما جنگ را آغاز نکردیم بلکه جنگ بود که به سراغ ما آمد، و ما هم محکوم به زندگی بودیم، حال یا زیر موشک باران یا در فضای امن شهر، این شهر مال ما بود و تنها خوشی و خرمی آن را از آن ما نبود بلکه در روزهای زخمی شدن تن نحیف آبادان نیز باید یار و یاور آن باشیم.
*ازدواج در زیر موشک باران شهر
عطشانی ابراز داشت: قبل از جنگ که قصد ازدواج داشتیم، گرفتار مسئله خلق عرب و در آبادان و خرمشهر شدیم که بر اثر بمب گذاری و کارشکنیهای رژِم بعث عراق در ایران و به ویژه در آبادان و خرمشهر، فرصت آن پیدا نشد که کمی به زندگی خود بنگریم.
وی افزود: با این اوصاف پس از آغاز جنگ و در اسفندماه 59 با لباس فرم سپاه بر سر سفره عقد نشستیم و هدف از پوشیدن این لباس رزمندگان بر سر سفره عقد، صراحت آنان بود که از همان ابتدا به همسر خود میگفتند که فردای ما را جنگ رقم میزند و بعد سفره عقد هر رفتی از خانه امکان دارد که بازگشتی در کار نباشد.
ایثارگر هشت سال جنگ تحمیلی اظهار کرد: از همان ابتدا زندگی مشترک را در جزیره مینو و درست در چند صد متری مرز عراق آغاز کردیم، آبادان آن روزها سرشار بود از کمبودها، اما با بیاهمیتی به این معضلات با آنها خو گرفته و به زندگی خود ادامه دادیم.
عطشانی از فعالیتهای فرهنگی خود و همسر خویش در سپاه آبادان گفت و عنوان کرد: در جزیره مینو ساختمانی را برای اقامت به ما داده بودند که ضمن استفاده از اتاقی در آن برای زندگی، از آن به عنوان بسیج روستایی را راه انداختیم و همچنین اقدام به تاسیس ستاد تبلیغات جزیره مینو کردیم.
وی اضافه کرد: با آغاز عملیات ثامن الائمه مجبور به ترک جزیره مینو شدیم و در منزلی در خیابان پرویزی آبادان سکونت یافتیم، و آنجا نیز فعالیتهای فرهنگی خود را قطع نکردیم.
*مجروحیت سخت/ همسری که بار تمام سختیها را به دوش کشید
رزمنده دوران دفاع مقدس از نقش همسر بزرگوار خویش در آن روزهای سخت یاد کرد و گفت: همسرم در آن روزهای موشک بارانگاه تنها و پس از تولد فرزندان، شبهای سختی را در تنهایی مطلق و لرزش زمین تحمل کرد، که ارزش وی بیش از چیزی است که در مورد او گفته میشود.
عطشانی از دوران بد مجروحیتش گفت و اینکه بر اثر ضربه شدید مغزی در خاطر ندارد که چگونه مجروح شده است و ابراز داشت: دوران سختی را در مجروحیتم گذراندم که همسرم بار تمام سختیهای آن دوران را به تنهایی بر دوش کشید، پس از آن دوران مجددا به جبهه آبادان بازگشتم، آخر نمیتوانستم این آب و خاک مثال زدنی را رها کنم، نمیشد جبهه را فراموش کرد و از آن دور بود، در توانم نبود آن چهرههای نظر کرده رزمندگان را دوری بجویم، بنابراین با هر حالی که داشتم مجددا به آبادان بازگشتم.
وی در پایان خاطر نشان کرد: پس از مجروحیتم بسیار به من نهی شد که به جبهه بازنگردم اما قرار نبود که بعد از هر خراشی جبهه را ترک بگوئیم، ما معامله با خدای خویش کرده بودیم، و خدا را در پشت خاکریزها دیده بودیم.
*زندگی چه زیباست اما شهادت زیباتر
حرفهای حاج منصور بوی خاصی میداد، پنداری هنوز هوای باروت بر سر دارد، به راستی اینان با چه چیز دنیا اخت شدهاند که اینگونه خدا را در کنار خویش احساس میکنند؟
این مردان پاک بیمدعا، حقیقتا مردان سنگرهای عشق هستند که هست و نیست خود را در گرو رضای خدا دیده و برای گام نهادن در راه او از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند.
زندگی برای آنان گرچه زیباست، اما شهادت زیباتر است و چه خوب این درس را از بر کردهاند که مرگ سرخ به مراتب زیباتر از زندگی سیاه است.
به چهرهاش که نظاره میکنم، خستگی دنیوی را مشاهده میکنم که گویا شکایت دارد از رفیقان سفر کردهاش، که چرا از قافله معرفت جای مانده و چرا کمی بیشتر جسارت به خرج نداده، اما نمیداند معبود او، او را برای نسل سوخته ما به یادگار نهاده تا بر ما بگوید حکایت بزرگ مردان زمانه را...
*روایتی از گنجینه رنج
«رضیه غبیشی» همسر وی نیز در گفتوگو با خبرنگار فارس در آبادان، از آن روزهای سخت خویش پرده برداشته و گنجینه رنج خود را برای ما بازگو کرد و ادامه داد: درود میفرستم بر ارواح طیبه شهدا و بر جان گران ایثارگران و جانبازان و همسران بزرگوار، صبور و مقاومشان این نیمههای ناپیدا را که وجودشان مایه دلگرمی و آرامش رزمندگان اسلام بوده و است.
وی ادامه داد: همسران رزمندگان، قطعا خود را برای روزهای سخت آماده کرده بودند که تن به ازدواج با این عزیزان دادند، به یاد میآورم رشادتهای زنان شهرم را که چگونه در عین انجام وظایف زندگی در آن شرایط سخت و وفور کمبودها در شهر آبادان، چگونه خیال همسرانشان را از بابت مسائل درون خانه آرام نگه میداشتند و در آن شبهای وحشت انگیز، گوشهای را اختیار میکردند و قرآن بر سر میگرفتند، اما لام تا کام از وضعیت موجود گلایه نمیکردند.
*همسران رزمندگان، پایههای پیروزی و نصر
فعال فرهنگی دوران دفاع مقدس تصریح کرد: همسران رزمندگان در زیر موشک باران شهر آبادان، جدا از اهدای آرامش به فرزندان خود، کیان خانواده را حفظ کرده و روزمرگی را اختیار میکردند.
غبیشی ادامه داد: در گوشه و کنار شهر زنان زیادی بودند که در آن شرایط سهمگین، در کنار همسران خود مانده و خالق لحظات زیبایی شدند.
وی در خصوص شرایط ابتدای زندگی خود در آبادان عنوان کرد: ابتدا در جزیره مینو ساکن بودیم، سپس با تمرکز نیروها بر اطراف آبادان به داخل شهر آبادان نقل مکان کردیم، در عین حالی که دختری 23 ساله بودم، و ترس و وحشت وجودم را گرفته بود، به مرور جنگ را عادی جلوه داده و به جای ترس از خمسه خمسهها، با شمردن آنها که چگونه سینه زمین و زمان را میشکافند، شب را به صبح میرساندم.
امدادگر دوران جنگ تحمیلی ابراز داشت، در ابتدای زندگی خود، همسرم به من گفت که امشب را در کنار خانواده هستم، اما از فردا شب معلوم نیست که باشم و شاید گاهی به خانه سر بزنم، و من آموختم که چگونه با تنهاییها و سختیها کنار بیایم.
غبیشی ادامه داد: من میخواستم زندگی کنم، حال زیر موشک باران و یا زیر آسمان امن خدا، وظیفه حفظ کیان خانواده بود و نباید ترس به دل خود راه میدادم.
وی اظهار کرد: هر شب من به همین سبک گذشت و شبهای زیادی را چشم به درب ماندم که آیا این بارمردی با صلابت را خسته از جنگ در چارچوب در میبینم و یا شهیدی گل گون کفن را..
همسر جانباز دفاع مقدس افزود: خود را برای هر خبری آماده کرده بودم و دعایم، همیشه بدرقه راه همسرم بود تا رضای خدا در پناه او باشد.
غبیشی از اقدامات خود در دوران اقامتش در آبادان و جزیره مینو گفت و ابراز داشت: در جزیره مینو وظیفه خدمت در تبلیغات این شهر را داشتم، همچنین وظیفه بازدید بدنی از بانوانی که به این جزیره تردد میکردند بر عهده من بود و کارت تردد نیز برای رزمندگان صادر میکردم.
وی در خصوص روایت کتاب گنجینه رنج خاطر نشان کرد: در تمام ابعاد و روزهای جنگ، دفتر خاطراتی در کنار خود داشتم که لحظاتی تلخ و شیرین بسیاری را در آن ثبت کردم، سپس در پس سالها تصمیم گرفتم که رنجهای نو عروس و تازه دامادی در دل آتش را برای نسل امروز بنویسم.
*باری که به تنهایی بر دوش کشیده شد
فعال فرهنگی دوران دفاع مقدس عنوان کرد: همسرم دچار مجروحیت سنگینی شد که به این خاطر متحمل سختیها و مشقات زیادی شدم که تا عمر دارم این زخمها را برای خود و رضای خدای خود نگه داشته و از آن مواظبت خواهم کرد.
غبیشی در تشریح دوران مجروحیت همسر خود ابراز داشت: حدود یک ماه در تهران بستری بود و من نیز سه کودک خردسال خود را به همراه داشتم که روزانه دوبار به بیمارستان رفته و کارهای همسرم را انجام میدادم.
*آن روزهای سخت ..
وی ادامه داد: در آن روزهای سخت که همسرم به اقتضای حال بد خویش قادر به هیچ کاری نبود، سه کودکم را نیز در بالین داشتم و در راه اهواز به تهران بارها برای معالجه همسرم تردد کردم.
همسر ایثارگر جنگ تحمیلی افزود: در آن سالها گاها از وضعیت بسیار بد مالی برخوردار بودیم، و اغلب برای تهیه مایحتاج منزل خویش، حتی وسایل مورد نیاز منزل خود را برای تهیه مختصر غذایی به معرض فروش میگذاشتم.
غبیشی یادآور شد: در آن روزها، ایامی بود که نان خشک و آب گرمی ما را دلگرم میکرد، اما هیچگاه سرخورده و طلبکار از کسی نبود و با توکل به خداوند متعال زندگی کردیم.
وی خاطر نشان کرد: زندگی این نیست که در برخورد با مشکلات از مواجهه با آنان خودداری کنیم، بلکه باید به جنگ مشکلات رفت تا کسب پیروزی..
*راهی که پایان ندارد
غبیشی از مشکلات فراوان روحی و جسمی همسران جانبازان یاد کرد و عنوان کرد: خداوند شاهد است که این عزیزان با چه مشکلاتی روبه رو هستند و چه معضلاتی را تحمل میکنند و به خاطر بیماری شوهران خویش زندگی را بر خود حرام کرده و تنها در راه رضای خدا قدم بر میدارند.
راوی کتاب گنجینه رنج در پایان تاکید کرد: اگر زمان به عقب بازگردد، باز هم همین راه را انتخاب خواهم کرد و این بار با قوت قلبی بیشتر و اطمینان خاطری بزرگتر و بسیار زیباتر از گذشته در این راه قدم بر خواهم برداشت.
بدین ترتیب، گمان نباید برد که حکایت شیرمردان و شیر زنان سرزمین ما پایانی دارد، و نباید در این تفکر وا ماند که جنگ تنها زشتی دارد و از زیباییهای یک رشادت مردمی چشم پوشی کرد.
همانگونه که مطالعه کردید، زنانی هم بودند که در پس موج سختیها و مشکلات، خم به ابرو نیاورده، و برای حفظ کیان خانواده و تشویق همسران خود به جهاد در راه خدا و تربیت فرزندان صالح، قدم در راه رضای خدا برداشته و با خدای خویش معامله کردند و اجرش را نیز از حضرتش خواستارند.
خداوند، عزت بخشد آن دسته از قهرمانان را که برای رضای او گام برداشته و جان خود را ناقابل شمردند، خداوند در پناه خود نگه دارد آن دسته از دلیرانی که برای خاک خود از هیچ چیز خود دریغ نورزیدند.
امثال رضیه غبیشی و حاج منصور عطشانی در این آب و خاک بسیارند که بنا به مصلحت معنوی سکوت اختیار کرده و حاضر نیستند پرده از راز خود بردارند، خداوند تمام مجاهدان راهش را مورد قبول درگاه خود قرار دهد، انشاءالله.
.............................
گزارش از: علی دایلی
.............................
انتهای پیام/72013/صا40/پو3002