به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در آمریکای لاتین، مسائل اقتصادی داخلی تمام هم و غم ایالات متحده در آخرین دهههای قرن نوزدهم را تشکیل میداد که این امر خود در رابطهاش با آمریکای لاتین تأثیر گذارد.
اولین آزمایش پدرسالاری جدید در آمریکای جنوبی زمانی اتفاق افتاد که ایالات متحده سعی کرد در جنگ اقیانوس آرام «War of the Pacific» بین شیلی و پرو میانجیگری کند.
جنگ در سال 1879 وقتی شیلی استان «Autofogasta» بولیوی را اشغال کرد آغاز شد.
با آگاهی از اتحاد بین پرو و بولیوی، شیلی خواهان بیطرفی پرو در جنگ شد. وقتی پرو چنین تقاضایی را رد کرد، شیلی به پرو هم اعلان جنگ داد.
تا اکتبر همان سال مهمترین ناوگان کشتیرانی پرو به اسارت درآمد و نیروهای بولیویایی نیز در هم شکسته شدند.
خیلی زود استان جنوبی پرو «Tarapaca» از این کشور جدا شد و استانهای دیگر آن نیز به نامهای «Tacna» و «Arica» به چنگ شیلی افتاد.
با پیشروی شیلی به سمت شمال ابتدا شهر «Callao» و بعد پایتخت پرو، «لیما»، در سال 1881 به اشغال قوای شیلی درآمد و در این سال بود که عملیات و تخاصم نظامی قطع و مذاکرات سیاسی شروع شد.
حضور اروپاییان در سواحل غربی اقیانوس آرام در آمریکای جنوبی در این زمان بسیار چشمگیر بود.
در سال 1885 سفیر ایالات متحده در شیلی گزارش داد که (تجارت خارجی در «Valparaiso » توسط سه قدرت اروپایی به ترتیب انگلستان، فرانسه و آلمان اداره میشود).
با توجه به رابطه دیرینه تجار انگلیسی با کشور شیلی، بسیار ساده انگارانه است که حضور انگلیسیها در جنگ اقیانوس آرام را نادیده بگیریم.
طبق گزارش وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده به کنگره، این یک اشتباه محض است که از این جنگ به عنوان جنگ شیلی و پرو نام برد.
این جنگ، جنگ انگلیس علیه پرو است که شیلی را در خدمت انجام وظایف قرار داده است.
عکس العمل اولیه واشنگتن در قبال جنگ پاسفیک، اعلام بیطرفی بود، پافشاری به این امر که حقوق داد و ستد و تجارت باید مورد احترام طرفین واقع شوند و هیچ قدرت اروپایی حق شرکت در مذاکرات میانجیگری را ندارد.
هنوز یکسال از شروع جنگ نگذشته بود که کنگره ایالات متحده خواستار حل مناقشه بین طرفین شد. این موضوع ایالات متحده در سخنان وزیر امور خارجه وقت «James Blaine» در سال 1881 آشکار شد.
او گفت که خشونت در منطقه آمریکای لاتین نه تنها امری عادی و همیشگی بلکه بسیار خونبار و خشن میباشد و ادامه داد که آمریکای لاتین نیازمند به فشار بیرونی است تا به سمت جنگ و خونریزی نرود و هنگامیکه در حال جنگ است نیازمند فشار و دخالت بیرون است تا به صلح و ثبات دست یابد. (94 :1999 ,شولتز).
در این سخنرانی وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده با اشاره به فرهنگ آمریکای لاتین و طبیعت خصمانه آن به این نتیجهگیری میرسد که شیلی مرتکب اشتباه شده و مقصر است.
شاید حضور انگلیسیها در تجارت شیلی یکی از دلایل گرفتن چنین تصمیمی بوده باشد.
دلیل دیگر آن میتواند به خاطر گزارشهای رسیده از سفیران ایالات متحده در پرو و شیلی باشد. سفیر ایالات متحده در پرو مردم این کشور را مردمی تحقیر شده مینامید و نقش کلیسای کاتولیک در بدبختی مردم و بیثباتی سیاسی در این کشور را نزد مقامات آمریکایی پر رنگ میکرد.
«Christiancy» سفیر ایالات متحده در پرو: اگر یک چیز در دنیا وجود دارد که شما، من و دیگر مردم آمریکا باید نسبت به آن بیشتر از هر چیز دیگر شکرگزار باشیم، آن یک چیز این است که تحت استیلا و کنترل کلیسای کاتولیک نه به دنیا آمدهایم و نه بزرگ شدهایم؛ که هر جا کلیسا قوت و غلبه یافت دستیابی به هرگونه دولت مردمی دائم را غیرممکن ساخت. (95 :1999 ,شولتز)
«Christiancy» اینگونه نتیجهگیری کرد که با ضعف حضور وجود یک دولت مردمی مستقل، این کشور یعنی پرو نیازمند کمک میباشد.
طبق گفته سفیر ایالات متحده در پرو فقط یک راه باقی میماند و آنهم الحاق کشور پرو به ایالات متحده است.
ایالات متحده با گسترش تجارت با پرو سود بسیاری خواهد برد، پرویی که تحت کنترل کشور ما قرار خواهد گرفت و ما باید تمام جمهوریهای آمریکای جنوبی را تحت کنترل خود قرار دهیم و این چنین دکترین مونروئه تبدیل به یک واقعیت خواهد شد. (95 :1999 ,شولتز)
سفیر ایالات متحده در پرو گزارش خود به مقامات را این چنین به پایان میرساند که در کل، نتیجهگیری بنده از این امر این است که راه واقعی و عملی که برای ایالات متحده به منظور کنترل تجارت با پرو و حفظ تسلط خود بر سواحل غربی باقی میماند این است یا به طور فعالانه در این مخاصمه برای برقراری صلح و ثبات دخالت کنیم یا پرو را از طریق الحاق یا قیمومیت «Protectorate» تحت کنترل خود درآوریم.
ایالات متحده بیان میدارد که این کشور حقوق دولت شیلی که به واسطه جنگ بر سرزمینهای جدید اشغال شده به دست آمده را به رسمیت میشناسد و خواستار پرداخت قیمت سرزمینهای اشغال شده را میکند.
با مرگ رئیس جمهور «Garfield» رئیس جمهور جدید «Chester Arthur» روی کار میآید.
سیاست این دولت جدید در مورد جنگ پاسفیک این است که ایالات متحده دیگر در مورد چگونگی حل و فصل مناقشه نظری ندهد.
سفیر جدید ایالات متحده در شیلی دستور دارد که مقامات این کشور را به گرفتن تصمیمی منطقی و متعادل دعوت کند.
البته به او خاطر نشان میشود که پرو حتماً بخشی از سرزمینهای خود را از دست خواهد داد و سفیر ایالات متحده در پرو دستور دارد به مقامات این کشور بفهماند که ایالات متحده از تلاششان برای جلوگیری از انتقال سرزمین با شیلی حمایت نخواهد کرد.
نهایتاً پرو در سال 1883 موافقت میکند که استان «Tarapaca» را که در اشغال شیلی است به این کشور بدهد و با اشغال استانهای دیگر «Arica» و «Tacna» تا حداقل 10 سال توسط شیلی موافقت میکند.
هر دو طرف از سیاست خارجه ایالات متحده نسبت به این مناقشه دل چرکین بودند.
از یک طرف پرو بخاطر سیاست دولت جدید آمریکا که حمایت خود را از این کشور برداشت زیرا پرو نسبت به حمایت آمریکا برای باز پسگیری ایالات جنوبی خود از چنگ شیلی دل گرم بود.
و از طرف دیگر شیلی از ایالات متحده خشمگین بود زیرا اعتقاد داشت که نباید در امری که به او دخالت نداشت وارد میشد.
2 فاکتور سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دهههای آخرین قرن نوزدهم نسبت به آمریکای لاتین را تحت شعاع قرار میداد.
یکی جایگزین شدن تجارت آمریکا به جای اروپاییها در آمریکای لاتین همزمان با آن یک تلاش مکمل برای کمک به آمریکای لاتین در حل مشکلاتش.
اگر نگاهی به سیاست ایالات متحده آمریکا نسبت به آمریکای لاتین در اواسط قرن نوزدهم و مقایسه آن با انتهای قرن انجام بدهیم روشن میشود که دفعات حضور و دخالت این کشور شمالی در دیگر کشورهای منطقه افزایش چشمگیر داشته و حتی نوع نگاه ایالات متحده به آمریکای لاتین در عرض این چند دهه تغییر شگرفی به سمت نگاه پدرسالارانه داشته است.
در سال 1846 «Buchanan» وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده به فرستاده خود در «لیما» چنین میگوید: این غیرممکن است که تو بتوانی اخلاقیات و سیاستهای پرو را تغییر دهی و این در واقع وظیفه هیأت تو نمیباشد و بسیار مواظبباش که آنها را در سخنرانیهای خود محکوم و سرزنش نکنی، باید با آنها طوری رفتار کنی که آنها را در مییابی. (98 :1999 ,شولتز)
اما نگاه«Buchanan» در دهه 1880 دچار تغییر شده و سفرای ایالات متحده دستور و فرمان دارند که توصیه و نظرات خود را در مورد سیاست داخلی و اقتصاد کشورهای آمریکای لاتین به این کشورها گوشزد کنند.
در انتهای قرن نوزدهم، دیگر کمتر کسی در واشنگتن اعتقاد داشت که دخالت در سیاستهای داخلی کشورهای آمریکای لاتین غیرمعمول و ناپسند است. (99 :1999 ,شولتز).
این هژمونی پدرسالارانه ایالات متحده و پذیرش مسئول بودن در قبال پیشرفت آمریکای لاتین به طور روشن مربوط میشد به آرزوی این کشور برای خارج ساختن نفوذ قدرتهای اروپایی از منطقه.
کمتر نمونه روشن و واضح از رابطه بین نفی حضور بیگانه و ایجاد هژمونی در منطقه مانند مورد شیلی یافت میشود، زمانیکه یک بحث و جدل سیاسی منجر به یک جنگ داخلی شد.
زمانیکه جنگ شروع شد سفیر ایالات متحده در شیلی درخواست ارسال یک کشتی جنگی برای حفظ منافع ایالات متحده در این کشور شد.
کنسول ایالات متحده در شهر «Talcahuano» به واشنگتن مینویسد: ما هیچ گونه امنیتی در این شهر نداریم لازم است که کشتیهای جنگی آمریکایی برای حفظ ما فرستاده شوند.
و رئیس جمهور «Benjamin Harrison» دستور ارسال کشتیهای جنگی به منطقه را میدهد که بین آنها نام «U.S.S. Baltimore» به چشم میخورد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/