اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دفاتر منطقه ای  /  سایر حوزه ها

همگرایی در آمریکای لاتین و تاثیر آن بر ایالات متحده آمریکا/۵

نگاه از بالا به پایین ایالات متحده به آمریکای لاتین

اکنون برای تازه واردان این قاره که بدست آوردن طلا امکان پذیر نبود پس چه بهتر که قبل از هر چیز به دعوت بت‌پرستان به کیش جدید و تأمین حاکمیت مذهب و توسعه قلمرو پادشاهی همت می‌گماشتند، در این راه حتی به اسلحه و زور نیزه توسل جستند.

نگاه از بالا به پایین ایالات متحده به آمریکای لاتین

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در آمریکای لاتین، در فاصله سال 1513، تاریخی که اولین اروپایی (یک سیاح اسپانیایی) به خاک ایالات متحده کنونی گام نهاد، و سال 1607، تاریخ اولین سفر موفقیت‌آمیز مهاجران انگلیسی که در ساحل ویرجینیا پیاده شدند، سیمای راستین قاره، اندک اندک افکار را به خود معطوف داشت. نقشه‌برداران بزودی دریافتند که با «دنیای نو» و پهناوری سرو‌کار پیدا کرده‌اند.

پس از تحقیقات و نظریات ضد و نقیض بسیار، انسان شناسان و قوم‌شناسان به پذیرش این نظر تمایل یافته‌اند که جماعت ساکن این سرزمین براستی هندی نیستند و اجداد آنها در حدود بیست و پنج هزار سال پیش، در طی دفعات بی‌شمار، از تنگه« برینگ»، عبور کرده و از آسیای خاوری به این سرزمین آمده‌اند، سپس از آلاسکا بسوی جنوب رهسپار شده و در این سرزمین پراکنده شده‌اند.

بهر‌حال، بومیانی که در سرزمین کنونی کشورهای متحد زندگی می‌کنند و اولین دسته از مهاجرین اروپایی با آنها روبرو شدند و در قرن شانزدهم با آنها ارتباط برقرار ساختند، بنا به مقتضیات اقلیمی، کم و بیش کشاورز، شکارچی یا ماهیگیر بودند.

به لحاظ همین مقتضیات و شرایط اقلیمی است که می‌توانیم آنان را به گروههای نسبتاً مشخص تقسیم کنیم.

 استقرار اسپانیایی‌ها

اسپانیایی‌ها اولین اروپایی‌هایی بودند که به سرزمین آینده کشورهای متحد آمریکا گام نهادند.

پس از آنکه اولین جزیره «آنتیل»، یعنی «اسپانیولا» (هائیتی و جمهوری دومینیکن) بوسیله «کریستف کلمب» کشف شد، در سالهای متعاقب آن اسپانیایی‌ها به تناوب در جزایر مجاور بخصوص در کوبا و پوئرتوویکو پیاده شدند.

از همانجا بود که به سال 1513 سیاح کارکشته‌ای به نام uan Ponce de Leon به جستجوی جزیره اسرارآمیز Bimini پرداخت که به عقیده ساکنین جزیره، چشمه سحرآمیز جوانی در آن جاری بود.

گل در این جزیره فراوان بود بنابراین اولین نقشه برداران قرن 16، شبه جزیره را «ترافلوریدا» Terra Florida (سرزمین گل) نامیدند. اولین استقرار اروپاییان در سرزمین کنونی ایالات متحده تا سال 1565 به طول انجامید تا اینکه Pedro Menendez de Aviles موفق به انجام این امر شد.

تقریباً در حوالی سالهای 1539، 1540 بود که سایر سیاحان که از مکزیک به‌راه افتادند در شمال امپراطوری آزتک که قبلاً توسط اسپانیایی‌ها فتح شده بود با سرزمین وسیع و ناشناخته‌ای روبرو گشتند.

نامی‌ترین این سیاحان Francisco Vasquez Coronado بود که به دنبال شهر افسانه‌ای «ال دورادو» می‌گشت.

«کورنادو» در سال 1540 از ساحل اقیانوس اطلس به‌راه افتاد و ابتدا به کلورادوی کوچک و سپس به غرب نیومکزیکو کنونی رسید، لیکن اثری از شهر افسانه‌ای نیافت.

وی سپس سفر خود را به سمت آریزونا ادامه داد. سال 1605 بود که Juan de Onate در Santafe برای اولین بار بنیاد حکومت «مکزیک نو» را پی‌افکند.

لیکن دیر زمانی بود که چهره اصلی نیات استعماری اسپانیا در این ناحیه ظاهر شده بود.

اکنون که بدست آوردن طلا امکان پذیر نشده بود پس چه بهتر که قبل از هر چیز به دعوت بت‌پرستان به کیش جدید و تأمین حاکمیت مذهب و توسعه قلمرو پادشاهی همت می‌گماشتند. در این راه حتی به اسلحه و زور نیزه توسل جستند.

اسپانیایی‌ها در این فاصله اسب و گوسفند و انواع میوه‌های اندلسی و نیز معماری پیشرفته خود را بتدریج به این سرزمینها ارمغان آوردند.

استقرار فرانسوی‌ها

اوایل قرن شانزده، دریانوردان فرانسوی دچار تب سیاحت در سواحل پر وسعت اقیانوس اطلس و انجام اکتشافات در این نواحی شدند.

در سال 1506 اولین دریانورد فرانسوی به نام Jean Denis توانست در خلیج کوچک سن لوران پیش‌روی کند.

سی سال بعد یعنی حدود 1536، شخصی فرانسوی به نامMalovin Jacqus Carties در محل کنونی مونترال پا به خشکی نهاد و هم او بود که نام کانادا را که از یک واژه بسیار رایج سرخ پوستان گرفته شده بود را برگزید.

غنی بودن سواحل دریایی کانادا از روغن و همچنین رونق تجارت پوست از عواملی بود که باعث جلب توجه حکومت فرانسه به این سرزمینهای ماوراء بحار شود.

خلاصه درست در آن لحظه که اسپانیای جدید در« فلورایدا» در شرف تکوین و تشکیل بوده طرح فرانسه جدید نیز در شمال ایالات متحده آینده در حال شکل‌گیری بود.

لیکن اولین فرانسوی که پا بر روی خاک ایالات متحده کنونی گذاشت شخصی به نام Florentin Giovanni de Verrazano نام داشت که از طرف فرانسوای اول مأموریت داشت راه عبوری از غرب اروپا به کشور چین بیابد که در آن زمان افکار را سخت مجذوب خود ساخته بود.

در این زمان قاره جدید اندک اندک به نام آمریکا که نقشه‌بردار آلمانی «والدسی مولر» در سال 1507 به افتخار دریانورد ایتالیاییAmerigo Vespucci آن را چنین نامیده بود مشهور می‌گردید.

«ورازانو» در سال 1524 در ساحل کارولینای جنوبی نزدیک دماغهCap Fear پا به خشکی نهاد. او از سمت جنوب راهی شمال شد و مکانهایی مانند Manhattan و جزیره Martha’s Vineyard و خلیج Naragansett را در نوردید.

 استقرار انگلیسی‌ها

در سال 1607 سه کشتی کوچک متعلق به کمپانی لندن در خلیج چزاپیک Chesapeak در ویرجینیا لنگر انداخت و صدها مهاجر بریتانیایی در شبه جزیره‌ای به نام جیمزتاون مستقر گردیدند.

سالهای بعد و در سال 1614 دو کشتی مملو از خواروبار مواد غذایی با مهاجرینی تازه و چند حیوان فرا رسیدند.

سال 1619 دو حادثه مهم اتفاق افتاد. یک کشتی دیگر نود دختر از انگلستان بهمراه آورد. مردها توانستند به شرط پرداخت مخارج سفر دخترها با ایشان ازدواج کنند.

از این به بعد مستعمره جدید می‌توانست بخودی خود و بدون آنکه فقط روی ماجراجویان و تازه واردین انگلیسی حساب کند، توسعه یابد.

حادثه دوم ورود یک کشتی هلندی در «جیمزتاون» بود که بیست برده آفریقایی را در آنجا به فروش رسانید که سر آغاز یک انقلاب اقتصادی و اجتماعی بود زیرا این بردگان به سرعت تبدیل به رامترین و مطیعترین کارگران کشت توتون شدند که سودآوری آن مالکین مزارع توتون را صاحب سودهای باور نکردنی می‌کرد.

حادثه سوم تشکیل اولین مجمع نمایندگان انگلیسیهای آمریکایی در کلیسای «جمیز تاون» بود که «خانه بورژواها» House of Burgesses نامیده شد که خمیر مایه هیأت مقننه آینده ویرجینیا شد که پایه‌گزار استقلال مستعمره از انگلستان محسوب می‌گردید.

گروه بعدی مهاجران انگلیسی که بعدها در سال 1620 پا به سرزمین جدید نهادند وارد ماساچوست شدند.

این گروه برخلاف اولین مهاجران ویرجینیا که ماجراجویان ساده‌ای بیش نبودند، از شدت آزار و ستمهای مذهبی در انگلستان فرار کرده بودند. به این افراد نام تجزیه طلب (Separatist) می‌دادند که جزو یکی از دو شعبه فرقه پروتستان پیوریتن به شمار می‌آیند.

این افراد بر این عقیده بودند که در آمریکا مطابق عقیده و سلیقه خود زندگی کنند.

این افراد که خود را زائرین می‌نامیدند پس از فرود آمدن در ساحل، پیمانی به نام پیمان «می فلاور» May Flower امضا کردند که بعدها زمینه شیوه حکومت خودمختاری آنان شد و مقدمه روش حکومتی سایر مستعمرات مجاور گردید.

بعدها در سال 1630 بود که تعداد قابل توجهی مهاجر اقیانوس را به مقصد آمریکا درنوردید و تعداد مهاجرین را در این سرزمین نو افزایش داد.

 مریلند

در سال 1633 دو کشتی انگلستان را با صد تن سرنشین مهاجر که بعضی کاتولیک و برخی پروتستان بودند ترک کردند. این کاتولیکهای انگلستان که آزار و ستم دیده بودند و آرزو داشتند در آن سوی اقیانوسها آزادانه به اعمال مذهبی خود بپردازند، وارد مریلند کنونی شدند.

از این رو مریلند برای کلیه مهاجرین با هر مذهبی پناهگاه مناسبی محسوب می‌گشت.

بدین ترتیب سیزده مستعمره انگلستان در طول دو قرن 17 و 18 در امتداد اقیانوس اطلس از شمال به جنوب در سرزمین تازه کشف شده آمریکا شکل گرفتند و توانستند در شمال مستعمرات هلندی را از آن خود کنند و تا مرزهای کنونی مستعمرات فرانسه در کبک کنونی قلمرو نفوذی خود را بگسترانند و از جنوب هم تا فلوریدا که در دست اسپانیایی‌ها بود با این دولت اروپایی همسایه شوند.

این سیزده مستعمره عبات است از 1ـ ویرجینیا 2ـ ماساچوست 3ـ رودآیلند 4ـ نیوهمپشایر 5ـ کانکتی کات 6ـ مریلند 7 ـ کارولینای شمالی 8ـ کارولینای جنوبی 9ـ نیویورک 10ـ نیوجرسی 11ـ دولاوار 12ـ پنسیلوانی 13ـ جورجیا.

بیرون راندن فرانسوی‌ها از شمال قاره آمریکا و کانادای کنونی 

قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در مستعمرات جدید صحنه نبرد خونین و متوالی دو قدرت اروپایی زمان خود یعنی انگلستان و فرانسه بود.

در ابتدای قرن هفدهم فرانسوی‌ها با چندین سفر اکتشافی و متهورانه توانستند از سمت شرق به سمت مغرب و یا به سمت داخل قاره نفوذ کنند و حتی توانستند رود بزرگ «می ‌سی ‌سی ‌پی» که در زبان بومیان سرخ پوست به مفهوم «پدر آبها» بود کشف کرده و این رودخانه بزرگ را تا خلیج مکزیک در جنوب بپیمایند.

این امر موجب تسلط نسبی فرانسوی‌ها بر رودخانه‌ها و دریاچه‌های داخل قاره جدید شد و موجبات در محاصره قرار گرفتن مستعمرات انگلیس که بیشتر در شرق قاره و در سواحل اقیانوس اطلس بنا نهاده شده بودند را بوجود آورد.

اما اوضاع با گذشت زمان به نفع انگلیسی‌ها پیش رفت و عواملی همچون تعداد قابل ملاحظه جمعیت انگلیسی‌ها و کارآمدی قوانینی که در مستعمرات انگلیسی ساری و جاری بود از جمله قوانین ابتیاع زمین که موجب سرازیر شدن انگلیسی‌ها از قاره اروپا به این قاره جدید می‌شد و همچنین همراهی سرخ پوستان بومی با انگلیسی‌ها و دشمنی‌شان با فرانسوی‌ها دست به دست هم دادند تا نهایتاً این دو قدرت بعد از درگیری‌ها و مناقشات فراوان به صورتی تمام عیار در جنگی به نام جنگ هفت ساله که مورخان آن را جنگ فرانسویان و سرخ پوستان نامیدند (1358:67شوئل) روی دهد.

این جنگ باعث شد که فرانسوی‌ها بعد‌ها به موجب معاهده پاریس (10 فوریه 1763) بجز چند بخش بی‌اهمیت، کلیه امپراطوری استعماری خود را در قاره آمریکا از دست بدهند، سر تا سر کانادا به تصرف انگلیسی‌ها درآمد و قسمتی از «لویزیانا» که میان رودخانه می سی سی پی و بلندی‌های آپالاش واقع بود نیز از آن انگلیس شد.

اسپانیا نیز که به وسیله فرانسه به جنگ کشانیده شده بود، کوبا و فیلیپین را از دست داد.

اسپانیا مجدداً کوبا و فیلیپین را بدست آورد لیکن در عوض ناگزیر شد فلوریدا را به انگلستان تفویض کند.

به این ترتیب فرانسه دیگر حتی یک وجب خاک در سرزمین شمالی قاره آمریکا در تصاحب نداشت.

پس از خاتمه این جنگ و در نتیجه آن بیش از دو قدرت در قاره آمریکا باقی نمانده بود، انگلستان مقتدر و پیروز و اسپانیای بسیار ضعیف.

 آغاز نارضایتی‌ها مستعمرات از پایتخت

در بین بسیاری از عواملی که باعث ایجاد و سرانجام استقلال مستعمرات از پایتخت شد می‌توان اشاعه فکر جمهوری‌خواهی در سالهای اخیر قرن هفدهم یا دست‌کم عدم اعتماد مردم مستعمرات نسبت به هرگونه حکومت استبدادی سلطنتی نام برد.

آثار «جان میلتون» و «جان لاک» در آن سوی اقیانوس زمینه بسیار مساعدی یافته بود.

کتاب دو رساله درباره حکومت مدنی، اثر جان لاک (1690) تأثیر عمیق و دیر‌پایی در افکار مردم مستعمرات بجا گذاشت حتی بدرستی می‌توان ادعا کرد که این بیانیه استقلال آمریکا را در نطفه داشت. بسیاری از آمریکاییان و حتی می‌توان گفت طبقه ممتاز تحصیل کرده طرز فکر دلیرانه متفکر انگلیسی را الگو قرار دادند، به این معنی که معتقد شدند وظیفه اصلی و مهم دولت حمایت از زندگی، آزادی و حفظ مالکیت مردم کشور است.

حاکمیت سیاسی از آن توده مردم است که آن را به دولت تفویض می‌کنند.

این دولت که نماینده و عاملی بیش نیست، موظف است تا از قدرتی که ملت به وی تفویض کرده در جهت تأمین منافع ملت خود استفاده کند.

هرگاه دولت، حقوق «طبیعی» مردم را ندیده انگاشت، در آن صورت توده مردم حق ساقط کردن آن را دارا می‌باشند.( 1358:95 ,شوئل)

«نامه‌هایی در باب آزادی مذهبی» اثر ج. لاک (1692-1689) نیز در آن سوی اقیانوس اطلس اثر شگفت انگیزی بجا گذاشت.

مخالفین کلیسای انگلیسی در این کتاب با اندیشه‌هایی روبرو شدند که با ایمانی راسخ تمایلات و موقعیت آن‌ها را منعکس و مجسم می‌ساخت: کلیسا و دولت هر کدام دارای قلمرو خاص هستند و باید جدا از هم وظایف خویش را انجام دهند.

کلیسای راستین کلیسایی است که منحصراً به معنویات و روحانیت بپردازد و پیروانش نیز آزادانه از آن حمایت کنند، نه دولت که مسئولیت اداری و سیاسی دارد.

علاوه بر اشاعه چنین ایده‌هایی عوامل چند دیگری نیز باعث افزایش جدایی بین مادر و 13 فرزندش شد.

از بین این عوامل می‌توان به عوامل اقتصادی وضع شده از طرف کشور مادر قوانین کشتیرانی که از بعد از سال 1651 فقط به کشتیهای انگلیسی اجازه حمل و نقل کالاهای مستعمراتی را به انگلستان می‌داد.

صورت حسابهای هزینه‌های جنگ در قاره جدید که پایتخت در صدد تقسیم کردن آنها با مستعمرات برآمد و همچنین اقدام دولت بریتانیا مبنی بر ممنوع کردن استقرار کلیه مهاجرین در آن سوی مرتفعات آپالاش و تملک این سرزمین وسیع را که مهاجران بر آن چشم طمع داشتند.

این تصمیم ضربه سختی به منافع پیش قراولان و بخصوص منافع بازرگانان پوست و بسیاری از سوداگران زمین بود.

و در نهایت می‌توان به بستن مالیاتهای تازه به محصولات که از بریتانیا به مستعمرات وارد می‌شد، اشاره کرد.

همچنین ممنوعیت انتشار اسکناس در مستعمرات باعث افزایش نارضایتی شد.

عامل دیگر تصویب قانون تمبر بود که به موجب این قانون، لندن محق بود تا در سال عوارضی معادل 000/100 پوند برای نگهداری یک ارتش ده هزار نفری در آمریکای شمالی از مردم مستعمرات وصول کند که این امر عکس العمل و مقاومت همه جانبه و عمومی سیزده مستعمره را برانگیخت و مردم مستعمرات به تحریم کالاهای انگلیسی پرداختند و تجار آمریکایی در بعضی بنادر متعهد شدند که از وارد کردن هر نوع کالای انگلیسی خودداری کردند.

 به سوی استقلال  

اما حوادثی که بعد از سالهای 1772 در مستعمرات افتاد این بهمن نارضایتی مردم را در سرازیری رسیدن به استقلال انداخت.

در تابستان 1772 دولت انگلستان تصمیم گرفت فرماندار و قضات ماساچوست را از زیر نفوذ و نظارت مردم بدر آورده و آنها را مستقیماً تحت نظارت و حمایت خویش قرار دهد.

این امر باعث اعتراضات بی‌سابقه‌ای شد که پایه‌گذار نطفه یک تشکیلات شبه انقلابی گردید که دامنه آن به ایالات دیگر نیز سرایت کرد.

به این ترتیب مقدمات یک تشکیلات سیاسی جدید بین مستعمرات را فراهم آورد.

از این به بعد حوادث پشت سرهم به وقوع پیوستند.

قوانینی از قبیل محروم کردن مردم برخی از ایالات مانند ماساچوست از هر نوع شرکت در حکومت سیاسی و اداری و محاکمه کردن هر مأمور یا سرباز انگلیسی که مرتکب جنایت در مستعمرات می‌شد در انگلستان و اجازه جا دادن سربازان ارتش بریتانیا در منازل و خانه‌های مستعمره‌نشینان، باعث ریختن هیزم به آتش انقلابی و استقلالی مردمان مستعمرات شد. (1358:101 ,شوئل)

در ایالات ویرجینیا بود که طرح تشکیل کنگره شورشیان به تصویب رسید که جمعاً در تمام ایالات مجموعه 56 نماینده را در خود جمع‌آوری کرد.

این مجمع دادخواست و شکوائیه‌ای را تنظیم کرد و به پادشاه انگلستان داد اما مورد بی‌اعتنایی و توجه دربار قرار گرفت.

از این پس برخورد بین وطن‌پرستان آمریکایی و استعمارگران انگلیسی اجتناب‌ناپذیر شد.

اولین برخورد در ماساچوست به وقوع پیوست که با پیروزی استقلال‌طلبان همراه بود که همین امر آنها را در پیگیری اهدافشان جدی‌تر و استوارتر ساخت.

رهبران وطن‌پرستان و استقلال‌طلبان که همچون افرادی مانند «جان آدامس» و «جورج واشنگتن» بودند توانستند هنرمندانه احساسات مستعمره‌نشینان را تحریک و آنها را سازماندهی و بسیج کنند. در ژانویه 1776 رساله‌ای تحت عنوان «عقلم سلیم» Common Sense انتشار یافت که متنی ایده‌آلیسم آزادی‌خواهانه داشت (1358:107 ,شوئل).

طبق این رساله تصور اینکه قاره‌ای برای ابد تحت حاکمیت یک جزیره باقی بماند پوچ و مسخره است، زیرا هرگز اتفاق نیافتاده است که طبیعت، قمری بزرگتر از سیاره خلق کرده باشد.

این نوشته‌ها افکار مردمان مستعمرات را به حد بسیار زیادی روشن و تحت تأثیر قرار داد.

در ژوئن سال 1776 بود که اعلامیه استقلال توسط کنگره ویرجینیا تهیه شد و با تشریفات کامل و بسیاری منتشر و اعلام عمومی شد. (1358:108 ,شوئل)

این اعلامیه دارای سه بخش است که در بخش اول خطوط و روش اصلی حکومت را مشخص می‌کند. بخش دوم به بیان بی‌عدالتیهایی که توسط شاه به مردم مستعمرات و آمریکا تحمیل شده، می‌پردازد و در بخش سوم، کنگره بیان می‌دارد که مستعمرات متحده آمریکا کشورهای آزاد و مستقلی هستند و حتماً نیز باید چنین باشند.

این کشورها خود را از هر نوع قید و بندی در مورد وفاداری نسبت به سلطنت انگلستان آزاد می‌شمارند و هر نوع پیوستگی سیاسی بین این مستعمرات و دولت بریتانیا گسیخته شده و باید گسیخته شود. تا آنجا که این کشورهای آزاد و مستقل، قدرت کامل برای جنگیدن، انعقاد پیمان صلح، برقراری اتحاد با دول بیگانه را داشته و بتوانند با کلیه کشورها روابط تجاری برقرار سازند و به اموری بپردازند که شایسته کشورهای مستقل است.

 ادامه دارد....

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول