به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان، در ایران سبد کالای مصرفی استانها به سبب آداب و رسوم، تنوع فرهنگها و وجود مذاهب مختلف با هم متفاوت است، استانهایی از کشور مانند مازندران، بندرعباس، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و... به دلیل نوع پوشش و تنوع اقوام از این دسته میباشند.
لباس به عنوان یکی از کالاهای خاص سبد اقتصاد خانوار به حساب میآید، لباس محلی مرسوم استان سیستان و بلوچستان در بین زنان و مردان با آرایشی خاص و تنوع فراوان موجب ایجاد بازارهای خاصی با ترکیب انواع پارچه شده است، در این استان مهمترین علاقهمندی زنان بلوچ و فارس در انتخاب لباس، گرایش به خریدن پارچه است.
همجواری سیستان و بلوچستان با 2 کشور افغانستان و پاکستان و همچنین وجود تشابهات فرهنگی با کشور هندوستان در نوع پوشش، ذائقه و برخی آداب و رسوم باعث شده، کالاهایی همانند و مشترک در این بخش مبادله و مورد داد و ستد بازرگانان داخلی و خارجی و مصرف مردم قرار گیرد که اینها همه نشان از وجود یک پیوند ناگسستنی تاریخی دارد.
به لحاظ نوع پوشش مردان سیستانی و بلوچ با مردم کشورهای یاد شده، تشابهات فراوانی در تیپ لباس و نوع جنس دیده میشود که تقارن این شباهت و وجود نسبتهای فامیلی در نوار مرزی حاکی از تداوم فرهنگهای اصیل ایرانی است، در حال حاضر در پوشش زنان اقوام استان، طرحها و ایدههای نوع پارچه در 2 کشور پاکستان و هند با تشریک تجار ایرانی و خارجی ایجاد و در منطقه مورد تشابه عرضه و مورد مصرف قرار میگیرد.
علاوه بر پارچه، نوع موسیقی و ذائقه متمایل به تندی یکی دیگر از نشانههای وجود ریشه کهن در برادریهای تاریخی و حال حاضر است، پارچه در پوشش بانوان سیستان و بلوچستان بخشی از لباس زنان را تشکیل داده و مابقی آن مربوط به هنر دستدوزی جلو و بخشی از تنپوش آنها است که این مورد نیز در آن سوی مرز حاکم است.
تناسب در نوع رنگ، طرح و سوزندوزی لباس بخش قابل اهمیت در تهیه و دوخت یک لباس ایدهآل را به خود اختصاص داده است.
در این گزارش خبرنگار فارس سعی دارد ضمن گفتوگو با کارشناسان خبره در مورد وصلهای محکم تاریخی تعدادی از کشورهای همجوار در مورد اشتراکات فرهنگی، دینی و آداب و رسوم نیز بپردازد.
پیوندهای ناگسستنی تاریخی عامل تشابهات فرهنگی
رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری زابل با تأکید بر اینکه نگاه ما سیاسی نبوده بلکه یک تصویر تاریخی فرهنگی مطابق با متنها و مستندات تاریخی است، در مورد تشابهات فرهنگی سیستان و بلوچستان با کشورهای همجوار اظهار داشت: قبل از حضور انگلیسیها در منطقه مطابق متون تاریخی هیچ نامی از افغانستان و پاکستان نبوده است، اشرف افغان پس از فتح اصفهان به عنوان پادشاه افغانستان نیامد، چون چنین چیزی در اصل وجود نداشته و با یدک کشیدن نام ایران پادشاه میشود یعنی خود را پادشاه ایران میداند.
علیرضا خسروی اقوام افغانی، بلوچ و اقوامی که در گذشته در سند زندگی کردهاند را ایرانی دانست و اشرف افغان را جزو قومی مانند بلوچ، سیستانی، ترک و لر عنوان کرد و گفت: در گذشته اقوام مختلف، ایران را میساختند، به دلایل تاریخی اشرف افغان به عنوان پادشاه ایران در اصفهان تاجگذاری کرده و با روسیه و عثمانی به عنوان شاه ایران قرارداد امضا کرده است، ریشههای ما به ویژه در حوزه سند تاریخی بوده و زبان مردمان حوزه هیرمند و سند به ترتیب فارسی و اردو بوده است که 70 درصد از زبان اردو را فارسی تشکیل میدهد همه اینها پیوندهای تاریخی و فرهنگی بین ماست.
وی با اشاره به اینکه مرزهای سیاسی تاکنون نتوانستهاند پیوندهای دیرینه مردم این منطقه را از هم باز کنند افزود: در حال حاضر اگر دیده میشود لباس و نوع پوشش، موسیقی و حتی ذائقهمان مشترک است و جوانهای ما موسیقی افغانی و یا پاکستانی و بالعکس، گوش داده و به آن علاقه دارند اگر دیده میشود طرح، مدل و رنگ لباس آنها با مردم ما مشابه است حاکی از یکسری پیوندهای عمیق تاریخی است که ریشهای کهن به قدمتی بیش از 5 هزار سال دارد.
عضو شورای اداری شهرستان زابل حفظ شناخت و حرکت به سمت ایجاد و تداوم همدلی را بین 2 کشور همسایه یک وظیفه دانست و گفت: همدلی به بنیادهای توحیدی ما برگشته زیرا که خداوند نگاه نژادی و جغرافیایی به منطقه و بخش خاصی ندارد، این تداوم همدلی به دلیل پیوستگی به بنیادهای دینیمان، نگاه توحیدی و همدلی نسبت به هم است، آنها عموزادهگان ما بوده و همه اعضای یک خانواده هستیم، نوروز را در افغانستان و پاکستان هم جشن گرفته و مردم لباس نو میپوشند، همه اینها پیشینهها و تاریخچههای مشترکی است که اجتنابناپذیر است.
توسعه منطقه با لحاظ کردن پیشینههای تاریخی
رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری زابل توسعه و مدیریت برنامههای منطقه را با لحاظ کردن پیشینههای تاریخی عجیب ندانست و بیان کرد: توسعه ما را موظف به لحاظ پیوندهای محکم تاریخی و فرهنگی همسو با بنیاد توحیدی کرده است، یعنی هم بینش توحیدی ما را موظف به نگاه انسانی بر اساس تقوا، انسانیت و باورهای دینی کرده و هم وجود یک برادری نگاه ما را ملزم به این رویکرد معطوف ساخته است.
وی افزود: با کمک همدیگر و برای ایجاد توسعه باید مناسبات و ارتباطات خوبی با یکدیگر داشته باشیم و توسعه منطقه را دوجانبه دنبال کنیم.
خسروی دامنه جغرافیایی سیستان 200 سال قبل را از نهبندان، بیرجند، قاینات و از آن سو، فراه و... دانست و گفت: بر اساس مطالعات انجام شده حدود 70 درصد از بیرجندیها، سیستانیهای اصیل هستند، حوزه بیرجند، قاینات، فراه، بست و... در افغانستان همه به اسم سیستان بوده است، این مکان مرکز تولیدات پارچه، مرکز گوشت ایران و انبار سبد نان آسیا بوده و در واقع صاحب یک جایگاه پر رونق به لحاظ اقتصادی است که تمام منطقه را تحت پوشش خود قرار میداده زیرا دریاچه هامون و نیزارهای آن منبع آبادانی بوده و گاو سیستانی از آن تغذیه میکرده است.
وی گاو سیستانی را مشترک در حوزه هیرمند و سند دانست و این نژاد را گنجینهای برای سیستان بزرگ عنوان کرد و بیان داشت: گاو کوهاندار به طور مرتب از منبع غذایی هیرمند استفاده میکرد که نقش حائز اهمیتی در اقتصاد منطقه داشت.
استعمار و تفکیک سیستان بزرگ عامل انفعال
این کارشناس میراث فرهنگی و گردشگری، کوچک شدن سیستان را موفقیت استعمار در به سرانجام رساندن نقشههای اهریمنی برشمرد و تحرکات جاری این ایادی در کشور را مبتنی بر تکرار نقشههای پلید 200 سال قبل عنوان کرد و گفت: اکنون هم دنیای استکبار برای ما شاخ و شانه کشیده، فشار و جریان مذهبی ایجاد کرده، تشنج بین شیعه و سنی و جدیداً هم ترک و لر برنامهریزی کرده که اینها همان نقشهها و توطئههای اهریمنی استعمار است که در یک منطقه حریم زیبا و امنی به نام اروپا و آمریکا شکل داده و در واقع یک دیوار مشخص ایجاد کرده که یک سمت آن عالی و سوی دیگر آن که آسیا و... همیشه جنگ، خونریزی و تشنج باشد تا کارخانههای اسلحه خود را خالی کنند.
وی شرایط حال حاضر را نیازمند مدیریتی کلان و بزرگ برای احیای چرخههای گذشته عنوان و اقتصاد گذشته را خودکفا معرفی کرد و افزود: اکنون سیستان کوچک شده و استعمار توانسته صدمههای فراوانی به ما بزند باید گذشته احیا شود و این امر هم نیازمند نگاههای مدیریتی مطابق با واقعیتهاست.
همدلی با حرکت روی خطوط مشترک میسر است
خسروی در ادامه تصریح کرد: اگر قرار باشد در منطقه و بهویژه در حوزه هیرمند و سند ایجاد همدلی کنیم باید حول خطوط مشترک پیشرفته و از همدیگر مخرج مشترک بگیریم، نه اینکه روی خطوط متفرقه گام بگذاریم، همه نیازمند مردم حوزه هیرمند و بالادست آن هستند، ما همخانواده و همریشه بوده به همان دلایلی که پیشتر آوردیم.
وی با تکرار اشتراکات زبان، آئین، فرهنگ و... خواستار محور قرار دادن اشتراکات شد و اظهار داشت: اگر لباسمان، زبانمان، آئین و فرهنگمان مشترک است باید روی مشترکات پیش رویم، اعتقاد من به عنوان عنصر فرهنگی، حرکت به سمت شباهتها بوده و باید شباهتها در برنامهریزیهای توسعه لحاظ شود.
یکی از شهروندان زاهدانی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه مهمترین علاقهمندی شما از فرهنگهای سه کشور افغانستان، پاکستان و هندوستان چیست، اظهار داشت: من همیشه در ماشین خود موسیقیهای هندی و افغانی گوش میدهم، بنده همانقدری که به ترانههای ایرانی علاقه دارم به موزیک هندی و افغانی هم علاقه دارم البته من دوستانی هم آن سوی مرز در شهر نو (نیمروز) افغانستان دارم و تا آنجا که من میدانم در افغانستان هم این تشابه وجود دارد و فیلمها و محصولات فرهنگی ایرانی جایگاه بسیار خوب و پر مخاطبی در بین افغانها دارد.
عبدالواحد ریگی سفر به کشورهای افغانستان و پاکستان را یک علاقه و تفریح بسیار جذاب عنوان میکند و میگوید: یکی از سفرهای مورد علاقهام رفتن به افغانستان و شهرهای پاکستان است، نمیدانم چرا اینقدر دوست دارم به آنجا بروم ولی آنچه مشخص است، وجود و دامنه وسیع فرهنگهای فراوان این کشورها با ما است که ما آنها را برادران خود میدانیم و نگاهمان به آنها نگاه برادری است و این نگاه متقابلاً همانند نگاه مردم آنها است چون من گفتوگو و روابطی هم با تعدادی از تبعههای آنها در زاهدان دارم که آنها ما را برادر و خواهران خود میدانند.
گزارش از: محمد فرتوت عنایت
انتهای پیام/75002/ر/گ1003