به گزارش خبرگزاری فارس از قم، پرونده هستهای یکی از مسائلی است که در سالهای اخیر برای ملت ایران تاثیرگذار شده و شاید بسیاری از مردم از پیچ و خم این موضوع مهم بیاطلاع باشند. این پرونده که بهانهای برای بسیاری از دشمنیهای غرب شده است، پیچ و خمهایی دارد که نگاهی به آن میتواند رفتار دوگانه غرب علیه ملت ایران را برای ما آشکار کند.
*آغاز نفتی داستان هستهای ایران
پس از سقوط مصدق و پیش از تجدید روابط سیاسی ایران و انگلستان، آمریکاییها برای بهرهبرداری از وضعیت پیش آمده طرحی تازه برای نفت ایران ریختند و هربرت هوور، مشاور عالیرتبه نفتی وزیر امور خارجه آمریکا را روانه ایران کردند. هوور با مهارت مذاکرات مربوط به موضوع نفت را به سوی تشکیل یک کنسرسیوم بینالمللی که کمپانیهای نفتی آمریکا در آن نقش عمدهای داشتند، رهبری کرد که منجر به قرارداد کنسرسیوم در سال 1954 شد.
در شرایطی که ایرانیها پس از ملی شدن صنعت نفت به دنبال کسب منافع از نفت خود بودند اما کمپانیهای نفتی میخواستند آب از دست رفته را به جوی برگردانند؛ این قرارداد هر چند تا حدودی منافع کشورمان را تامین کرد اما در واقع شرایطی ایجاد کرد که مالکیت ایران بر نفت خود تقریبا یک مالکیت اسمی شود.
پس از امضا این کنسرسیوم که منافع نفتی هفت کشور خواهر غربی را تامین میکرد، غربیها یک دلسوزی برای ما انجام دادند و اجازه دادند تا به انرژی هستهای فکر کنیم.
پس از تصویب در مجلس شورای ملی در سال 52، قرارداد با شرکت زیمنس آلمان بسته شد و بنا شد یک رآکتور هستهای در تهران و یک نیروگاه تولید برق اتمی در بوشهر راهاندازی شود. فرانسه هم وارد تعهدات شد و زیر ساختهایی آماده شد تا برق هستهای در بوشهر تولید شود.
*وقوع انقلاب اسلامی؛ آغاز مرحلهای جدید در روند هستهای
پس از انقلاب کشورهای غربی به تعهدات خود درباره ساخت این نیروگاه عمل نکردند و بهانههایی مانند نبود امنیت برای تعلیق کار مطرح شد.
در دوران جنگ تحمیلی نیز صدام با اشاره به قدرتهای بزرگ که از قدرت کشورمان به وحشت افتاده بودند، به تاسیسات هستهای حمله میکرد که پدافند قوی هوایی، خسارتهایی که ایجاد میشد را قابل تحمل کرده بود.
*شهید بهشتی فکر بهرهبرداری از انرژی هستهای را کلید زد
نخستین کلید بهرهبرداری از انرژی صلحآمیز هستهای در زمانی که کشور هنوز درگیر جنگ بود توسط شهید بهشتی در سال 59 مطرح شد.
طبق قرارداد ژنو هر چند کشوری انقلاب کند و یا اینکه نظامش تغییر پیدا کند، قراردادهای بینالمللی به قوت خود باقی خواهد ماند و در این راستا قبل از پایان جنگ دولت وقت چند بار به طرف قرارداد آلمانی مراجعه کرد اما این شرکتها با بهانههایی مانند عدم وجود امنیت از انجام این کار سر باز زدند و فرانسه هم پشت ایران را خالی کرد.
پس از اتمام جنگ برای آنچه رعایت ادب بینالمللی نام گذاشته میشود، مسئولان کشورمان دوباره سراغ زیمنس آلمان و شرکت فرانسوی رفتند اما آنها پاسخ دادند که شما نفت دارید و نیازی به انرژی اتمی در کشور ایران نیست.
*برگزاری مناقصه در دولت سازندگی
برای ادامه کار در دوران دولت سازندگی تصمیم گرفته شد که موضوع راهاندازی نیروگاه بوشهر به مناقصه گذاشته شود.
در این مناقصه روسیه برنده شد و کار ساخت نیروگاه را از سر گرفت. یک میلیارد و 400 میلیون دلار مبلغ این قرارداد 10 ساله از سال 68 تا 78 بود و مقرر شد تا این رآکتور برای تولید هزار مگاوات برق برای کشورمان ساخته شود.
*منافقین چالش هستهای غرب با ایران را کلید زدند
روسها شروع به وارد کردن تکنیسینها و فناوریهای مورد نیاز کردند تا اینکه در سال 78 غرب چالش جدی خود را علیه برنامه هستهای کشورمان آغاز کرد. این چالش با فتنهگری منافقین انجام شد. بوش پسر که در سال 2001 به قدرت رسید چالشهای ما با غرب را به اوج خودش رساند و پروندهای بر اساس گزارش منافقین برای برنامه هستهای ایران تهیه کرد. در آن زمان بوش این پرونده را در سازمان انرژی اتمی مطرح کرد و پوشه قرمز را در آن جلسه وارد بازی ساخت. این پوشه حاوی نقشههای هوایی از فعالیتهای هستهای کشور و یکسری مدارک دیگر بود.
در گزارش آژانس از وارد شدن محموله دو تنی اورانیوم از پاکستان به ایران صحبت به میان آمده بود که البته آژانس از این موضوع آگاهی داشت اما این گزارش مدعی شده بود در این محموله اورانیوم غنیشده وجود دارد. آژانس این محموله را مورد بررسی قرار داد و مشخص شد که از دو تن، حدود 200 کیلو اورانیوم غنی شده 35 درصد در این محموله وجود دارد. در آن زمان هیچ سیستم غنیسازی در کشور وجود نداشت و این موضوع مستمسکی برای غرب شده بود.
البته کلاهک هستهای که قابلیت انفجار داشته باشد به چیزی حدود 13 کیلوگرم اورانیوم غنیشده 96 درصد نیاز دارد اما در این محموله تنها 200 کیلو گرم اورانیوم غنی شده 35 درصد وجود داشت.
*بیانیه سعدآباد؛ مرحله جدیدی از تعاملات هستهای ایران با غرب
ادامه این چالش منجر به امضا بیانیه سعدآباد در سال 2001 در دولت اصلاحات شد. در آن بیانیه تاکید شده بود که اگر قرار است ما تعلیق اورانیوم را داشته باشیم باید معاهده NPT بدون هیچگونه تبعیضی در سطح منطقه اجرا شود و کشورهایی که عضو NPT نیستند مانند هند و پاکستان عضو شوند.
حتی بندی در این بیانیه تاکید کرده بود که منطقه باید عاری از سلاح هستهای باشد. این قرارداد با تروئیکای اروپا بسته شد. کالسکه سه اسبه اروپایی با این قرارداد موفق شدند غنیسازی اورانیوم را سه ماه در کشور معطل کنند. اما مشکل از جایی آغاز شد که اروپا به هیچ یک از تعهدات خود در این پیمان عمل نکرد و حتی آمریکاییها برای اثبات دشمنی با ایران، امکانات هستهای جدیدی را در اختیار هند قرار دادند.
گذر از بیانیه سعدآباد سبب شد انتقادات بسیاری به مذاکره کنندههای هستهای ایران از جمله حسن روحانی وارد شود. غنیسازی تعلیق شده بود اما هیچگونه اقدامی در راستای اعتمادسازی ایران صورت نگرفته بود.
تلاش برای تولید کیک زرد آغاز شد و غربیها چالشهای جدید را آغاز کردند تا پیمان پاریس منعقد شد. قطعنامههای آژانس یکی پس از دیگری صادر میشد تا اینکه در پیمان پاریس متعهد شدیم تعلیق را ادامه دهیم و به معاهده سعدآباد همچنان پایبند بمانیم.
همزمان با پیمان پاریس یک مطلب دیگر نیز مطرح شد. زمان بازنگری به معاهده NPT فرا رسیده بود و اروپاییها درصدد برآمدند بندهایی به آن اضافه کنند که منجر به تدوین پروتکل الحاقی شد.
در پروتکل الحاقی مطرح شده بود که هیئتهای بازرسی آژانس باید به صورت سرزده و بدون مراقبت مسئولین کشورها از مراکز فعال هستهای که به آژانس گزارش داده میشود، بازدید کنند.
ماده دیگر این بود کشورهایی که عضو پیمان منع گسترش میشوند، حق خروج نداشته باشند و این موضوع نیز با حاکمیت و آزادی کشورها در تضاد بود. فشار غرب به حسن روحانی هر روز افزایش مییافت تا او را متقاعد به پذیرش این پروتکل الحاقی کند. روحانی توپ را در زمین مجلس میانداخت و اعلام موضع مرعوبانه برخی نمایندگان مجلس ششم در این میان شرایط را تغییر داد. این وادادگی نسبت به غرب توسط برخی نمایندگان در مجلس ششم و نطقهای مرعوبانه نسبت به غرب در مسئله هستهای در تاریخ به یادگار مانده است.
پروتکل الحاقی که امضا نشد، بیانیه بروکسل پیش آمد تا ادامه تعلیق غنیسازی صورت بگیرد و راستیآزمایی درصد غنای اورانیومی که در ایران تولید میشود، مطرح شود.
در نشست اضطراری شورای حکام که در ماه فوریه برگزار شد، این کشورها، ضمن درخواست ارسال گزارش برنامه هستهای ایران به شورای امنیت، هرگونه اقدام درباره ایران را منوط به گزارش مارس البرادعی، کرده بودند.
محمد البرادعی در این گزارش، ضمن آنکه از اقدام ایران در لغو اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و آغاز گازدهی به سانتریفیوژها خبر داده بود، تأکید کرده است، هر چند انحراف برنامه هستهای ایران به سمت اهداف نظامی مشاهده نشده، اما هنوز تردیدهای آژانس پس از سه سال بازرسی فشرده از برنامه ایران، برطرف نشده است.
در این گزارش، به موضوع پیشرفتهای ایران، آلودگیها، سانتریفیوژ P1 و P2، بازدیدهای شفافسازی از ایران و تعلیق اشاره شده، اما موضوع جدیدی که در این گزارش به آن پرداخته میشود، پروژه «نمک سبز» است که ادعا شده، ممکن است با سلاح هستهای ارتباط داشته باشد.
همه این مسائل به شکل ادعایی مطرح شد و هیچگونه مدرک قطعی و رسمی هنوز هم در ارتباط با موضوع نمک سبز بیان نشده است.
نمک سبز، در تبدیل اورانیوم به موادی با قدرت انفجاری بالا که در کلاهک هستهای موشک، کاربرد دارد، مورد استفاده قرار میگیرد.
*روی کار آمدن دولت نهم همه چیز را تغییر داد
پس از روی کار آمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدینژاد در 13 مرداد 84، نامهای به آژانس ارسال شد و گلهگذاری ملت ایران از اجرا نشدن تعهدات غربیها به گوش مسئولان آژانس رسید.
پنج روز پس از این تاریخ، غنیسازی اورانیوم با شکستن پلمپ UCF اصفهان آغاز شد و گاز UF6 تولید شد. جک استرا نخستین کسی بود که با این موضوع مخالفت کرد و در این راستا حتی به تهدید هم متوسل شد.
*ماراتن بیانیهها در آژانس
ماراتن بیانیهها در آژانس ادامه داشت و در جلسه فصلی آژانس در شهریور ماه به ایران حکم شد که باید تعلیق غنیسازی ادامه پیدا کند.
دولت نهم زیربار نرفت و کلید بهرهبرداری از 164 سانتریفیوژ در نطنز زده شد. قطعنامه 1747 صادر و طی آن 36 شرکت و شخصیت ایرانی مورد تحریم قرار گرفتند. احمدینژاد دوباره در صحنه حاضر شد و موضوع به کار انداختن سه سانتریفیوژ را مطرح کرد.
در این زمان که مذاکره کننده ارشد کشورمان علی لاریجانی بود، ابتکار عمل به دست ایران افتاد. غربیها که از این اصرارها برای تعلیق غنیسازی به جایی نرسیده بودند، به یک جنگ نامحسوس و محرمانه روی آوردند.
مشخص نیست این جنگ محرمانه کی شروع شد اما عملیات صورت گرفته در ژوئن 2010 سبب شد تا اخبار این جنگ علنی شود. در آن تاریخ فاش شد که یکی از تاسیسات هستهای ایران با کاشته شدن یک ویروس به نام استاکسنت در معرض بزرگترین حمله الکترونیکی در نوع خود قرار گرفت به گونهای که برنامه راهاندازی کامپیوترهای مورد استفاده در ایران را از کار انداخت.
این موضوع سر و صدای گستردهای به راه انداخت زیرا آغازگر مرحله جدیدی در جنگهای آینده الکترونیک بود.
کارشناسان معتقدند که آمریکا و اسرائیل و چه بسا آلمان در پیشبرد ویروس استاکسنت و کاشته شدن آن به منظور از کار انداختن تاسیسات هستهای ایران نقش داشته است.
*ترور آخرین راهکار دشمن علیه ملت ایران بود
جنگ محرمانه عملیات جاسوسی، ترورها، انفجارها و عملیات خرابکارانه و جنگ روانی را نیز در برگرفت. دانشمندان ایرانی مرتبط با برنامه هستهای ترور شدند.
اما حتی داغدار کردن ملت ایران هم نتوانست عزم این ملت را در دستیابی به حقوق مسلم خود از بین ببرد و خون هر شهید هستهای که ریخته میشود، صدها و شاید هزاران جوان برای رسیدن به اهداف آن شهید خونی تازه به رگهایشان جاری میشود.
شاید بتوان گفت پرونده هستهای برای ملت ایران حکم تنگه احد را دارد. پیروزی در این پرونده سرآغاز پیروزیهای بزرگتر در برابر دنیای غرب است و به دنیا ثابت خواهد کرد ملت ایران با اعمال فشار میدان را خالی نخواهد کرد.
امروز در ششمین سالگرد جشن فناوری هستهای، نیروگاه اتمی بوشهر با 75 درصد قدرت خود کار میکند و هر روز آزمایشات جدید هستهای توسط جوانان کشورمان راههای تازهای در این موضوع میگشاید.
============
گزارش از زینب امامی
============
انتهای پیام/و10