اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

به طور معجزه آسا

پیرمرد بی‌سواد گرگانی شاعر شد

خبرگزاری فارس: پیرمرد روستای کفشگیری شهر گرگان به طور معجزه آسا شاعر شد.

پیرمرد بی‌سواد گرگانی شاعر شد

به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان زیباترین لحظه‎ها زمانی است که انسان برای تقرب و حمد ذات لایتناهی سر به سجده شکر می‎گذارد تا پیش از گذشته به او که سرچشمه خلقت است نزدیک شود و این زیبایی را هر انسان صاحب شعور و تفکر می‎تواند خلق کند و برای قبولی در آزمون خدا نیاز مدرک دانشگاهی نیست .

می‎توان کودکی بود 10 ساله که تمام مهربانیش را در صندوق پس‎اندازش می‎اندازد و به دوستانش هدیه می‎کند، می‎توان مادری بود که تمام روزهای قشنگ زندگیش را به پای فرزندش می‎ریزد و می‎توان مردی بود که گر چه گرد پیری بر چهره دارد و لباسی کهنه بر تن، اما از عشق سرشار است و با آنکه در هیچ مکتبی درس نخوانده از شوق آموختن لبریز است.

برای قبولی در آزمون تقرب تنها نیازمند یک چیز هستی و آن آدمیت است می‎توان هر چیزی باشی، هر جا باشی، با هر رنگ و قوم و قومیت، باسواد یا بی‌سواد، پیر یا جوان، زن یا مرد فرقی نمی‎کند تنها کلمه رمز عبور وصل به ذات لافتی، انسانیت است.

محمد کریمی‌راد پیرمردی است که در هیچ مکتبی درس نخوانده و آموزگاری نداشته، اما به اعجاز ربانی دارای سواد می‎شود.

وی می‎گوید: شهر در تب و تاب انقلاب بود هنوز امام وارد کشور نشده بود که چند شب خواب‎های متعدد می‎دیدم و پس از آن حس کردم می‎توانم بخوانم و بنویسم و حتی فراتر از آن شعر گویم و درست 10 روز قبل از ورود امام به کشور بود که اولین شعرم را در این خصوص سرودم.

این پیرمرد که از مددجویان کمیته امداد خمینی (ره ) است و با مستمری این نهاد روزگار کهولت را سپری می‎کند، ادامه می‎دهد: در خواب دو ماه در آسمان دیدم و شنیدم که آخر سوره عمران خوانده می‎شود.

وقتی امام و فرزندش از هواپیما پیاده شدند فهمیدم این تعبیر همان خواب است و در اولین نماز جمعه که در کشور برگزار شد آیت‎الله طالقانی آخر سوره عمران همان آیه‎های که در خواب شنیده بودم قرائت می‎کرد.

وقتی به حرفای این پیرمرد ژنده پوشش گوش می‎کنی دچار حیرت می‎شوی مگر می‎شود در هیچ مکتبی درس نخواند و شعر گفت وی می‎گوید: تنها چیزی که یاد داشتم سوره "زلزله" بود که توسط شیخی در یک جلسه فرا گرفتم و دیگر در هیچ مکتبی درس نخواندم.

اما وقتی خوب چشم وا می‎کنی و اعجاز انقلاب جمهوری اسلامی ایران را در جای جای جهان مشاهده می‎کنی و می‎بینی که چگونه امروز بعد از گذشته 33 سال بیداری اسلامی را بین میلیون‎ها انسان به وجود آورده دیگر راحت تر ‎می‎توان تحولی را که این انقلاب در روح و جان محمد کریمی‎راد به وجود آورده پذیرفت.

از بچگی به ما آموختند که دل جای خداست و شاید آنچه نور علم را بر قلب این پیرمرد تابانده است ضمیر پاکی است که در وجودش دارد و همین باعث شده که مورد رحمت الهی قرار گیرد و اینگونه بی‎آنکه کسی به او بیاموزد شعر گوید و مدح خدا کند.

کریمی‎راد مشتاقانه برایمان شعرهایش را می‎خواند و کتاب شعر خودش را که در دست دارد به ما نشان می‎دهد که در برگ اول آن نامه‎ای از رهبر است که او برای ارسال اشعار به بیت رهبری قدردانی کرده و خواهان این شده که با پشتکار به راهش ادامه دهد. وی نیز مصمم و با اراده در راهی که قدم برداشته به پیش می‎رود و می‎گوید تنها آرزویم این است که شعرهای من ویراستاری و منتشر شود.

وی ادامه می‌دهد: بارها و بارها به صدا و سیما رفتم تا در برنامه‎های سیما اشعارم را بخوانم، اما این اجازه را به من ندادند.

کریمی‌راد به لباس کهنه‎ای که بر تن دارد اشاره می‎کند و بیان دارد: شاید برای این بود که سر و وضع درستی نداشتم و کهنه بودن لباس باعث این ممانعت شد، دردهای او بسیار است چرا که او با عشق شعر می‎گوید و می‎خواند و مورد تمسخر اطرافیان قرار می‎گیرد.

این پیرمرد از بی‎مهرها می‎گوید، اما لبخند بر لب دارد !!!

وی که جنگ را نیز تجربه کرده در خصوص حضورش در میدان‎های نبرد حق علیه باطل اذعان دارد: قصد عزیمت به جبهه را در ذهن می‎پروراندم که هر بار مسئله‎ای باعث می‎شد تا این امر را به تاخیر بیاندازم تا اینکه شبی در خواب امام حسین (ع) را دیدم که در صحرای کربلا به نماز ایستاده و پس از نماز به من اشاره می‎کند و می‎گوید " لم تقلون مالاتفعلون " «چرا عمل نمی‎کنید به آنچه می‎گوید»

آنجا بود که به جبهه رفتم و شش ماه در آنجا حضور داشتم تا اینکه به دلیل کمر درد دیگر قادر به ادامه دادن جنگ نشدم.

دست‎های او ضربه خورده و پر از پیله است او از مال دنیا هیچ ندارد و تنها یک چیز انگیزه او را به زندگی افزایش می‎دهد و چیزی که او را برپا نگه داشته این است که ببیند آثارش جمع آوری شده باشد.

کریمی‌راد می‎گوید تمام اشعار من برگرفته از قرآن است و آنچه که گفتم مدح مولا واهل بیت است.

وی شعرهای زیادی سروده که هر کدام به صورت دست‎نویس در کیسه‎ای قرار داده به امید اینکه بعد از ویراستاری بتواند آنها را چاپ کند کریمی‎راد مدح مولا می‎گوید و از عشق سرشار است و وقتی نام اهل بیت را می‎آورد جانی دگر می‎یابد دست‎های او بی‎رمق و ناتوانند، اما او همچنان قلم می‎زند و می‎نگارد نام پیامبر و اهل بیتش را و با مستمری که از کمیته امداد می‎گیرد در روستایی کفشگیری عمر می‎گذراند تا رسد روزی که چشمش به منجی عالم امام زمان روشن شود .

وی می‎گوید و می‎خواند به نام خدا و می‎گذراند زندگی را به عشق ذات ازلی آنچه در ذیل آمده قطعه‎ای از اشعار این پیرمرد روستای کفشگیری است.

خودشناسی ابتدای بندگی                 آدم، آدم شد برای بندگی

ناامیدی چونکه موت اکبر است            گفتن من از نگفتن بهتر است

قطره باران اگر خود را ندید                   رود جاری می‎تواند آفرید

قطره بر دریا رسد دریا شود                  تو و او با من چهار شد ما شود

************************

بشنوید ای اهل ایمان و داد                گر رود قومی به سوی ارتداد

یاتی‎الله به قوم من عباد                       مخلصاالله در راه جهاد

من احبه گفتم و آنها همان                 پس جدایی نیست بین من و آن

================

گزارش از: هنگامه خاندوزی

================

انتهای پیام/ن۱۰

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول