به گزارش خبرگزاری فارس از ارومیه، با وجودی که دو روز از سپری شدن ایام الله دهه فجر میگذرد همچنان در شهر حال و هوای جشنهای ویژه پیروزی انقلاب وجود دارد و در دستگاههای مختلف برنامههای فرهنگی متنوعی اجرا میشود، ساعت 8 صبح بود با خبر شدم اکیپی برای دیدار از خانواده شهدای اقلیتهای دینی آماده میشوند از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی همراهی با آنها خواستار شدم که وی از این پیشنهاد استقبال کرد.
ساعت 8:30 برای حرکت آماده شدیم و حاضران به دو اکیپ تقسیم شدند ما در مجموع 10 نفر بودیم بدین قرار من، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شبان کلیسای ارومیه، رئیس انجمن آشوریان ارومیه، مسئول واحد اقلیتهای دینی اداره ارشاد، نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران، خبرنگار رادیو آشوری و چند نفر دیگر که اداره ترک کردیم.
بعد از پنج یا شش دقیقه در کوچهای که نام شهید سرگون آکویانس بالانجی روی آن نقش بسته بود از ماشین پیاده شده و با استقبال گرم پدر شهید به طرف خانه هدایت شدیم در ابتدا هیچ نشانهای از سکونت یک خانواده آشوریتبار در خانه وجود ندارد و این نشان میدهد همه ما عبد هستیم صرفنظر از اینکه از معبود چه تصوری داریم.
با کنجکاوی چشم میچرخانم نمادی از صلیب بر روی میز، تابلویی از عیسی مسیح بر روی دیوار و کتاب انجیل مقدس نزدیکی خودم کنار کتب دیگر میبینم غرق افکارم هستم که صدای حجتالاسلام کریمی نظرم جلب میکند.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی ضمن تبریک فرا رسیدن دهه فجر دیدار با خانواده شهدا برای تجدید بیعت یک وظیفه اخلاقی و شرعی می داند و میگوید: باید برای پاسداشت مقام بلند بازماندگان شهدا گام برداریم تا آنها در سرای باقی شفاعتمان کنند.
حجتالاسلام کریمی خاطرنشان میکند: همیشه و همهجا احترام بین مسیحیان و مسلمانان محفوظ بود به طوری که در نیمه شعبان مسیحیان با دستهگل نزد مسلمانان میروند و در آغاز سال نو میلادی هیات امنای مساجد با شیرینی به دیدار مسیحیان رفتهاند.
وی ادامه میدهد: برای حفظ منزلت مسیحیان، مسلمانان تا حدی پیش رفتهاند که تاکنون یک باب کلیسا در ارومیه تخریب نشده به طوری که از بین رفتن اماکن مذهبی مسلمانان شاید رخ داد دهد ولی کلیسا هرگز، حتی اگر در یک روستا ارمنی و آشوری زندگی نکند اماکن مقدس آنها حفظ شده است.
در این دیدار رئیس انجمن آشوریان ارومیه زندگینامه شهید این خانواده به این مضمون قرائت میکند شهید سرگون آکویانس بالانجی در سال 1344 در روستای گوگتپه توابع ارومیه متولد شد تا پنجم ابتدایی درس خواند بعد به شغل مکانیکی پرداخت تا برای تامین معاش خانواده به پدر کمک کند سپس لباس مقدس سربازی به تن کرد سرانجام در سال 1364 شهید شد.
استانلی سیمونز تصریح میکند: دشمنان به دنبال القای این مفهوم هستند اقلیتهای دینی در ایران زیر سلطه نظام قرار دارند ولی پیروان ادیان از آزادی زبان، دین، برگزاری مراسمها و احوال شخصیه برخوردار هستند.
این مسئول پیشنهاد حجتالاسلام کریمی مبنی بر زیارت قبور شهدای مسیحی میپذیرد و خاطرنشان میکند: سالهای آینده به غبارروبی مزار شهدا میرویم چرا که در سابق به جای خانوادهها با شهدا دیدار میکردیم.
شبان کلیسای ارومیه که مانند روحانیان مسلمانان با ظاهری متفاوت و با ردای کشیشی در این جمع حاضر شده است، اظهار میکند: همه انسانها به سوی یک معبود رو کردهاند مقصد و مقصود یکی است فقط مسیرها متفاوت است نمونه آن وجود یک زیارتگاه در یکی از روستاهای توابع ارومیه است مسیحیان آن مکان مادالیا و مسلمانان ملدلی مینامند هر دو قشر حاجتهای خود از آن زیارتگاه میخواهند.
ایلیا یادگار به وجود کلیسا و مسجد در کوی مهدیالقدم خیابان سرداران ارومیه اشاره میکند بیان میکند: در گذشته همراه همکلاسیها دستهجات عزاداری مسلمانان در تاسوعا و عاشورا تماشا میکردیم.
گفتنی است علاوه بر اینکه باب اهمیت حفظ وحدت، تجدید میثاق با شهدا صحبت شد پیرامون کشاورزی، محصولات امسال و خسارتهای سال قبل همچنین ثقیل بودن زبان مسیحی، در مورد بستگان و محل سکونت آنها و ... نیز گفت و گوی حاضران اوج گرفت که وجود همدلی به معنای واقعی و مفهوم نداشتن اقلیت و اکثریت، تجمیع همه در یک ملیت ایرانی از این گفتو شنودها میتوان نتیجهگیری کرد.
آمانویل پدر شهید سرگون آکویانس بالانجی که نوه پسری خود به آغوش میکشید میگوید: از فرزند شهیدم چهار پسر و سه دختر به یادگار مانده است، همه آنها تشکیل خانواده دادهاند.
این پدر ادامه میدهد: در وجود شهدا گوهرهای گرانبهایی است خداوند آنها برای خود خلق کرده است به طوری که بعد ارائه خدمتی بزرگ دوباره از والدینشان پس میگیرد.
گفتنی است یک ساعت بعد به ملاقات خانواده شهید هرمز باباخانی رفتیم در این جا هم مادر کهنسال و مهربان خانه همراه عروس و پسرش منتظر ما بود.
در این دیدار که به دلیل مهماننوازی اهل خانه طول کشید مادر شهید مدام از محاسن فرزندش میگوید از این که وطن پرست، اهل خدا و عاشق زندگی بود ولی به محض وقوع جنگ، رفتن بر ماندن ترجیح داد.
رامینه ابراهیمی میافزاید: پدرش مخالف جبهه رفتن هرمز بود ولی هرمز به پدرش میگفت اگر نروم چهکسی از آبروی خواهرم و مادرم مقابل نامحرمان و از ریش سفید تو مقابل حرمتشکنان حراست میکند.
این مادر ادامه میدهد: در اوایل تحمل جای خالی فرزندم برای من سنگین بود حتی سر سفره غذا برای هرمز قاشق و بشقاب میآوردم ولی چون پدرش بیمار بود به او نمیگفتم تا ناراحت نشود.
بعد اینکه مطلب فوق خانم ابراهیمی به زبان آورد این که مسلمانان را کشورهای غربی و دینستیز به خرافیگری متهم میکنند به یاد میآورم افسوس میخورم ای کاش یک روشنفکران دینگریز اینجا بود و میشنید احساسات پاک مادرانه، اعتقادهای ربانی و تمسک به نادیدنیها بین همه ابنای بشر اعم از مسلمان، مسیحی و ... وجود دارد.
در این دیدار پسر جوان خانم ابراهیمی اظهار میدارد: استاندار برای احوالپرسی از مادرش یک بار به منزلشان آمده است حتی در حوزه استانداری وی را به حضور پذیرفته همچنین گرم با او صحبت کرده است ولی انتظار داشت بیاعتنایی ببیند.
این جوان با خطاب قرار دادن حجتالاسلام کریمی برای درد دل و گلایهمندی از مادرش زبان میگشاید و عنوان میکند با گذشت بیست و چند سال از شهادت برادرش همچنان مادرش دلتنگی میکند حتی چند بار او را نزد متخصص اعصاب بردهاند.
حجتالاسلام کریمی در پاسخ این جوان تصریح میکند: با نصیحت و صحبت نمیتوان یک مادر داغدیده به صبوری دعوت کرد بلکه باید از خداوند برای ایشان آرامش مسئلت کنیم.
شاید بهتر است در این جا از حجتالاسلام کریمی قدردانی کنم چراکه از من به عنوان تنها راوی این دیدارها غفلت نمیکرد پس با پیشنهاد وی برای اطلاع من رئیس انجمن آشوریان ارومیه زندگینامه مختصری از شهید این خانواده قرائت کرد شهید هرمز باباخانی علیآباد فرزند یوییل در سال 1352 در روستای علیآباد ارومیه متولد و در سال 1367 نیز در منطقه مهران شهید شد.
ابتدای مطلب گفتم در این دیدوبازدید مادر خانه همراه پسر و عروس خود منتظر ما بود به همین دلیل حجتالاسلام کریمی اندر فضیلتهای عروس و بهتر بودن آن از دختر بیاناتی داشت ولی هنگام ورود دختر خانم ابراهیمی به طور 180 درجه موضع خود تغییر داد و گفت دختر دوست داشتنی و رحمت الهی است سپس خانم ابراهیمی در واکنش به این عقبنشینی حجتالاسلام کریمی گفت یک ایرانی اصیل هستی!
در انتها شبان کلیسای ارومیه با ایستادن کنار مادر شهید و مدیرکل فرهنگ ارشاد اسلامی برای شادی روح آن شهید به زعم ما و برکت دادن به این خانواده به زعم آشوریان دعایی تلاوت کرد که از درک محتوای آن عاجز بودم ولی از نثار فاتحه به روح برادر شهیدم دریغ نکردم.
بارها در مورد حماسههای برادران اقلیت دینی قلمفرسایی کردیم تیترهای پرطمطراق انتخاب کردیم همچون مسیحیان برای شرف ایران خون دادند و آذربایجان غربی شاهد عینی اتحاد اقوام است ولی من این صحنهها نه از پشت قاب تلویزیون نه در کتابها بلکه از نزدیک دیدم من عکس قاب گرفته هرمز باباخانی بر روی دیوار دیدم من چشمهای سرخ امینه ابراهیمی مادر شهید دیدم من شانههای لرزان آمانویل آکویانس بالانجی پدر شهید دیدم من شانه به شانه ایستادن روحانی مسلمان منتظر مهدی و شبان کلیسای ارومیه مقتدای مسیح دیدم من دلجویی یک روحانی مسلمان از یک مادر شهید مسیحی از نزدیک دیدم باشد که با چشم جان دیده باشم و در قلم من قدرت به تصویر کشیدن این زیباییها باشد.
------------------------
گزارش از سونیا بدیع
-----------------------
انتهای پیام/غ10