اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

همراه با گلواژه‏های دعا؛

روز عرفه قاصدک‏های آرزوها به آسمان می‏روند

خبرگزاری فارس: روز عرفه نیلوفران خواهش دل‏های زمینی که بر داربست ایمان پیچیده را تا آستان اجابت بالا می‏روند به همراه خود قاصدک‏هایی که آرزوهای بزرگ دل‏های شکسته را با گلواژه‏های دعا به آسمان برده و فریادهای صادقانه از عمق دریای مواج جان‏های سوخته‌ای است که با کلام پسر زهرا (س) بیان می‌شود.

روز عرفه قاصدک‏های آرزوها به آسمان می‏روند
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، روز به نیمه رسیده و شعله‏های خورشید تن تبدار زمین را می‏سوزاند، بر بال نسیم فوج فوج فرشته فرود می‏آید، نه روز از ماه مبارک ذیحجه می‏گذرد و روز عرفه، روز بخشش و غفران، عشق و عرفان فرا رسیده است.
روز آبی اجابت است و درخشان توبه و اجابت روزی که توبه دست به‏ کار می‌شود تا پرونده‏های سنگین گناه و غفلت را سبک کند و دل‏های سیاه معصیت زده را سپید، ناله‏ها دیوار صورتی دل را می‏شکنند و راه به آسمان می‏گشایند.
زانوان برهنه بر خاک گرم، به یاد گرمای نور قیامت لرزان و هراسان به رکوع و سجود کمر بسته‏اند، تا عنایت الهی شامل حالشان شود و بر صراط هدایت، ثابت قدم بمانند، جسم و جان از خانه انس و عادت‏های همیشگی پا بیرون می‏نهند تا مگر برای همیشه از پوستین اخلاق ناپسند و گناهان خو کرده، بیرون بخزد.
سرهای برهنه به سقف آسمان رو می‏کنند و از سایه ‏سارهای دنیایی رو می‏گردانند تا تکیه‏گاه‏های خیالی فرو پاشند و به بی‏پناهی خود، نزد پروردگار متعال معترف شوند، پاک و منزّه است پروردگاری که جز به درگاه او پناه و راه نجاتی نیست.
امروز روز عرفه است، روزی که به نیایش و ستایش الهی آبرو گرفته است، روز نیلوفران خواهش دل‏های زمینی که بر داربست ایمان پیچیده و تا آستان اجابت بالا می‏روند.
روز قاصدک‏هایی که آرزوهای بزرگ دل‏های شکسته را با گلواژه‏های دعا به آسمان می‏برند، روز فریادهای صادقانه از عمق دریای مواج جان‏های سوخته که با کلام پسر زهرا (س) هم کلام شده‌اند.
 
*امروز همه در دلخوشی یاد خدا هستند
صدای زمزمه می‏آید و سوز دل، اندوه و غم، صدای راز و نیاز عاشقانه با حال خوش این جماعت، این جماعتی که دعوت شدند و اجابت کردند و اکنون، آمده‏اند تا میهمان مهربانی خدا شوند.
هر کس در گوشه‏ای نشسته و زانوی پشیمانی در بغل گرفته و سر در گریبان اندوه فرو برده است و دانه دانه دلتنگی‏اش را با اشک و حسرت به تسبیح می‏کشد، همه خود را از یاد برده و غرق در دلخوشیِ یاد خدا شده‏اند.
چه قدر این جماعت شبیه هم هستند! حرف‏هایشان شبیه هم است، سوز دلشان شبیه هم است، حتّی خلوت‏هایشان هم شبیه هم است. آمده‏اند، تا بزرگی خدا را به خودشان گوشزد کنند.
آمده‏اند تا خودشان را پیدا کنند، آمده‏اند تا چشم‏ها، دست‏ها، پاها و پیکر گناهکارشان را مجازات کنند.
آمده‏اند تا صادقانه به اعتراف بنشینند، گذشته پر از گناهشان را، آمده‏اند تا از درگاه خدا، بخشش گدایی کنند و رستگاری بخواهند.
 
*من هم در عرفات زمان مقیم شوم
سجاده‏ام را بیاورید، تا من هم پرواز کنم تا ملکوت و بال بگشایم در باغستان‏های سبز دعا و مقیم شوم در عرفات زمان و دل بسپارم به دریای لایتناهیِ لطف حق که وقت تنگ است و ثانیه‏ها شتابناک در گذرند، دیگر فرصتی برای توبه نمانده است، بشکفید از لبان خسته من، ای گلواژه‏های نیایش و بزدایید غبار از آینه زنگار بسته‏ام، ای گریه‏های مکرر بشویید هر چه پلیدی را که در من است، ای چشمه‏ساران اشک، این منم «خسی» که به «میقات» آمده است، ذره ناچیزی که دل به دریاهای عنایت تو بسته است. کجاست رحم و عطوفتی که در برم گیرد و به ساحل امن دیدارت رهنمونم سازد؟
کجاست آن روشنایی مطلقی که از تاریکخانه نفس، نجاتم دهد و بیش از این در جمع بی‏خبرانم وامگذارد؟ کجاست، دستان محبتی که پیشانی ساییده بر خاکم را بردارد و بر دامان مهربان خویش بنهد؟
 
*امروز باید خودم را بشناسم
امروز به عرفاتی که در من قد کشیده است، با تمام دلم قدم می‏گذارم، فرصتی دست داده تا خود این مدعی عنوان خلیفه اللهی را به پای میز محاکمه بکشانم، باید لحظه‏های خطا کارم را بی‏هیچ تعارفی به قضاوت بنشینم، گذشته اندوهگینم را عارفانه بنگرم و صادقانه به اعتراف برخیزم.
فردا دیر است، امروز باید خودم را بشناسم، بدانم کیستم و کجای عالم ایستاده‏ام، امروز می‏خواهم غل و زنجیر اسارت از پای این روح خسته و آشفته‏ بگشایم و یوق بندگی تن از گردن بردارم، و به بال‏های همیشه بسته‏ام وسعت پرواز ببخشم.
و به سرزمینی روم که تمام سروهایش از بار تعلق آزادند و به دیاری که زیر چرخ کبودش تمام همت‏ها رنگ او را دارند و دل‏ها هروله قرب و اشک‏ها، طعم نیاز و سرها، همه سودای بندگی‏اش را دارند.
فردا دیر است، همین امروز باید دنیای درونم را بشناسم و سرگردانی‏ام را به مقصد برسانم، راه سخت و طولانی است و من ‌توشه‏ای جز حسرت و گناه به همراه ندارم، باید امروز در عرفات وجودم جاری شوم و از رایحه‏ی دل‏انگیزِ دعا مست و سرشار شوم.
 
*خدایا همه تو را می‌خواهند
خدایا این جماعت فقط تو را می‏خواهند، تو را صدا می‏زنند و حرف دل و زبانشان تویی، دلیل اشک‏هایشان، سوز مناجات‏هایشان آه و ناله‏های بی‏صدایشان، اینک آمده‏اند تا از باغ عرفه گل‏های معرفت بچینند، آمده‏اند تا تو را بشناسند، تو را ببینند، تو را بفهمند.
پروردگارا شاخه‏های خشکیده روحمان را به میهمانی باران رحمتت بخوان، دستان التماس دل‏هایمان را، با دست‏های اجابت بفشار و برف‏های هوس نشسته بر بام احساسمان را به هرم یک نگاه مهربان آب کن.
خدایا امروز را روز عرفه تو و ما قرار ده، روز شناسایی بزرگی‏ات، مهربانی‏ات، کرامتت، و روز بخشیدنت.
انتهای پیام/م10
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول