به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس، دیدار با خانواده شهید سیدجعفر بشیری مقصد این هفته جامعه قرآنی بود که طی آن هیأتی متشکل از مجید زکیلو استاد قرآن، رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، مهدی حاجیمحمدی قاری و مجری قرآنی، حسین جعفری قاری قرآن کریم به همراه نمایندهای از شورای توسعه فرهنگ قرآنی خدمت خانواده این شهید عزیز رسیدند.
در ابتدای دیدار مهدی حاجیمحمدی آیاتی از کلامالله مجید را تلاوت کرد و سپس قربانی به ارائه گزارشی از یادواره شهدای قرآنی نحوه و شناسایی این شهید عزیز در سال جاری پرداخت.
تلاوت مهدی حاجی محمدی |
از آنجایی که پدر شهید به رحمت خدا رفته است میهمان مادر شهید بودیم که به وصف فرزندش پرداخت که در ادامه توجه علاقهمندان را به صحبتهای مادر شهید جلب میکنیم.
گرایش به تلاوت قرآن از 5 سالگی
در سالهای دور در محله ما فردی به نام مرحوم کمندی جلسه قرآنی در منزلش داشت و فرزند من هم از حدود 5 سالگی با حضور در این جلسه به قرآن کریم علاقهمند شد و از همان جا تلاوت قرآن را تا دوران شهادت پی گرفت.
هنگامی هم در جبهه بود یکی از دوستانش نقل میکرد که یک شب متوجه شدیم از یکی از سنگرها صدای خوش تلاوت قرآن میآید، وارد شدیم دیدیم بشیری رزمندهها را جمع کرده و جلسه قرآن راهاندازی کرده است.
اولین باری که قصد رفتن به جبهه را داشت به ما نگفت که قصد اعزام به منطقه را دارد و گفت که میخواهد برای گردش به سفر برود اما به منطقه رفت و پس از آن در نوبتهای مختلف راهی جبهه شد تا اینکه به شهادت رسید.
البته قبل از شهادت چند بار زخمی شد اما از زخمی شدنش به ما چیزی نمیگفت یک بار گویا پس از مداوا به منزل آمده بود لباسهای خونیاش را به من داد و گفت برای دوستانم است یک بار هم از ناحیه گلو زخمی شده بود و چند روز در بیمارستان نجمیه بستری بود و پس از بهبودی به منزل آمد و برای اینکه ما متوجه نشویم دکمههای پیراهن را تا بالا بسته بود.
حفظ بیتالمال تا حد عدم استفاده از لباس رزم
به بیتالمال بسیار اهمیت میداد. برای رفتن به جبهه خودش یک دست لباس تهیه کرده بود و اگر پاره میشد به منزل میآورد تا بدوزیم. هیچگاه لباس نو دریافت نمیکرد هرگاه عملیاتی انجام میشد تا چند روز بعد از عملیات باز نمیگشت و کارهای بعد از عملیات از جمله پاکسازی منطقه را انجام میداد.
همواره به نماز اول وقت آن هم به جماعت توصیه داشت و خودش همیشه حتی برای اقامه نماز صبح به مسجد میرفت. مرتب به زیارت جمکران میرفت و به خانوادههای شهدا هم رسیدگی میکرد.
مجروحیت در عملیات بدر و شهادت چند روز پس از عملیات
عملیات بدر آخرین حضورش در منطقه بود که به ناگاه مفقود شد و اثری از او نبود حتی در لیست شرکتکنندگان در عملیات هم نامش وجود نداشت گویا نامش به جای بشیری، بصیری ثبت شده بود. همه جا را دنبالش گشتیم تا اینکه در یکی از بیمارستانهای کرمان با نشانههایی که پزشکان از او دادند پیدایش کردیم و فوراً خودمان را به کرمان رساندیم.
سیدجعفر به شدت زخمی شده بود و حالش اصلاً خوب نبود. به من گفت: مادر من را به تهران ببرید بلافاصله با سپاه برای اعزامش به تهران هماهنگیهای لازم را انجام دادیم اما متأسفانه به علت شدت جراحات حتی تا فرودگاه هم دوام نیاورد و به شهادت رسید.
قبل از آخرین اعزام برایش به خواستگاری رفتیم و قرار شد به ما جواب دهند. یک هفته برای گرفتن جواب زنگ زدم اما پدر دختر گفت: هر وقت پسرتان از جبهه بازگشت به خودش جواب میدهیم، تا اینکه سیدجعفر در عملیات بدر شهید شد و بازنگشت. بعد از شهادت پدر دختر به منزل ما آمد و گفت: قبل از شهادت سیدجعفر خواب دیدم که فرزند شما در ایام صدر اسلام و در جنگ بدر در رکاب پیامبر(ص) میجنگد.
حضور در جلسه قرآن سرهنگ بیگلری
در ادامه برادر شهید به بیان خاطرات و خصوصیات این شهید عزیز پرداخت و گفت: برادرم از کودکی با حضور در جلسات مرحوم کمندی تلاوت قرآن را آغاز کرد و پدرم با دیدن استعداد تلاوت در وی، برادرم را به جلسه سرهنگ بیگلری در میدان حسنآباد میبرد.
انس برادرم با قرآن فقط به تلاوت و حضور در جلسات قرآن ختم نمیشد و به مفاهیم آیات الهی بسیار توجه داشت، حتی نامههایش را با آیاتی از کلامالله وحی آغاز میکرد و در شرح آیات را هم مینوشت.
صیغه برادری با شهید محسن گلستانی
این اواخر در کنار تلاوت قرآن مداحی هم میکرد و با شهید محسن گلستانی صیغه برادری خوانده بود. به رعایت استفاده از بیتالمال بسیار تأکید داشت و حتی برای رفتن به جبهه خودش لباس تهیه میکرد و همه تلاشش این بود که هیچ هزینهای برای بیتالمال نداشته باشد.
همیشه ما را به خواندن درس توصیه میکرد و خودش هم با اعزام به جبهه ترک تحصیل نکرد بلکه کتابهایش را میبرد و درس میخواند و هم برای امتحانات باز میگشت به این شکل دیپلم میگرفت و حتی در کنکور هم شرکت کرد اما به شهادت رسید.
تلاش برای کامل کردن نیمه ایمان پیش از شهادت
در خواب دیده بود که ماه نیمش تاریک و نیمش روشن است. این خواب را با یک روحانی مطرح کرده بود و او در جواب به برادرم گفته بود که نیمه تار یک نیم ایمان تو است که با ازدواج روشن میشود. از این رو پیش از شهادت به تهران آمد و خانواده برایش به خواستگاری رفتند.
در یکی از نوشتههایش در شب قبل از عملیات بدر نوشته بود که سیدی را در خواب دیدم که آمد و دستم را گرفت و با خود به عرش برد و فردای آن شب در عملیات به شدت مجروح و چندی بعد به شهادت رسید.
برادرم متولد 19 آذر ماه سال 1342 بود و در جریان عملیات بدر به شدت زخمی شد، البته چندین عمل جراحی روی او انجام شد و حتی 10 سانت از رودههای او را بریده بودند اما به هر حال شدت جراحات به حدی بود که مداوا اثر نکرد و سرانجام در تاریخ 22 اسفند ماه 1363 به درجه شهادت نائل شد.
به گزارش فارس، پایان بخشی از این دیدار تلاوت آیاتی از کلامالله مجید توسط حسین جعفری بود.
تلاوت حسین جعفری |
انتهای پیام/