به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس جامعه قرآنی در چهلویکمین دیدار هفتگی با خانواده معظم شهدا جهت عرض ادب خدمت خانواده شهید حسین امیدواری از شهدای قرآنی مدافع حرم رسیدند.
حضور در جلسات قرآن و برنامههای مذهبی از کودکی
در این دیدار مادر شهید درباره فرزندش گفت: دوران کودکی حسین در محله امامزاده زید(ع) گذشت. وی از همان کودکی فعالیتهای مذهبی مسجد و امامزاده شرکت میکرد و به یاد دارم روز عاشورا از صبح اول وقت که دستههای مختلف عزاداری به امامزاده میآمدند برای آنها اسفند دود میکرد و از عزاداران پذیرایی میکرد.
حسین از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن میخواند. وی جوانی ساده، سر به زیر و مطیع بود و هرگاه کاری از او میخواستیم فوراً اطاعت میکرد.
کمک به معیشت خانواده
شغل همسرم بنایی است و به سختی روزی خانواده را در میآورد. حسین همیشه دغدغه کمک به خانواده را داشت و سعی میکرد اغلب اوقات به کمک پدرش برود. وی بعدها با خواهرش یک وانت خرید و هر شب ابتدا سهم خواهرش را میداد و ما بقی پول را هم برای خانه خرج میکرد.
اهدای هزینه کربلا به نیازمند
سادگی یکی از خصوصیاتش بود، بارها اتفاق میافتاد که بر سر سفره غذای تازه را نمیخورد و باقی مانده غذای وعدههای قبل را برای جلوگیری از اصراف مصرف میکرد. دو سال قبل با پای پیاده به کربلا رفت و سال گذشته هم حدود 700 هزار تومان برای سفر کربلا کنار گذاشته بود، اما به ناگاه سفرش را لغو کرد گویا یکی از اهالی محل برای اجاره خانه پول کم داشت و حسین هزینه سفر کربلایش را به آنها داده بود. جالب است بدانید درست در همان شب حسین در خواب میبیند که به کربلا رفته است.
متولد 1365 و شهادت در 29 سالگی
حسین متولد سال 1365 بود، وی 12 دیماه 94 به سوریه اعزام شد و 9 روز بعد در روز 21 دیماه به شهادت رسید. هنگامی که به سوریه رفت از حرم حضرت زینب(س) با من تماس گرفت. آخرین بار هم در تماس به من گفت: مامان من اینجا منتظرت هستم و به فکرت هستم. در همین حال تماس قطع شد و دیگر صدایش را نشنیدم.
آموزش معانی قرآن به مادر
من سواد ندارم، البته میتوانم قرآن بخوانم اما معانی آن را نمیتوانستم بخوانم و درک کنم. حسین هرشب یک حزب از قرآن را میخواند و معانی آن را برای من شرح میداد. با کمک حسین اکنون میتوانم معانی آیات را هم بخوانم.
پدر حسین همان طور که گفتم بنا است. ما 12 فرزند داریم و به لطف خدا و لقمه حلال پدر همه فرزندانم مؤمن و پاک هستند. متأسفانه همسرم اکنون بیمار است و در بیمارستان بستری است.
دیگر بازنمیگردم
در ادامه یکی از خواهران شهید به بیان اوصافی از برادرش پرداخت و گفت: حسین قبل از اعزام به سوریه وانتش را فروخت همه حساب و کتاب زندگیاش را انجام داد و رفت. حتی فرماندهاش به او توصیه کرد که وانت را نفروشد اما حسین گفت: من دیگر باز نمیگردم.
شب عملیات گویا امام حسین را در خواب دیده بود که به حسین و برخی دیگر از رزمندگان گفته بود برای آمدن به نزد ما آماده شوید. جالب است همه کسانی که حسین در خواب دیده بود به شهادت رسیدند. این اتفاق را فرمانده او برای ما تعریف کرد.
برادرم با قرآن مأنوس بود و برای یادگیری تلاوت هم شوق داشت از این رو در جلسات استاد زکیلو در فرهنگسرای قرآن شرکت میکرد.
آیةالکرسی مادر را کنارم احساس میکنم
در کودکی هنگامی که میخواستیم به مدرسه برویم مادرم آیةالکرسی را میخواند و پشت سرما فوت میکرد. حسین همیشه میگفت: من این آیةالکرسی مادر را همیشه کنارم احساس میکنم و هنگام لغزشها و حتی هنگامی که کسی قصد آزار و اذیت من را در مدرسه دارد آیةالکرسی مادر به دادم میرسد.
تقلید از سبک عبدالباسط
اولین باری که حسین در جلسه قرآن استاد زکیلو تلاوت کرده بود استاد به وی گفته بود شما از سبک هر قاری یک خط گرفته و میخوانید. حسین هم به استاد گفته بود: مادرم هر روز از رادیو تلاوتهایی را گوش میدهد و به ما یاد میدهد. استاد زکیلو حسین را به تقلید از سبک عبدالواسط تشویق کرده بود.
وصیتنامه شهید
پروردگارا، ای تنها کس بیکسان. شما خود بیشتر از هر کس دیگر آگاه و ناظر بر اعمال این بنده حقیر بوده و هستی. از آن رو میدانی که این بنده حقیر تماماً در کوشش و تلاش مداوم بودم، تا بلکه مشکلات دنیوی خود و اطرافیانم را مرتفع سازم. بلکه به اذن الله بتوانم این جمع مذکور را طبق فرمایش شما تبدیل به بهشت کنم. در آن مسیر انجام وظیفه میکردم که ما را مأمور به نگهبانی از حرم خانم حضرت رقیه(س) کردند و ایشان مهر تأیید برات ما را زدند و فرصت خدمت به این خانم عزیز، بدینوسیله برای ما مهیا شد و ما نیز از خدا خواسته لبیک را گفتیم و لباس جهاد را برتن کردیم.
پروردگارا! اگر که خواستی این بنده حقیر را به بهشت خود ببری و یا این که به جهنم که ساخته خودمان است، بیندازی، شما خود صاحب اختیار هستی و این بنده خسران دیده در هر صورت راضی به رضای شما خواهم بود. فقط این که دوست دارم مطلبی را با شما در میان بگذارم که تو خود میدانی، آن از دل من بر میخیزد. پروردگارا! اگر در طول دوران زندگیم در عالم مادی دچار خطایی شدهام، شما آن خطای بنده حقیر را به حساب دشمنی من با خودتان تلقی نکنید و دوست دارم که آن خطا را روی ضعف و احمقیتهای این بنده حقیر نسبت به خودش برداشت کنید و به این وسیله شما را قسم میدهم این بنده را به خاطر ضعفها و احمقیتهایش، در ردیف دشمنانتان قرار ندهید.
و البته در ادامه دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاعلی که بنده را به قتل میرساند تسلیم شما کرده و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم.
گروه اول؛ کسانی که خود در پوچ گرایی هستند و برای آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمیآیند تا ما را در راهی که هستیم، بیهدف نشان دهند. و گروه دوم؛ کسانی هستند که با مکر و ریا سعی میکنند به تفریح یا برای به دست آوردن منافع دنیوی، روی خون شهدا موج سواری کنند.
التماس دعا، حسین امیدواری
انتهای پیام/