به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، وقتی موضوعی ذهن من خبرنگار را به خود مشغول میکند و تلاش میکنم در مورد آن مطلبی بنویسیم ساعاتی کار نمیکنم و خودم را از همه مشغلهها دور میکنم تا نوشتهام خوب دربیاید.
چند ساعتی فکرم را از همه چیز دور میکنم تا بتوانم در مورد مطلب مورد نظر به خوبی بنویسم تا خدای ناکرده مطلبم رنگ و بوی دیگری به خود نگیرد.
ذهنم را فراغ از همه چیز و همه کس فقط به مطلب مورد نظر معطوف میکنم و نوشتنم را آغاز میکنم، اما جابر جان از وقتی پیامک فارس را در مورد رفتنت خواندم ذهنم که هیچ همه افکارم به هم ریخته است، چراکه رفتنت به هیچ وجه در باورم نمیگنجد.
باور کن الان که این مطلب را مینویسم هنوز رفتنت را باور ندارم، چشمهایم میخواهد گریه کند، اما دلم نمیخواهد چشمم گریه کند، چراکه دلم با خبر رفتنت هنوز کنار نیامده است، هنوز منتظر است تا این خبر دروغ باشد و یا در فکر بیدار شدن است و آن را در حد یک خواب میداند.
جابر جان، هرچه تلاش کردم حس بگیرم تا مطلبی بنویسم، نتوانستم، چراکه هنوز آن خندههای زیبایت در چشمم و آن لهجه زیبای مازنیات در گوشم میپیچد، چطوری قنبر جان...
جابر جان هنوز آن شوخیهایت با دوستان استانها در همایشها در ذهنم رژه میروند، نمیدانم در همایش بعدی چگونه جای خالی تو را در صندلی مازندران تحمل کنم و با آن کنار بیایم.
هر کاری میکنم که دلم با افکارم کنار بیاید نمیشود، چراکه افکارم تا حدودی فراغ غمبارت را باور کرده است، اما دلم در باورش نمیگنجد که مازنداران خبرنگار دلسوزش و فارس یکی از ارکان استانهایش را از دست داده است.
نبودنت برای من آنقدر سخت است که در باورم نمیگنجد، اما نمیدانم مادرت، همسرت و نوگل زیبای زندگیات که خدای صاحب زندگی و مرگ صبرشان دهد، چگونه نبودنت را باور خواهند کرد.
برای تسلیت گفتن به خانوادهات هرچه میکنم کلمات کنار هم نمیشوند؛ گویی آنها هم رفتنت را باور ندارند، نمیدانم چگونه، اما ای کاش قلمم میشکست و هرگز رفتنت را نمینوشت، اما در مقابل تقدیر الهی چارهای جز پذیرش نیست، رفتنت به همه کسانی که رفتنت را هنوز باور ندارند تسلیت باد.
جابر جان آرام بخواب، آرام، آرام ....
-----------
یادداشت از قنبر رسولی، سرپرست خبرگزاری فارس در استان زنجان
انتهای پیام/2308/ذ30/ف4004