به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآباد، محمد طاهرالقادری در 19 فوریه 1951 در «جهنگ» پاکستان متولد شد.
وی که در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده بود از همان ابتدا علاقه وافری به فراگیری علوم اسلامی داشت و تحصیلات خود را نیز در همین زمینه ادامه داد.
قادری در سال 1968 در رشته علوم اسلامی وارد دانشگاه شد و در سال 1972 موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته گردید.
وی سپس در سالهای 1974 و 1978 به ترتیب توانست در رشته تحصیلی خود مدارک کارشناسی ارشد و دکتری را اخذ کند.
طاهر القادری ابتدا به عنوان وکیل در دادگاه جهنگ مشغول فعالیت بود اما در سال 1978 به «لاهور» عزیمت کرد و در دانشگاه این شهر در رشته علوم اسلامی مشغول به تدریس شد.
در سال 2002 و در زمان حکومت «پرویز مشرف» رئیسجمهور سابق پاکستان، قادری توانست با حمایت دولت وقت در انتخابات مجلس ملی این کشور پیروز شود البته در آن زمان وی رهبری حزب «عوامی تحریک» را بر عهده داشت و تحت لوای همین حزب توانست به مجلس راه پیدا کند.
قادری سپس مؤسسه «منهاجالقرآن» را با هدف ایجاد صلح و هماهنگی در میان جوامع جهان تأسیس کرد که هماکنون این مؤسسه در بیش از 90 کشور دنیا شعبه فعال دارد.
در سال 2006 قادری با اعلام رهایی از اوضاع آشفته سیاسی موجود در پاکستان به طور خودخواسته عازم کشور کانادا شد و به عنوان شهروند در این کشور به زندگی ادامه داد.
سال 2010 بود که قادری با صدور فتوایی در تقبیح «تروریسم» اعلام کرد: تروریسم، تروریسم است و خشونت، خشونت است و این مسائل جایی در آموزههای دینی ندارند و نمیتوان برای اینگونه اعمال هیچگونه جایگاه قانونی را قائل شد.
رئیس مؤسسه منهاجالقرآن در سال گذشته میلادی سفری به کشور هند داشته تا بتواند در آنجا کتاب جدید خود با نام «فتوا» را در آنجا منتشر کند.
گفته میشود که وی بارها در سخنرانیهای خود از مقامات هند و پاکستان خواسته تا به دعواهای تاریخی خود پایان داده و وقت و سرمایه خود را صرف رسیدگی به اوضاع فقرا و مستمندان کنند.
طاهر القادری پس از چهار سال تبعید خودخواسته در کانادا در اواسط ماه دسامبر سال 2012 یعنی حدود یک ماه و نیم پیش به پاکستان بازگشت.
وی علت این بازگشت ناگهانی را قیام برای برقراری دموکراسی و اجرای دقیق قانون اساسی اعلام کرد و در بدو ورود به کشورش از دولت خواست تا با اجرای قانون اساسی کشور را از وضعیت کنونی خارج سازد.
قادری پس از ورود به پاکستان به دولت فرصت داد تا تاریخ 14 ژانویه 2013 به خواستههای وی عمل کند که در غیر این صورت وی به همراه مردم حامی خود راهپیمایی عظیمی را به سمت «اسلامآباد» پایتخت پاکستان ترتیب خواهد داد.
با فرا رسیدن این روز و تحقق نیافتن خواستههای قادری، وی به وعده خود عمل کرد و تظاهرات گستردهای را با حضور صدها هزار تن از هواداران خود از لاهور به سمت اسلامآباد به راه انداخت.
قادری و هوادارانش چهار روز در پایتخت پاکستان به تحصن خود ادامه دادند و پایان یافتن این تظاهرات را منوط به شرایطی خاص کردند.
گزارشها حاکی از آن است که در نهایت تیمی از وزیران و رهبران سیاسی پاکستان با طاهرالقادری در پایتخت توافقی را با نام «بیانیه اسلامآباد» امضا کردند که بر اساس آن زمینه برای انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام فراهم میشود.
بدین ترتیب با دستور طاهرالقادری تظاهرات مردم در اسلامآباد پایان یافت.
با این حال طی روزهای گذشته طاهرالقادری اعلام کرده است که وی و هیچ یک از افراد خانواده قادری در انتخابات عمومی سال جاری میلادی به عنوان «کاندیدا» حضور پیدا نخواهند کرد.
با وجود تمامی این تفاسیر، بازگشت ناگهانی قادری به پاکستان و ترتیب دادن تظاهرات گسترده 14 ژانویه باعث به وجود آمدن حدس و گمانهای مختلفی در رابطه با وی در محافل سیاسی داخلی و خارجی پاکستان شد.
فرضیات موجود پیرامون حضور قادری در پاکستان
1- طاهرالقادری و ارتش
اولین گمانی که در رابطه با بازگشت قادری به پاکستان مطرح شد، ارتباط پشت پرده وی با ارتش این کشور میباشد.
اگر فرض بر این باشد که طاهرالقادری با ارتش ارتباط داشته باشد دلایل گوناگونی را برای حضور وی در پاکستان میتوان در نظر گرفت.
ارتش پاکستان پس از سالها حضور قدرتمند در عرصه سیاسی این کشور از سال 2008 و با روی کار آمدن «آصف علی زرداری» به عنوان رئیسجمهور منتخب حزب «مردم» تا حدی نفوذ و قدرت سیاسی خود را در پاکستان از دست داد.
زرداری و تیم تحت رهبری وی همواره در طول حکومت پنج ساله خود بارها و در مقاطع گوناگون به مخالفت با ارتش رو آورده و از سوی دیگر نزدیکی دولت پاکستان به آمریکا نیز باعث نفرت ارتش از دولت این کشور شده است.
سران ارتش پاکستان امیدوار بودند با پایان یافتن دوره حکومت زرداری باردیگر بتوانند قدرت را در کشور به دست گرفته و به قدرت اول سیاسی در پاکستان تبدیل شوند.
با توجه به تجربیات گذشته همواره و به طور سنتی 2 حزب «مسلم لیگ شاخه نواز شریف» و حزب مردم پاکستان در انتخابات پارلمانی بیشترین کرسی را به خود اختصاص داده و تأثیرگذارترین احزاب در روند سیاسی پاکستان هستند.
با نزدیک شدن به زمان انتخابات، مشاهده شد که این 2 حزب رقیب به طور بیسابقهای به هم نزدیک شده و در برههای نیز تصمیم گرفتند که خود و بدون مراجعه به کمیسیون انتخابات دولت موقت را تشکیل داده و با همکاری یکدیگر انتخابات پارلمانی را برگزار کرده و در نهایت دولت آینده این کشور را تشکیل دهند.
به نظر میرسد نزدیکی این 2 حزب باعث شد تا ارتش احساس خطر کرده و تصمیم گرفت انتخابات را به گونهای از این حالت 2 قطبی خارج کرده و جریانی جدید و تأثیرگذار را وارد عرصه انتخابات کند.
چهرهای میانهرو و دارای کارنامه مشروع مانند طاهرالقادری میتوانست ارتش را در این راه یاری کند.
وی که همواره هدف خود را حل مشکلات جامعه و رسیدگی به امور مردم اعلام کرده بود اینبار و در این برهه حساس میتواند فردی جریانساز در عرصه انتخابات بوده و فضای سیاسی کشور پاکستان را از حالت 2 قطبی خارج کند که این موضوع میتوانست به نفع ارتش تمام شود.
قادری همواره مواضع میانهای را اتخاذ کرده و به شدت با تروریسم مخالفت کرده است.
این موضوع نیز میتواند مصداقی مهم برای ارتش پاکستان جهت حمایت از قادری باشد زیرا طی سالهای گذشته همواره ارتش از وجود شبهنظامیان مخالف دولت و ارتش پاکستان در مناطق قبایلی این کشور رنج برده و دولت کنونی را نیز در مهار این گروهها نالایق میداند.
از اینرو، قادری ضد خشونت و ضد تروریسم میتواند بازوی مستحکم ارتش در مبارزه با شبهنظامیان مخالف باشد.
با قبول این فرض یک نکته مهم دیگر باقی میماند و آن جمع کردن تعداد عظیمی از مردم برای شرکت در تظاهرات 14 ژانویه توسط قادری بود.
قادری و اعضای حزب وی یعنی حزب عوامی تحریک در گذشته هیچگاه دارای مقبولیت زیاد در میان مردم نبوده و آنها هیچ وقت نتوانستهاند در پارلمان پاکستان کرسی به دست آورند.
بنابراین جمع کردن این حجیم عظیم از مردم آن هم در مدت زمانی کمتر از 3 هفته این شائبه را به وجود میآورد که بازگشت قادری به پاکستان و برگزاری این تظاهرات گسترده برنامهای از پیش تعیین شده بوده است که هیچ قدرت سیاسی و مذهبی به جز ارتش توانایی انجام چنین کاری را در پاکستان ندارد.
با این حال ارتش پاکستان همواره ارتباط پشت پرده با قادری را رد کرده است.
2- قادری و بازیگران خارجی
فرضیه دیگر در رابطه با قادری احتمال پشتیبانی نیروهای خارجی از وی برای تأثیرگذاری بر انتخابات آینده پاکستان است.
بازیگران خارجی از جمله آمریکا از چند جهت نیازمند حضور سیاسی در پاکستان هستند که با نزدیک شدن به سال 2014 این احساس نیاز در واشنگتن بیشتر شده است.
از سویی، آمریکا به هر شکل با قدرت گرفتن ارتش در کشور پاکستان مخالف است زیرا همواره ارتش این کشور سدی در برابر اجرای سیاستهای آمریکا در منطقه به ویژه در کشورهای افغانستان و پاکستان بوده است.
همچنین با نزدیک شدن به سال 2014 یعنی سال خروج نیروهای نظامی آمریکا از خاک افغانستان، واشنگتن به شدت دنبال یک راه خروج «آبرومندانه» است که این امر در صورتی محقق میشود که آمریکا بتواند در نزد افکار عمومی طوری وانمود کند که در این جنگ 10 ساله توانسته با شبهنظامیگری و افراطگرایی مبارزه کند.
حال به نظر میرسد بازیگران خارجی به دنبال فردی سنتشکن هستند تا بتواند با پشتوانه آنها در برابر تمامی قدرتها در پاکستان ایستاده و حرف خود را به کرسی بنشاند.
اگر این فرض را درست تلقی کنیم، قادری با بازگشت ناگهانی و همهمهای که در پاکستان به راه انداخت میتواند تا حدی این سیاست غرب را به پیش براند.
از سوی دیگر، قادری همواره مواضعی سخت علیه شبهنظامیان و تروریستها داشته و همانظور که در ابتدا ذکر شد در سال 2010 فتوایی را نیز علیه حرکات تروریستی و افراطی صادر کرد.
بنابراین گمان میرفت با بازگشت قادری به پاکستان وی هدف حملات تروریستها قرار بگیرد که این موضوع امری بعید به نظر نمیرسید زیرا در تاریخ پاکستان هرگاه کسی روی کار آمد و مواضع این چنینی گرفت و خواست دست غرب را در ایجاد افراطگرایی رو کند بلافاصله کشته میشد که نمونه اخیر آن «بینظیر بوتو» بود.
با این حال، پس از حضور قادری در پاکستان جنبش «تحریک طالبان پاکستان» به طور رسمی اعلام کرد که علیه وی و تظاهرات گسترده مردم به رهبری این رهبر مذهبی عملیاتی را انجام نخواهد داد.
بر کسی پوشیده نیست که این گروه افراطی شبهنظامی همواره مورد حمایت واشنگتن بوده و بسیار کم دیده شده است که مواضع و رهبران این گروه توسط آمریکاییها هدف حمله قرار گرفته باشد.
همانطور که ذکر شد قادری مواضع ضد تروریستی دارد و میتواند مهرهای مناسب برای واشنگتن در سالهای آخر جنگ در منطقه باشد زیرا آمریکا به دنبال خروج آبرومندانه است و فردی در پاکستان برای آنها مفید است که تا حدی بتواند در این اواخر جلوی حرکات تروریستی ایستاده و راه را برای خروج بیدردسر آمریکا از افغانستان هموار سازد.
از سوی دیگر، طبق شواهد موجود رابطه قادری با هند در حد مطلوبی است و وی طی سالیان گذشته بارها به این کشور سفر کرده و با مقامات این کشور دیدار و گفتوگو داشته است.
این مسئله نیز میتواند برای واشنگتن و سایر بازیگران خارجی حاضر در منطقه امری مناسب و مطلوب باشد.
پس فرضیه دوم نیز بدین صورت میتواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
3- قادری، احزاب داخلی و سیاست اعلامی وی
با وجود تمامی این احتمالات و فرضیات، قادری و حزب تحت رهبری وی اعلام کردهاند که هدفی جز احقاق حقوق مردم ندارند.
این احتمال نیز وجود دارد وی که دارای شخصیتی میانهرو بوده و همواره از افراط و تفریط گریخته و اینبار تصمیم گرفته سنتشکنی کرده و انتخابات 2 قطبی در پاکستان را به چالش کشیده و پرچمدار حرکتی جدید به نفع مردم پاکستان و حاکمیت دموکراسی باشد.
برخی بر این عقیدهاند که قادری به دنبال ایجاد فضای سیاسی–اسلامی برای برقراری دموکراسی در کشورش بوده تا بتواند به رنج مردم پاکستان خاتمه داده و پاکستان را به سمت پیشرفت هدایت کند.
با درست در نظر گرفتن این فرضیه، حمایت وی از ارتش و قوه قضاییه بدین سبب میتواند باشد که وی بتواند با حمایت این 2 ید قدرت در پاکستان از خفه شدن قیامش در نطفه جلوگیری کرده و به راه خود ادامه دهد.
احزاب گوناگون پاکستان به جز 2 حزب بزرگ سنتی مسلم لیگ – نواز و حزب مردم پاکستان حمایت خود را از قادری اعلام کرده و در تظاهرات 14 ژانویه در کنار وی حضور پیدا کردند.
به نظر میرسد این احزاب که خود دارای اقبال زیاد در بین مردم نیستند، میخواهند با نزدیک نشان دادن خود به قادری و مواضع او در پارلمان کرسی به دست آورند.
با این حال، تمامی این گفتار در حد فرضیه مطرح بوده و هنوز تحلیلی دقیق و خاص از قادری و رفتار وی در بین اهالی سیاست پاکستان وجود ندارد.
انتهای پیام/م