به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان ظهر است گرمای هوا طاقت فرساست، اما برای او این مسئله چندان اهمیتی ندارد و به کارش ادامه میدهد، عادت کرده تا گرما و سرمای روزگار را بچشد، دستانش پر پیله است، چین و چروک صورتش نشان از سختی کارش دارد، هر چند که هنوز جوان است و اول راه، اما کار سخت او را آبدیده کرده است.
12 اردیبهشت ماه روز جهانی کارگر نامگذاری شده و همین مسئله باعث میشود که حداقل سالی یکبار این قشر و سختیهای کارشان سخن محفلها شود.
چندی پیش نیز مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی گلستان به همین مناسبت جلسهای مطبوعاتی تشکیل داد تا اهم اقدامات و برنامههای انجام شده در هفته کارگر را به سمع و نظر اصحاب رسانه برساند.
در این جلسه صحبتهای زیادی رد و بدل شد، از بیمه کارگران تا اخراج آنها در سالهای گذشته و حتی در خصوص آموزش و مسائل فرهنگی نیز صحبتها به میان آمد.
با همه این تفاسیر آنچه که در جامعه ما بیش از همه به چشم میخورد نارضایتی این قشر از وضعیت شغلی و نداشتن درآمد مکفی است، هر چند در سالهای اخیر اقداماتی مؤثر در این خصوص انجام شده، اما هنوز تا به حد مطلوب فاصله زیادی داریم و باید چشم به افقها بدوزیم تا شاید بشود که رضایت کارگران از کاری که میکنند و حقوقی که دارند فراهم شود.
رضا 33 ساله و کارگر ساختمان است، دو فرزند دارد و روزی خود را از این کار به دست میآورد، او در خصوص کاری که انجام میدهد میگوید: برای اینکه زندگیم تامین شود نیاز به کار دارم و برای مردی که به فکر خانواده خودش هست هیچ کاری عیب نیست.
او از صبح تا چهار بعد از ظهر کار میکند و روزی 20 هزار تومان بابت کارش حقوق میگیرد، راضی است چون خانوادهاش را میتواند تامین کند اما بیان میدارد: کار ما همیشگی نیست و همین مسئله مشکلات عدیدهای را برای ما به وجود میآورد و هر تنش یا موضوعی در زندگی قشر کارگر تاثیرگذار است مثلاً چندی پیش چون قیمت آهن افزایش داشت و پیمانکار قادر به خرید نبود ما خانهنشین شدیم تا بازار به حالت توازن خود برگردد، شاید برای انسانهای صاحب تملک مالی این افزایش و کاهش قیمتها زیاد تاثیری نداشته باشد، اما در زندگی یک کارگر تاثیر مستقیم میگذارد و مسئولان باید همیشه در برنامهریزیهای خود اثرات و تبعات آن را هم در نظر داشته باشند.
در جمع کارگران فرد جوانی است که تحصیلاتاش لیسانس حسابداری است و اذعان میدارد: چند سالی است چون نتوانستم شغل مناسب رشته خود را پیدا کنم کارگر ساختمان هستم، او چندان ناامید هم نیست، اما میگوید وقتی انسان چارهای نداشته باشد مجبور است که تن به کار سخت دهد من نیز همه تلاش خود را کردم برای همین بیخیال تحصیلاتم شدم و الان با چهار تا از برادرهایم بر سر ساختمان کارگری میکنیم.
هر روز صبح که از خیابان گذر میکنم تعداد زیادی از کارگران روز مزد را میبینیم که دور میدان شهرداری جمع شدهاند تا کسی بیاید و به آنها پیشنهاد کار دهد تا بتوانند روزی حلال به دست آورند در بین آنها همه سنین دیده میشود جوانی که تازه پشت لبش سبز شده تا پیرمردی که چندان قدرت ایستادن بر سر پای خود را ندارد و کنجی نشسته است تا کسی به او پیشنهاد کار دهد.
وی نیز میگوید: اگر کار نکنم که اموراتم نمیگذرد، هفته پیش سه روز برای شخصی کار کردم، اما هنوز به من حقوق نداده و در جواب امروز و فردا میکند من با آنچه که از کار روزانهام بدست میآورم معاش میکنم که اگر آن هم نباشد چرخ زندگیم نمیچرخد.
این پیرمرد ادامه میدهد: در چند روز گذشته مایحتاج زندگی را به صورت قرض خریداری کردهام تا وقتی که حق کارم را بگیرم به صاحب مغازه پولش را بدهم.
در میان گفتوگو با این مرد هستیم که خانمی که حرفهای ما را گوش میدهد جلو میآید و میگوید: با پول کارگری که نمیشود زندگی کرد دو فرزند پسر دارم که در سن ازدواج قرار دارند؛ اما رقبتی برای این کار ندارند و میگویند ازدواج و شروع زندگی پشتوانه میخواهد که ما نداریم.
این زن که گرما و سرمای روزگار را چشیده و به سختی فرزندانش را بزرگ کرده تاکید داشت: پسرانم سالهاست که کار میکنند، اما نتوانستهاند پسانداز داشته باشند، تا پشتوانهای برای شروع یک زندگی به دست آورند، چرا که یک روز کار میکند و چند روز کار ندارند و آنچه که به دست آوردهاند خرج زندگی میشود.
صحبتهای قشر کارگر جامعه چندان نیز ناآشنا برای گوش مسئولان نیست، اما نمیدانم چرا هر چه به جلو میرویم باز هم در این خصوص در اول راه هستیم، با وجود تمام اقدامات انجام شده اما انگار ذرهای از مشکلات این گروه کم نشده است!!!
سخن گفتن از وضعیت کارگران شاید چندان خوشایند نباشد، اما آنچه که هست اینها واقعیتهای زندگی این قشر است که باید به آن رسیدگی کرد و دیگر مسئلهای که در این خصوص باید به آن اهمیت داد این است که با وجود این همه کارگر و نیروی انسانی گلستان، همواره پیمانکاران از کارگران غیربومی استفاده میکنند، اما آنچه که بیش از همه عذابآور میشود وجود کارگران اتباع بیگانه در سطح استان است که معاون سیاسی امنیتی استاندار گلستان آنها را 8 هزار نفر عنوان کرد؛ اما مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی گلستان گفت: تنها 3 هزار و 100 نفر اتباع بیگانه پروانه کار دارند.
حسین خواجهمظفری مسئله دیگری را نیز عنوان کرد که بسیار قابل تامل بود و آن هم سکونت اتباع افغانی در دو شهر گرگان و گنبدکاووس بود این در حالی است که اردوگاه و حق اقامت برای اتباع بیگانه در استان مازندران ممنوع است.
البته ما چندان مطلع نیستیم که در پس این تدبیر مسئولان چه چیزی نهفته است، اما ای کاش میشد که یک شهر مازندران و یک شهر از گلستان محل اقامت اتباع بیگانه شود و اینگونه کمی از این فیض به استان همجوار هم برسد و ما به تنهایی ثواب غریبنوازی را از آن خود نکنیم.
به هر حال تنها در سال یک روز به نام کارگر نامگذاری شده، اما مشکلات این گروه در یک روز حل نمیشود و میطلبد که مسئولان کمی مسئولانهتر نسبت به مشکلات و مسائل قشر کارگر جویا شوند و به دنبال اخذ سیاستهای مناسب برای مرتفع ساختن این مشکلات باشند.
===========
هنگامه خاندوزی
========
انتهای پیام/ن10/د1000