به گزارش خبرگزاری فارس از سمنان، ظهر امروز در بازدید از اردوگاه ثامنالائمه(ع) آبادان محل استقرار زائران راهیاننور استان سمنان، زمانی که قصد داشتیم گزارشی از فعالیت خواهران خادمالشهید تهیه کنیم، با صحنه زیبا و معنوی خاصی رو به رو شدیم که قلم از وصف آن عاجز است.
این اتفاق چیزی نبود جز یک بدرقه، آن هم بدرقه خواهر خادمالشهیدی که از قضا مسئولیت بخش خواهران اردوگاه آبادان را برعهده داشت.
سایرین با گل و اسپند بدرقهاش میکردند و هیچ یک از آنها نمیتوانستند از یکدیگر دل بکنند، این حرکت آنان شبهای عملیات و صحنههای وداع و خداحافظی رزمندگان و حلالیتطلبیشان از یکدیگر را در ذهن هر بینندهای تداعی میکرد.
پس از مراسم وداع برای گفتوگو وارد مدرسه محل اسکان خواهران شدیم، فضاسازی مدرسه آنچنان که انتظار داشتیم، دلپذیر و آرامشبخش بود.
با هنر فردی و با هر آنچه در اختیارشان بود، فرهنگ معنوی جبهه را بازسازی کرده بودند، با شومیز و چفیه، با پلاک و پیشانیبند، با چتایی و پارچههای الوان و خلاصه با هر چه میشد محصول فرهنگی هنری فراهم ساخت، فضاسازی کرده بودند.
بسیاری از بنرها برایم آشنا بود، از کمبود محصولات فرهنگی گله داشتند، ولی حقاً آنچه که فراهم کرده بودند هم چیز کمی نبود، "اصلاً انسان در محدودیت خلاقیتش گل میکند، بیشک ابتکارات محصول کمبودهاست".
با تور دروازه مدرسه هم میشود سقف ساخت، با میز پینگپنگ هم میشود سفرهآرایی کرد و میشود زیرپله مدرسه "دارالذکر" باشد، اگر کمبود وقت و خجالت نبود، چقدر میچسبید دو رکعت نماز عشق.
دارالذکر محل نماز شبها بود، خودش فریاد میزد، نیازی به گفتن نداشت.
سرتان را درد نیاورم، در نمازخانه منتظر خواهران نشستیم، جمع خواهران پیش از وداع خانم هراتی، هفت نفر بود و حالا شش نفر.
مدتی که گذشت تنها دو خواهر خادمه حاضر شدند، پرسیدیم چرا بقیه نیامدند، مسئول جدید خواهران گفت که چون تصویربرداری و عکسبرداری است، نیامدند.
گفتم مراعات خواهران را میکنیم، در عین اینکه خودمان هم بنا نداریم تصاویر خواهران را منتشر کنیم، با این اطمینان جمع خواهران تکمیل شد.
با بیان علت حضور، خودمانی سر حرف را با خواهران باز کردیم، مطالبی که در ادامه میآید، براساس سنتی است که میخواهیم در ستون "حرف دل" کوتاه و گویا بخشهایی از سخنان خواهران بسیجی را منتشر کنیم.
فرشته اسقائیان از دامغان میگوید: خدمت به شهدا انگیزه من است، من به آن ایمان دارم و تأثیرات آن را در زندگیام حس کردهام، شهید الگوی من محمدابراهیم همت است و توکل به خدا از ویژگیهای اصلی این شهید بود.
فاطمه مجیدزاده از دامغان نیز ادامه میدهد: شهدا از تمام مادیات دنیا دل بریدند و ما نیز مانند آنان سعی میکنیم برای مدت کوتاهی از زندگی روزمره و شخصیمان فاصله بگیریم.
وی ادامه داد: گاهی اوقات در منزل کارهای شخصیام را از روی بیحوصلگی انجام میدهم، اما در اینجا حتی برای انجام کارهای خیلی ساده مانند جارو زدن و شستن سرویس بهداشتی هم با یکدیگر مسابقه داریم.
فهیمه تابعی از دامغان هم میگوید: تمامی شهدا الگوی ما هستند و من معنویت این فضا را از نزدیک لمس کردم.
زهرا لطفی از شاهرود سخنش را پی میگیرد: خواست شهدا بود که من در این مکان باشم، خادمان شهدا الگوی زندهای از شهیدان برای زائران هستند، شهید الگوی من، شهدای گمنام است، شهید مانند یک شیشه عطر است که بوی خوشش از همه جا به مشام میرسد.
فاطمه اسقائیان از دامغان هم بیان میکند: شهدا تأثیر خاصی در زندگی ما داشتهاند و شهدا ما را دعوت کردهاند، بزرگترین آرزوی من این است که بیشتر بتوانم راهشان را ادامه بدهم.
انتهای پیام/س10/ط4000