به گزارش خبرگزاری فارس از قم، «هرکسی که از افکار عمومی دوری کند، باید خودش را مورد تردید و بازنگری قرار دهد. افکار عمومی به ندرت به یک عمل غیرمعقول و غیراخلاقی رأی میدهد... اطلاعات پشتوانه مردمسالاری است... اگر من را مخیّر کنند که دولتی بدون روزنامه یا روزنامهای بدون دولت داشته باشم، بیشک راه دوم را برمیگزینم.»
این جملات سیاستمدار معروف و سومین رئیسجمهور آمریکاست که از 1801 به مدت 9 سال بر کرسی ریاست نشست. توماس جفرسون؛ شخصیتی فراموش نشدنی در میان اهالی مطبوعات و روزنامه و البته مطرح در میان نامآوران مهندسی فضای سبز، باستانشناسی، نویسندگی، اختراع و بنیانگذار دانشگاهی به نام آکادمی ویرجینیاست.
سخنان جفرسون به خوبی اهمیت و ضرورت حضور فعال نشریات را در فضای جامعه دو قرن گذشته تاکنون پدیدار میسازد. عنصری که بسیاری از حکومتها و مکتبهای فعال و مؤثر قرن اخیر، با اتکاء به آن، کنترل افکار عمومی را به شیوههای گوناگون در اختیار خود گرفتهاند. تا پیش از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ، انواع تبلیغ در ابزار و عناصر تبلیغی همچون حکاکیهای سفالینهها و کوزهها، سنگنوشتهها و دیوارنوشته غارها و چارچیهای شهر منحصر بود. ظهور مطبوعات در عرصه زندگی موجهای اندک و کوچک خود را برجای گذاشت و آهسته آهسته تمام حوزههای فراگیر و مهم اجتماع بشری را فرا گرفت. امروزه با گذر سریع از آن مرحله، آی پد و دیگر فنآوریهای نو، پسلرزههای ظهور خود را در عصر جدید اطلاع رسانی، در گسل و لایههای جامعه چند میلیاردی کاربران ایجاد کرده است.
تنها با یک نگاه اجمالی و کوتاه به سابقه شخصیتهای بزرگ و تأثیرگذار جامعه بشری، میتوان دریافت که اهالی قلم و اصحاب مطبوعات و رسانه تا چه اندازه در بهکارگیری این فن آوریها و رسانههای مکتوب و تصویری در پیشبرد اهداف و تفکرات خود بهره جستهاند. کمونیسم، نازیسم و فاشیسم از جمله مکتبهای فلسفی سیاسی بودهاند که در میان دولتها با استفاده از رسانههای گوناگون و عمل به توصیه توماس جفرسون آمریکایی، بیشترین بهرهمندی را در راستای تحقق آرمانهای خود بردهاند.
لنین رهبر کمونیست شوروی با روزنامه «ایسکارا» و «جرقه»، هرتزل بنیان گذار اسراییل با فعالیت در روزنامههای اروپایی، ژوزف گوبِلز وزیر تبلیغات آلمان نازی با مدیریت مجله هفتگی «Das Reich» و دهها شخصیت دیگر سیاسی و فکری، نشانه و گواهان روشنی بر این مدعا هستند.
آیزنشتاین، فیلمساز شهیر روسی پس از فعالیت در بخش سیاسی جبهه غرب شوروی، یکی از فعالترین نیروهای واحد تئاتر و نمایش به شمار میرفت. وی طرح جالب و جذابی را در قالب واگن قطار تبلیغاتی اجرا کرد که آثار تئاتر آماتور را براساس تئاتر سنتی و برگرفته از نمایش سیرک، به صورت سیّار در برابر دیدگان مردم کمونیست روسیه قرار میداد. طبیعی بود که موضوع و ژانر همة آثار نمایشی «واگن انقلاب» آیزنشتاین، ترویج افکار انقلابی لنین و استالین و تروتسکی باشد. همچنان که در فیلمهای سیاسی او نیز به چشم میخورد و بعدها مبانی تصویری آن فیلمها، اصلیترین مبانی تصویربرداری و فیلمنامهنویسی قرار گرفت.
این بهرهمندی در دولتهای هیتلر در آلمان و موسولینی در ایتالیا با استفاده از فنآوریهای جدیدتر در عرصه فیلمبرداری شکل دیگری به خود یافت. تا جایی که اساس و مبانی شهرکهای فیلمسازی بزرگ کنونی، ریشه در دهههای جنگ جهانی دوم و به ویژه اکیپها و گروههای فیلمساز آلمانی و تفکرات دکتر ژوزف گوبلز دارد.
مبانی پروپاگاندای مکاتب چپ و راست غرب تا دهههای بعد، یعنی حدود یک قرن، تأثیرات فوقالعاده خود را در همة حوزههای رسانهای کم و بیش بر جای گذاشت. مانیفستها و اصول تبلیغاتیهالیوود و بنگاههای خبری آمریکایی بر اساس تجربههای جنگ دوم، صبغه تفکرات چپ در ادبیات آمریکای لاتین و رنگ و بوی ادبیات ماتریالیستی و تودهای در ادبیات داستانی و شعر ایران و دنیای عرب، نمونههای کوچکی از این تأثیرگذاری در این حوزه است.
انقلاب حضرت روح الله (سلام الله علیه) که به نظر پیروان انقلاب، بر حرکت انگیزهها و روحها و تپش قلبها استوار بود، پدیدهای بود شبیه اعجاز در میان همة حرکتهای وابسته به دو قطب دنیا. اگرچه در نخستین لحظات پیروزی انقلاب، تحلیلگران بر آن بودند تا پیروزی نهضت را مدیون صنعت و فناوری ضبط صوت و نوار کاست و در نهایت رسانهای سنتی به نام منبر و خطابه، عنوان سازند.
همة کسانی که در متن و بدنه حرکت انقلاب حضور داشتند و با مشابهات تاریخی چنین حرکتهایی آشنا بودند، به خوبی میدانند که عناصر اصلی پیدایش چنین حرکتی به هیچ وجه با فن آوریهای نوین و عناصر جدید تناسب تنگاتنگ و جدی ندارد. به تعبیر دیگر انقلاب اسلامی هیچگاه به رسانهها و بنگاههای رسانهای و معادلات از پیش تعیین شده آنها، بدهکار و وابسته نگشته و بر همین روال نیز در زمین بازی و خانههای صفحة آن بازی نکرد.
اما عدم وابستگی و بدهکاری انقلاب اسلامی به رسانهها، ملازم با عدم بهرهمندی و استفاده از آن است؟
* اولیور استون یا حاتمیکیا؟
«چرا کارگردانانهالیوود و آمریکا حتی در فیلمهای ضدجنگ خود، عظمت و شکستناپذیری تفکر آمریکا را نشان میدهند، ولی در کشور اسلامی ما فیلمسازان مسلمانان و ایرانی در آثارشان زشتترین توهینها را به جامعه و افتخارات کشورشان نثار میکنند؟»
این پرسشی بود که سردار شهید حاج عباس عاصمی مسئول اطلاعات ـ عملیات سپاه علی بن ابیطالب(ع) سه سال پیش در تابستان 88 در آغاز جلسهای دوستانه و صمیمی در دفتر کارم پرسید و سرآغاز صحبتی دو ساعته شد که حرفهای شنیدنی بسیاری داشت.
پاسخ من همان پاسخی بود که با اندکی اضافه و توضیح، از سوی ابراهیم حاتمیکیا به مجری مصاحبهگر تلویزیون گفته شده است و البته پاسخی به مراتب زیباتر و کاملتر و جامعتر از پاسخ من.
«هالیوود سفارش فیلم نمیدهد.هالیود فضایی را مهیا میکند که در آن فضا کارگردانان و تهیه کنندگان تربیت شده و در راستای اهدافهالیود برنامه میسازند.»
این پاسخ حاتمیکیا با جملاتی دیگر از من به شهید عاصمی با ذکر چند سکانس از فیلمهای اولیور استون کارگردان جنگیهالیوود اینچنین تکمیل شد «طبیعی است که آمریکا کسی را برای ترویج و تبلیغ افکار مورد نظر خود اجیر نکند، بلکه مبانی و فلسفه و کلیات آنگونه فکر کردن را به او عرضه بدارد. آمریکا، ایران و اسرائیل، تنها کشورهایی هستند که در حوزه رسانه فعالیت خود را مبتنی بر ترویج یک تفکر بنا نهادهاند. اگرچه چشم بادامیهای چین نیز نمیخواهند از این قافله عقب بمانند. طبیعی است که یک نزاع سخت در این حوزه رخ دهد که نیازمند بسیج و هدایت و تجهیز نیروهای خودی در خاکریز مورد نظر است. ما هنوز در مرحله نبرد چریکی و جنگ و گریز به سر میبریم؛ در حالیکه طرف مقابل با جدیدترین تاکتیکها و تکنیکها و عناصر وارد شده. آیا در این نبرد ما برنده هستیم؟ هرگز! همچنان که تنها ارتشهای ایدئولوژیکی دنیا ارتشهای اسرائیل و ایران هستند، تنها رسانههای ایدئولوژیکی دنیا نیز در همین دو کشور است. اگر این واقعیت وجود دارد، پس باید مثل تجهیز سپاه و ارتش به آخرین سلاحهای بالستیک و آبی و خاکی، رسانههای ایدئولوژیکی هم در این نبرد تجهیز شوند و نیروهای انسانی آن نیز منطبق با آن، آرایش بگیرند. شما ساواکیها و ارتشبدهای وفادار به سلطنت را پشت یک لانچر شهاب 3 یا تانک ذوالفقار میگذارید؟ در پشت میز مونتاژ و تلکس خبرگزاری رسانههای انقلاب، هنوز که هنوز است پس از سه دهه برخی از ستارگان جشن هنر شیراز طاغوت نشستهاند. مابقی نیز یا مستقیم یا با واسطه شاگردان و نوچههای فکری آنها و دستپروردگان فرح پهلوی هستند. بیشتر عناصر بازیگر، نویسنده، هنرمند رسانههای انقلاب با شنیدن اسم شهدا و امام و پیام قطعنامه که باید همه وجودش توفان و شعله شود، در دلشان اگر به اینها قهقهه تمسخرآمیز نزنند ؛ مطمئن باشید از جایشان تکان نمیخورند. میخواهید این عناصر خنثی و بی انگیزه که تمام عشق و آرزویشان رسیدن به معیارهای هنریهالیوودی است، مثل شهید همت و شهید زینالدین در این خاکریز برای آرمانهای نظام خودشان را فدا کنند؟ اگر چنین شود دیگر کدام جشنواره دنیا به اینها جایزه میدهد؟ داوود میرباقری و ابراهیم حاتمی کیا برترین کارگردانان ایرانی هستند اما یک جایزه جهانی دارند؟ تا زمانی که اهالی رسانه و هنر ما خودشان را فدایی دین و اعتقادات اسلامی ندانند نمیتوانند مثل میرباقری و حاتمی کیا از جوایز دنیایی بگذرند و در خاکریز اول اسلام بمانند. معلوم است که با این جماعت هنری و رسانهای بی اعتقاد به انقلاب نمیشود کاری کرد. تا وقتی لانچر شهاب 3 دست یک نظامی سلطنتطلب باشد، ما بازندهایم و موشک روی سرمان میآید. لانچر موشکهای رسانهای ما الان چنین وضعیتی دارند. راهکاری هم جز این ندارد که رسانههای ما علاوه بر لوازم و ابزار، باید به نیروهای متعهد و پاسداران فرهنگی و اعتقادی در دو قالب رسمی و خودجوش مجهز شوند، دقیقا مثل حرکت دو لبه بسیج و سپاه در جنگ البته با شناخت لوازم و فضا و شرایط آن. در غیر این صورت تا 50 سال دیگر هم وضعیت سینما و صدای و سیمای ما همین آش است و همین کاسه و فیلمهای جنگی با رزمندههایی ژل و ادکلن زده و عاشق دختر خاله و دختر همسایه!»
این جملات با آه سردی از شهید حاج عباس عاصمی همراه شد و با این جمله پایان یافت «پس چه کار باید کرد؟»
این پرسش را میتوان با طنین نرم و آسمانی حاج عباس، به گوش همه دستاندرکاران رسانه و مراکز تبلیغی کشور اسلامی ایران رساند.
فقط یک بررسی اجمالی از وضعیت کلوپها و کافهها، شبشعرها و انجمنهای هنری، لوازمالتحریرفروشی و کتابفروشیها و دیگر مراکز فرهنگی و هنری در یک ساعت از روز، با دیدن فراموشیِ بندبند هشدارهای حماسی حضرت امام (ره) در پیام استقامت (معروف به پیام قطعنامه) در جامعه کنونی میتواند، در یک مسئول دغدغهمند انفجاری از غیرت را ایجاد کند.
تصویر و ارائه لایههای زیرین و پنهان موج خروشان انقلاب در ایران و دیگر ملل جهان، سفارشبردار نیست و همچنان که انقلاب اسلامی به هیچ رسانه و بنگاه خبری بدهکار نیست، از این پس نیز نخواهد بود. اما این حقیقت، عذر تقصیر کاهلیها و کاستیهای مسئولان چرتزده و خوابآلوده رسانههای کنونی انقلاب نخواهد بود. مسئولانی که در هنگامه انتخابات، همچون پوسترچسبان و چارچی معمولی، شب و روز نشناخته و آماده باش و شاداب در خدمت تصاحب پست و منصبها برای خدمت به اسلام و ملت و کمی هم خود و دوستان میشوند و چقدر هم در این حالت به شهدای با اخلاص و بی ریا شبیه هستند و به عطر و بو و شمیمشان معطر و مزیّن!!!
این سیاستزدگی و ابتذال حکومتی، زنگ خطری جدّی است برای مرگ اندیشهها و آرمانهای بلندی که بر پایه آن خون صدها هزار شهید رفته است.
هنوز که هنوز است صدای حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین (علیه السلام) اصفهان از پشت بیسیم آسمان میآید: « روزنامههای ما جنگ را درشت مینویسند، درست نمینویسند!»
آقای صدا و سیما، آقای روزنامه و خبرگزاری، آقای رسانه، آقای سینما و همه آقاهایی که نمیخواهم اسم شما در این سطرها بیاید، این صدای زنده حاج عباس عاصمی، یک شهید سرتا پا اخلاص است: «پس چه کار باید کرد؟»
=============
مقاله: حسن طاهری
=============
انتهای پیام/ش10