به گزارش خبرگزاری فارس از قم آقای ما سلام، سلام پر از درد و انتظار، سلامی پر از اشک و شکوه، سلامی به سرخی خون شهیدانی که سالهای نه چندان دور تاریخ، خاک پاک کرب و بلا را سیراب کرد.
آقا جان محرم که میشود جان دلهایمان چنان تنگ میشود که گریه هم دیگر رفع عطش نمیکند، نمیدانم از عطش کربلاییان الهام گرفته است یا دلش برای دیداری که قریب است تنگ شده است، هرچه که هست آقا جان ابری است و بارانی!
آقا جان از شصت و یک تاریخ قمری تا به امروز سالهایش قرنها، روزهایش سالها، ساعتهایش روزها و دقیقههایش ساعتها بر دلدادگان گذشته است، صبری تلخ و شیرین، لحظهای گریه و لحظهای خنده در گریه، نمیدانم آقا حس عجیبی است خیلی عجیب!
سیدی، سجاد عابدان (ع) تا لحظه آخری که خداوند اذنش داده بود آب مینوشید میگریست، اگر لقمهای از گلویش پایین میرفت میگریست، خلاصه همهاش گریه بود و گریه و بازهم گریه، عجیب هم نبود او عزادار عزایی بود که آسمانیان و زمینیان بار آن را تحمل نیاورده بودند، حال چگونه است حال صاحب عزایی که از 255 شب و روزش میدان داری مجلس عزای اشرف اولاد بشر است.
مولا محرم که میشود صدای زنجیر در کوبش طبل و سنج و دمام فریاد بر میآورد و به ضجههای برخاسته از سینههای داغدیده و سوخته از دستهای منتظر میپیوندد تا در آغوش موج علمها، کتلها و بیرقها طوفانی بپا کنند که شعارش این است «شهادت افتخار ماست».
آقا، آقای شهیدمان گفته بود که نهمین نور از انوار سلسله نورانی او هستی و میایی آن روز که زمین قرار است بعد از مرگش بهدست تو زنده گردد، آن گاه که دین حق سردار ادیان میشود بهدستت، هرچند اگر بدان را بد آید.
غیبتت چنان طولانی میشود که برخی خوش بهحال میشوند و گردنکش، عده ای دیگر نیز همچنان چشم به راه میمانند و منتظر، هر چند استخوان درگلو و خار در چشم اما میمانند ماندنی سخت، دشوار و طاقت فرسا اما پر هیمنه و تک!
مولا گستاخی به آنجا رسیده که میگویند نیستی اما تو هستی، همه جا، هر جا که چشم حلال زاده ای اذن داده شود و چه افتخاری که منتظرانت را بر این زخمهها جد شهیدت به شمشیر زنان در رکاب پیامبر رحمت و عطوفت تشبیه نموده است.
آقا دستههای عزا کوچه پس کوچههای شهر را یک به یک پشت سر میگذارند گریه کنان، سینه زنان و نوحهخوان اما نمیدانم چرا نمی دانند به کجا میروند، هر سال دور میزنند، میروند و باز بر میگردند و دوباره دوری دوباره، شاید به دنبال صاحب عزایی میگردند که نمی بینندش، کوچه به کوچه میروند تا تسلیت بگویند و او ببیند، بشنود و بازهم بر گریههایش بگرید!
فرمانده مگر قرار نیست که بیایی تا با 313 سردارت به جنگ برویم، لباس بسیجیهایمان را به تن کردهایم، فانسقههایمان را مدتهاست سفت سفت بستهایم، پوتینهایمان را هم که برایمان کوچک شده بوده به داداشی کوچولوهایمان دادیم و برای خودمان پوتین نو خریدیم.
آقا مدتی است که خفاشان به جنگمان آمدهاند، میخواهند جنگمان را هم مارک خارجی بزنند!
آقا قرار است که بیایی و انتقام بگیری از ظالمان، از اولی، دومی، سومی، معاویه و یزید، آل ابی سفیان، آل مروان تا ... برسد به صهیون، نتانیاهو، بوش، اوباما، کامرون آل سعود؛ آقا آمدنت دور شده است و دراز اما حتما حکمتی دارد چون قرار است روزی بیایی که زمین پر از ظلم و ستم شده باشد و صبح قریب است!
فرمانده امروز خط مقدم جهانی شده است، فرقی میان میدان التحریر قاهره، خیابان وال استریت، کوچههای قطیف و عوامیه، صنعا و تعز، بحرین و لندن نیست همه جا یک طرف حق است و طرف دیگر شیطان، بهجای شمشیر و نیزه باتوم است و گاز اشک آور، اسپری فلفل و تک تیر اندازهای مزدور و بهجای سم اسبان، ماشین است که جانها را قطعه قطعه میکند.
آقا منتظر میمانیم تا این دنیای ظلم زده را که انسان کشی رسمش شده دوباره زنده کنی و جوانههای امید را در دلش بکاری!
آری مولا، دستهایمان را این روزها محکم تر بر سینهها میکوبیم و بیرقها را سرفرازانه تر به اهتزاز در میآوریم تا از جوشش غیرت سرخ حسینی و صبر سبز مهدوی خود را شهروند حکومت جهانی خدا بیابیم.
===============
یادداشت از: محمود جلیلیان
===============
انتهای پیام/ج10
/یادداشت/
واگویههای انتظار در نیستان کربلا
خبرگزاری فارس: آقا دستههای عزا کوچه پس کوچههای شهر را یک به یک پشت سر میگذارند گریهکنان، سینهزنان و نوحهخوان اما نمیدانم چرا نمیدانند به کجا میروند، هر سال دور میزنند، میروند و باز بر میگردند و دوباره دوری دوباره، شاید به دنبال صاحب عزایی میگردند که نمیبینندش.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.