به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، هنوز لحظاتی از هجوم ارتش اسلام در عملیات والفجر هشت نگذشته بود که با یکی از دوستان برای پاکسازی سنگرها وارد سنگری شدیم.
بسیاری از عراقیها هنوز خواب بودند و از حلمه ما خبر نداشتند و آنهایی هم که بیدار بودند با زبان عربی از ما پرسیدند: «چه خبر شده؟!» دقایقی طول کشید تا به آنها بفهمانیم ما ایرانی هستیم و آنها در چنگ ما اسیرند.
از طرف فرمانده گردان دستور آمد که تعدادی از بچهها برای کمک به بقیهی گردانها به نقطهای دیگر اعزام شوند.
گویا کمی آن طرفتر یکی از گردانها با مشکل روبهرو شده بود، در بین راه با دیواری از سیم خاردار روبهرو شدیم، فرصتی برای بریدن سیم نبود، پشت آن، یکی از سنگرهای دشمن قرار داشت که به شدت تیراندازی میکرد.
آرپیجی را به دوش گرفتم و با توکل بر خدا شلیک کردم، از آن سنگر، دیگر آتشی بلند نشد، سنگرهای دیگر هم که متوجه حمله ما شدند، به سوی ما آتش گشودند، چارهای نبود.
من و پنج نفر دیگر از بچهها از لابهلای سه ردیف سیم خارداری که در مقابل ما قرار داشت، به سرعت عبور کردیم، بدن ما زخمی شده بود.
با نارنجک، سنگرهای جلویی را منهدم کردیم، بقیهی بچهها با بریدن سیمها به ما ملحق شدند، تعدادی از بچههای غواص نیز از راه رسیدند و با هم درگیری سختی را با نیروهای دشمن آغاز کردیم، دشمن از هر طرف به ما تیراندازی میکرد، هم از داخل سنگرها و هم از داخل نخلستان.
بچههای غواص، رشادت کم نظیری را از خود به نمایش گذاشتند، تعدادی از آنها با چابکی روی سنگرهای دشمن میرفتند و با پرتاب نارنجک به درون سنگر، آتش دشمن را خاموش میکردند.
شهید محمد بنفشه، فرمانده یکی از گروهان های غواص بود، وقتی بالای یکی از سنگرهای دشمن پرید، از داخل نخلستان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
راوی: محمدرضا قنبری – رزمنده لشکر ویژه 25 کربلا
انتهای پیام/86020/ح30/ض1002