به گزارش خبرگزاری فارس از دیّر، شهیده سمنبر عالیپور در سال 1336 در خانوادهای محروم در روستای سرمستان از توابع شهرستان دیّر دیده به جهان گشود و دوران کودکی را تا سن 6 سالگی در زادگاهش گذراند.
شهیده عالیپور تا آخرین لحظات چادر خود را رها نکرد و بر حفظ حجاب اصرار داشت.
مهاجرت به دیّر
به علت فشار کدخدایان محل، خانواده شهید به ناچار مهاجرت کردند و به شهر دیّر آمدند. شهیده در سن هفت سالگی به مدرسه رفت و در همین سن شروع به نماز خواندن کرد و با توجه به هوش سرشاری که داشت از دانشآموزان ممتاز و رتبه نخست کلاس بود و دوره ابتدایی را با موفقیت کامل به پایان رساند، اما به علت فقر خانواده نتوانست به تحصیلاتش ادامه دهد.
شهیده با وجودی که به مدرسه نمیرفت، با توجه به علاقهای که به خواندن و یادگیری قرآن داشت در هر فرصتی که پیش میآمد، قرآن به دست میگرفت و میخواند و در کمترین مدت موفق شد قرآن را به خوبی یاد بگیرد.
حضور در راهپیماییهای دوران انقلاب
این شهیده بزرگوار، 15 ساله بود که ازدواج کرد و در همین ایام بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در شهرها و نقاط مختلف کشور توسعه یافت و با توجه به اینکه بندر دیّر، از کانونهای انقلابی استان بوشهر به شمار میرفت و راهپیماییها و تظاهرات به صورت گسترده در این بندر انجام میگرفت، شهیده عالیپور نیز چون سایر امت حزبالله در راهپیماییها شرکت فعال داشت؛ او از این طریق خواهران مسلمان را به حضور در صحنههای انقلاب و تبعیت از فرامین حضرت امام خمینی (ره) فرا میخواند.
در هر فرصتی که پیش میآمد از امام و انقلاب صحبت میکرد و آرزوی شهادت داشت. با فرارسیدن ماه محرم، امام این ماه را ماه پیروزی خون بر شمشیر معرفی کردند؛ بر همین اساس و با تأسی از سالار شهیدان حضرت ابا عبداللهالحسین (ع) در مردم ایران شوری دیگر بهوجود آمد و همه آماده شهادت و پذیرایی بهترین راه مردن آن هم در راه خدا شدند.
اعتراض مردم به اقدام رژیم پهلوی و به خاک و خون کشیدن مردم دیّر
با توجه به تحقیقاتی که برای برگزاری مراسم محرم از سوی مأموران رژیم شاه به وجود آمد، نیروهای انقلابی بندر دیّر، در شب سوم محرم تصمیم گرفتند که برای اعتراض به این اقدام رژیم دست به یک راهپیمایی اعتراضآمیز بزنند در روز سوم محرمالحرام سال 1399 مصادف با 13 آذرماه 1357 پس از تجمع مردم در حسینیه اعظم، راهپیمایی باشکوهی صورت گرفت؛ شهیده عالیپور آن روز حالت دیگری داشت، چراکه قبل از حضور در راهپیمایی غسل شهادت کرده بود. با پیمودن مسافتی، مزدوران پلید شاه اقدام به تیراندازی کردند که منجر به جراحت عدهای شد، شهیده عالیپور نیز از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، خون زیادی از او رفته بود، وقتی تظاهرکنندگان خود را به بهداری میرساندند با تعدادی مجروح مواجه شدند، شهیده با وجودی که از درد به خود میپیچید، اما حاضر نبود چادر، این حجاب کامل زن مسلمان را از خود دور کند، در چنین وضعیتی میزان تعهد و پایبندی ایشان به دین مبین اسلام نمایانگر شد.
خصوصیات شهیده عالیپور
شهیده سمنبر عالیپور، شعارهایی همچون «ما پیرو قرآنیم»، «ما شاه نمیخواهیم»، «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی»، «جان فدا میکنیم در راه آزادی»، «مرگ بر شاه» و ... ، بر ضد رژیم پهلوی شعار سر میداد. خصوصیات اخلاقی شهیده تا هنوز نیز زبانزد اقوام و بستگان است که میتواند نمونه بارزی از یک زن نمونه مسلمان و انقلابی باشد، برای بانوان که میخواهند زحمات زنان مبارز را پاس بدارند و برای دخترانی که به دنبال الگویی هستند که در واقع با پیروی از فاطمه زهرا (س) به ندای رهبر و مقتدایشان لبیک بگویند و با ایثار جان خود و تقدیم خون پاکشان به اسلام و انقلاب اسلامی جان تازهای بخشند.
از جمله خصوصیات اخلاقی شهیده، پیشی گرفتن در اسلام بود، ایشان به کوچکترها نیز سلام میکرد، در به جا آوردن صله رحم جدیت بسیار داشت، در رفتار با پدر و مادر نهایت ادب و فروتنی را میکرد، نماز را در اول وقت به جا میآورد و به خواندن قرآن اهمیت بسیاری میداد. بنا به توصیه پدر شهیده، او را در قبرستان روستای زادگاهش سرمستان دفن کردند.
*شهید احمد حیدری:
احمد حیدری، مجاهد شهید که آرزویش شهادت بود، در سال 1339 در شهرستان دیّر در استان بوشهر متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایی و پایان دوره راهنمایی به علت علاقه شدید به امور کشاورزی در دانشسرای کشاورزی علیآباد فارس مشغول تحصیل شد و تا سال چهارم دانشسرا که مصادف با انقلاب بود به امر تحصیل ادامه داد.
احمد نیز مانند دیگر براداران غیور که شجاعانه سینه خود را در مقابل گلولههای دژخیمان رژیم قرار میدادند، پا به پای آنها گام برداشت و با اطمینان کامل به اینکه با خون او نیز شاخه گل دیگری بروید و مفهوم آزادگی را به دیگران بیاموزد، صبحهنگام با جمعیت یک صدا میگفتند «مرگ بر شاه» و او هم با صدای رسا، فریاد میزد «مرگ بر شاه» که ناگهان مسلسلها به دستور آتش، گلولهها را به طرف جمعیت رها کرده و سینه احمد شجاع نیز مورد هدف قرار گرفت و در سوم محرم 1399 قمری مطابق با 13 آذرماه 1357 یادش را برای همیشه در تاریخ زنده نگه داشت و به درستی که شهید قلب تاریخ است.
خاطرات برادر شهید حیدری
غلامحسین حیدری از برادر شهیدش میگوید: روز سوم محرم برای مردم دیّر روز بسیار سختی بود. مأموران رژیم شاه تنها به کشتار وحشیانه مردم بسنده نکردند و هرکسی را که میدیدند به باد کتک میگرفتند و جو خفقان عجیبی را در شهر به وجود آوردند.
پس از اینکه شهید در نزدیکیهای روستای «گشی» به شهادت رسید، تصمیم گرفتیم او را به دیّر برگردانیم. چند متری برنگشته بودیم که ماشین باری که مرحوم محمد مجتبایی در آن بود، رسید؛ شهید را در ماشین گذاشتیم و ماشین سواری را به آنها دادیم تا زودتر مجتبایی که در تظاهرات زخمی شده بود، شهید حیدری را به برازجان برساند؛ وقتی که به دیّر برگشتیم، سربازها خانه را محاصره کرده بودند که بالاخره با کمک تعدادی از برادران شهید را به امامزاده ابوالقاسم رساندیم و در آن جا دفن کردیم.
شهید از لحاظ خصوصیات اخلاقی و رفتاری در خانواده برای ما الگو بود و امیدواریم بتوانیم راه شهید حیدری را ادامه دهیم. در مراسمهای مذهبی شرکت میکرد. نخستین درسی که در زندگی یاد گرفت، خواندن قرآن مجید بود. با توجه به استعدادی که داشت هنوز به مدرسه نرفته بود که قرآن را فراگرفت.
در روز هفتم شهید حیدری مردم یکپارچه شرکت کردند و یک خاطره به یاد ماندنی را رقم زدند. آن روز به دلیل ازدحام جمعیت در امامزاده ابوالقاسم، رژیم ترسیده بود و با فرستادن یک «هلیکوپتر» در منطقه و پرواز در ارتفاع کم سعی در کنترل مردم داشت، اما مردم شجاع دیّر و به وِیژه جوانان حزباللهی و دوستدار امام خمینی اعتنایی نکردند و مراسم را با شکوه خاصی برگزار کردند.
گزارش از عبدالمحمد شعرانی
انتهای پیام/66005/ذ40/ف4004