به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، مادر شهید مهدی شجاعی این روزها با همکاری مردم خیر کرمان از 350 خانواده بیبضاعت حمایت میکند.
ساعت 11 با چند نفر از همکاران خبرنگار قرار داشتیم تا به خانه مادر شهید مهدی شجاعی برویم که در کوچه شماره 9 خیابان مالک اشتر کرمان است، با توجه به اینکه بر سردر خانه تابلوی خیریه مالک اشتر را نصب کردهاند به راحتی منزل مادر شهید را پیدا میکنیم و از آنجا که درب خانه باز است، یاالله میگوییم و وارد خانه میشویم.
از ساختمان منزل شهید عبور میکنیم و به راهروی مشرف به حیاط خانه میرسیم، حیاطی که بخشی از آن مسقف شده و پر از وسایل جور و واجور است، خاور مولایی مادر شهید مهدی شجاعی با روی خوش و لب خندان در حالی که روسری سفید به سر دارد به استقبال ما میآید و با لهجه شیرین کرمانی به ما خوشآمد میگوید و ما را به اتاق پذیرایی دعوت میکند.
اتاق پذیرایی با تابلوی بزرگی از تصویر شهید مهدی شجاعی و چند عکس از مرحوم حاج اصغر شجاعی پدر شهید تزیین شده است، چادر نماز و قرآن حاج خانم هم در همین اتاق است و طاقچههای اتاق مملو از کتاب دعا و قرآن و عکس است و آیینه و شمعدان ازدواج پدر و مادر شهید هم در یکی از طاقچهها خودنمایی میکند.
مادر شهید چادر گلداری را به سر میکند و با یک ظرف شیرینی و شکلات وارد جمع ما میشود و در مورد جلسه قرآن ماه رمضان خانهاش برای ما سخن میگوید و اینکه از سالهای نخست جنگ تاکنون در هر ماه رمضان خانم فقیه به خانه آنها میآید و برای خانمها جلسه قرآن برگزار میکند.
خدا به خاور مولایی پنج فرزند هدیه کرده و مهدی فرزند بزرگ وی بوده است، وی بیان میکند: در دوران دفاع مقدس در زرند زندگی میکردیم، زیرا همسرم رئیس بنیاد شهید این شهرستان بود.
وی افزود: مهدی ساعت دو بعد از ظهر روز عاشورای سال 43 در باغین به دنیا آمد و در 20 سالگی به جبهه رفت.
مادر شهید از درب اتاق خارج میشود و بعد از دقایقی مدارکی از شهید را برای نشان دادن به ما میآورد در دستان مادر شهید علاوه بر آلبومهای عکس، وصیتنامه و مدارک مربوط به شهادت شهید مهدی شجاعی، یک پیراهن بسیجی هم وجود دارد.
وی پیراهن را بر روی دست بلند کرد تا ما پشت لباس شهید را بهتر ببینیم، بر روی پیراهن نوشته شده است: مهدی شجاعی، زرند کرمان، السلام علیک یا ثارالله، یا مهدی ادرکنی.
مولایی بعد از اینکه ما پیراهن را خوب برانداز میکنیم، آن را بر روی میز قرار میدهد و با چشمان پر از مهر به آن نگاه میکند و در حالی که پیراهن فرزند شهیدش را مادرانه مرتب میکند، میافزاید: دیروز این لباس را پس از سالها در بین وسایل برادر شهید پیدا کردم.
پسری که کفش نو دوست نداشت
این مادر شهید آلبومهای عکس را باز میکند و با نشان دادن عکسهای مهدی از کودکی تا جبهه، خاطرات پسر ارشدش را مرور میکند.
وی عنوان میکند: وقتی مهدی به مدرسه میرفت، لباسهای کهنهاش را به تن میکرد، میگفتم چرا این لباسها را میپوشی ما خجالت میکشیم که اینجور لباسهایی میپوشی، اما میگفت، میدانم بابا رئیسه، اما من چه کار به کار بابا دارم، توی مدرسه بچههایی هستند که لباسهایشان از این لباسها خیلی کهنهتر است.
مولایی تصریح میکند: زمانی که میخواستم برایش کفش بخرم، توی مغازه نمیآمد، فروشنده میگفت: شجاعی ما تو را «متفاوت از دیگران» میبینیم.
وی در حالی که بغض کرده است، میگوید: یک بار به مهدی گفتم، ببین پسر جان، پدرت 19 ساله بود که داماد شد، تو هم اگر کسی را که میخواهی به من بگو تا برایت بروم خواستگاری، اما به من گفت: مادر من در صحرای خوزستان داماد میشوم و حتی تو هم خبردار نمیشوی.
تشییع شهید شجاعی بر روی رودخانه
این بانوی خیر در مورد نحوه شهادت شهید مهدی شجاعی بیان میکند: مهدی در عملیات بدر مجروح و اسیر شد و دو روز بعد از اسارت در 23 اسفند سال 63 به شهادت رسید، یک عکس از مهدی به دست ما رسید و گفتند بچه ما در موصل دفن شده است.
وی میافزاید: زمانی که مهدی مجروح شده بود، یکی از آشنایان به خانه ما آمد و به من گفت: مهدی مفقود شده است، من گفتم به بابایش هیچی نگویید، نمیدانستم که پدر مهدی زودتر از من خبردار شده است، نیمههای همان شب بود که خواهر مهدی از خواب پرید و با صدای بلند گریه میکرد، گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت: مادر! مهدی شهید شد، گفتم: بخواب دختر، این چه حرفی است، گفت: الان خواب دیدم که چهار نفر توی یک رودخانه مهدی را تشییع میکنند، مادر دیگر انتظار آمدن مهدی را نداشته باش.
مولایی عنوان میکند: آن شب تمام اعضای خانواده دعای توسل را خواندند، من هیچی نگفتم که خبر دارم مهدی مفقود شده است، اما گفتم: اگر مهدی شهید شده، خوش به حالش، خودش عاشق شهید شدن بود.
وی میگوید: مهدی همیشه به من میگفت مادر خوش به حال شهدا، من هم باهاش شوخی میکردم و میگفتم، تو که اینقدر به شهادت علاقه داری، توی یکی از درگیریها خودت را برسان جلوی عراقیها تا تیر بخوری و شهید بشی، اما میگفت: مادر شهادت فقط برای رضای خدا.
آخرین خواسته شهید شجاعی از مادرش
مولایی با اشاره به اینکه شهید مهدی شجاعی در عملیات آزادسازی خرمشهر هم حضور داشته و مجروح شده است، تصریح میکند: مهدی بعد از مجروحیت مدتی در کرمان بود و هنوز حالش خوب نشده بود که راهی جبهه شد و زمانی که به وی گفتیم، هنوز مجروحیت داری و به جبهه نرو، گفت: بچهها بدون دست و پا میآیند جبهه، آن وقت من با این جراحت بمانم اینجا.
وی در مورد آخرین دیدار با فرزند شهیدش در قبل از عملیات بدر میگوید: زمانی که مهدی برای آخرین بار با من خداحافظی میکرد، دستش را پشت سرم گذاشت و گفت: مادر! شبها که نماز میخوانی، امام را دعا کن.
این مادر شهید بیان میکند: مهدی عاشق امام خمینی (ره) بود و گاهی با خودم میگویم، خوش به حالت که شهید شدی و داغ امام را ندیدی.
با یادآوری غریبی ائمه (ع) از دوری فرزند شهیدم گلایه نمیکنم
مولایی خاطر نشان میکند: همیشه حضور فرزند شهیدم را در زندگی احساس میکنم و هر زمان که گرفتار میشوم، خطاب به مهدی میگویم، من تو را که آبرومند هستی، واسطه میکنم که مشکلاتم رفع شود و این گونه درماندگیام تمام میشود.
وی در مورد اینکه زمانی که دلتنگ مهدی میشود، اما نمیتواند مانند سایر پدران و مادران شهدا به مزار فرزند شهیدش برود چه کاری انجام میدهد، تصریح میکند: وقتی که خیلی دلتنگ میشوم به مهدی میگویم: تو که از معصومان (ع) عزیزتر نیستی، مزار حضرت زهرا (س) هم مشخص نیست، زمانی که قبر غریب امام سجاد (ع) را دیدم، به خدا گفتم: من دیگر از دوری مهدی گلایه نمیکنم.
مادر شهید شجاعی 350 خانواده نیازمند را حمایت میکند
مولایی که در حال حاضر خیریه مالک اشتر را اداره میکند و 350 خانواده مستضعف را زیرپوشش دارد، عنوان میکند: خدابیامرز شوهرم همیشه به نیازمندان کمک میکرد و زمانی که زرند بودیم هر چی میخرید را با یک مرد مستمند که در نزدیکی خانه ما بود، تقسیم میکرد.
وی میگوید: سه هفته بود که از زرند به کرمان آمده بودیم که دزد ماشین ما را برد و ما با موتور به خانه نیازمندان میرفتیم و برای آنها وسیله و مواد خوراکی میبردیم و خانه ما هم پر از وسایل مورد نیاز نیازمندان بود، چند سال قبل هم سردار حسنیسعدی رئیس بنیاد شهید آمد و روی حیاط خانه یک سوله ساخت و ما دفتر خیریه را به آنجا بردیم.
این بانوی خیرخواه میافزاید: 350 خانواده مستمند زیرپوشش خیریه مالک اشتر هستند که برای آنها کارت صادر شده است و هر ماه به آنها سبد کالا میدهیم و پول درمان آنها را هم پرداخت میکنیم.
خیریه مالک اشتر کمبود فضا دارد
وی با بیان اینکه خواهر و برادر شوهر و دخترش در انجام کارهای خیریه به وی کمک میکنند، عنوان میکند: مردم هزینههای خیریه را تامین میکنند و تاکنون 50 تنور، دستگاه سبزی خردکن و چرخ رشتهبری برای زنان زیرپوشش خیریه تهیه کردهایم که بتوانند درآمد داشته باشند.
مادر شهید مهدی شجاعی بیان میکند: یک بار هم یک چرخ خیاطی برای یکی از پسرهای زیرپوشش خیریه خریداری کردیم و وی مغازهای را باز کرد و بعد هم پول چرخ خیاطی را به خیریه برگرداند.
مولایی خاطر نشان میکند: مردم وسایلی مانند یخچال، فریزر، تلویزیون، تختخواب و ... را که به آن نیازی ندارند به خیریه میآورند و ما هم این وسایل را به افراد متقاضی میدهیم و دکتر غفاری هم در زمینه درمان افراد زیرپوشش خیریه به ما کمک میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که در حال حاضر بزرگترین مشکل شما در کمکرسانی به نیازمندان چیست، میگوید: ما فضای محدودی را در اختیار داریم و اگر یک فضای مناسب را در اختیار ما قرار دهند، بهتر میتوانیم به مردم خدمت کنیم.
دعای جالب مادر شهید برای مردم و مسئولان
این مادر شهید با بیان اینکه هیچ آرزویی برای خود ندارد، میگوید: آرزو دارم که اسلام در تمام کشورها پیروز شود و سلامتی رهبر را از خدا میخواهم، برای جوانان هم دعا میکنم که به راه راست هدایت شوند و خدا آنها را از گمراهی نجات دهد و از خدا میخواهم که دختران را در مورد حفظ حجاب هدایت کند.
مولایی در پاسخ به این پرسش که چه انتظاری از مسئولان دارید، میافزاید: امیدوارم مسئولان برای خدمت به مردم توانایی داشته باشند و خدا چپ و راست را از میان بردارد و اختلافها از میان برود.
دعای خیر مادر شهید بدرقه راه ما
گذر زمان را در کنار مادر شهید مهدی شجاعی احساس نمیکنیم، اما یکی از همکاران یادآوری میکند که به اذان ظهر نزدیک میشویم و باید برویم، هرچند که دوست داریم، صحبت با این مادر بزرگوار را ادامه دهیم، اما از وی میخواهیم که برایمان دعا کند و زمانی که دعای خیرش را میشنویم، خداحافظی میکنیم و از خانه شهید بیرون میآییم.
==============
گزارش از مهسا حقانیت
==============
انتهای پیام/80019/ع40/د1000