به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، پیرغلام امام راحل، حاج عیسی جعفری در سال 1306 در روستایی نزدیک قم چشم به جهان گشود و از طریق خواهرش که مدتها در نجف خدمتگزار بیت حضرت امام(ره) بود، برای رسیدگی به امور دفتر و منزل رهبر کبیر انقلاب به حاج احمدآقا پسر امام خمینی(ره) معرفی شد.
در سفری که حاج عیسی به استان قزوین داشت، خبرنگار فارس در بازدید وی از دفتر سرپرستی خبرگزاری فارس در این استان با این پیرغلام امام به گفتوگو نشست که از نظر میگذرانید.
چه شد که به عنوان خادم امام خمینی (ره) انتخاب شدید؟
وقتی امام خمینی (ره) به جماران آمدند و در آنجا سکونت پیدا کردند، حاج احمد آقا به دنبال فردی بودند که همواره در خدمت امام باشد و برای انجام امور شخصی به ایشان کمک کند.
از آنجا که خواهرم در نجف اشرف خادم همسر امام راحل بودند بنده را به حاج احمد آقا معرفی کردند و ایشان پس از بررسی کامل در مورد مشاغل سابق و فعالیتهایی که انجام میدادم فرمودند با بنده تماس بگیرند تا برای خادمی امام راحل به منزل ایشان بروم.
این توفیق بزرگی بود که خداوند متعال نصیبم کرد زیرا هیچ گاه از شغلی که داشتم راضی نبودم و همیشه زمانی که برای نماز به مسجد میرفتم از خداوند میخواستم که روزی مرا شغل دیگری بدهد.
خداوند عالم لطف خود را شامل حالم کرد و خادمی امام خمینی (ره) نصیبم شد.
فکر میکردید روزی خادم امام شوید؟
اصلاً. هیچ وقت فکر نمیکردم روزی چنین توفیق بزرگی نصیبم شود.
پیش از خادمی حضرت امام خمینی (ره) به چه کاری مشغول بودید؟
مغازه جگرکی داشتم.
از نخستین دیدارتان با امام بگویید.
پس از آزادی امام خمینی (ره) از زندان در دورانی که ایشان در قم سکونت داشتند، مردم زیادی برای دیدار با ایشان به قم میرفتند. من نیز در این دوران به قصد دیدار با امام راحل از تهران به قم رفتم.
وقتی به منزل امام خمینی (ره) رسیدم مشاهده کردم که جمعیت زیادی برای دیدار با امام آمدهاند و برای اینکه حق کسی ضایع نشود، صف ایستادهاند تا به نوبت برای زیارت امام راحل وارد منزل ایشان شوند.
چیز جالبی که در این دیدار مشاهده کردم این بود که مردم از دری که جلوی آن صف کشیده بودند وارد منزل میشدند ولی کسی از آن خارج نمیشد تا اینکه نوبت من رسید که برای دیدار با امام راحل به داخل منزل ایشان بروم.
وقتی وارد شدم و با ایشان دیدار کردم متوجه شدم که در دیگری که به زیرزمین و از آنجا به کوچه راه دارد، موجود است که برای جلوگیری از ازدحام کسانی که با امام دیدار میکردند از آن در خارج میشدند.
یک هفته در قم سکونت داشتم و در این مدت هر روز برای زیارت امام به منزل ایشان میرفتم و برای اینکه نماز جماعت را با ایشان به جا آورم بعد از دیدار با ایشان منتظر میماندم تا نماز جماعت به وسیله ایشان اقامه شود و در آن حضور داشته باشم.
امام با شما چگونه برخورد میکردند؟
امام راحل (ره) به حدی به بنده محبت داشتند که زبانم از بیان آن همه محبت قاصر است.
ایشان از روی محبت فراوانی که به بنده داشتند به کارمندان دفتر میگفتند مثل عیسی باشید.
من این همه قابلیت نداشتم بلکه این رفتار از مهر و محبت امام راحل نسبت به بنده بود.
رفتار امام خمینی (ره) با خانواده ایشان چگونه بود؟
برخورد امام راحل با خانواده، یک الگوی برتر است زیرا به اعتقاد من احترام و عزتی که ایشان در برخورد با اهل بیت خود داشتند به نحوی بود که فکر نمیکنم کسی چنین رفتاری با خانوادهاش داشته باشد.
به خاطر دارم در شرایطی که همسر ایشان در بیمارستان بستری شدند چون امکان حضور امام در بیمارستان وجود نداشت، فرمودند که مرا از لحظه به لحظه روند درمان و حال همسرم باخبر کنید.
پس از اینکه ایشان از روند بهبود بیماری همسرشان مطمئن شدند بلافاصله به شکرانه این امر مبلغی را برای کمک به مردم نیازمندی که در جنوب تهران زندگی میکردند، پرداخت کردند.
امام خمینی (ره) در هر حال به فکر همسایگان بودند و همواره سعی میکردند رفت و آمدهای منزل ایشان و حسینیه جماران موجب آزار و اذیت همسایگان نشود.
ایشان همواره سفارش میکردند که مبادا سر و صدا و شلوغی حسینیه موجبات آزار و اذیت همسایگان را فراهم کند و همسایگان برنجند.
بارزترین خصوصیات رفتاری امام راحل (ره) چه بود؟
به جرئت میگویم که برخورد امام راحل با همه مردم به گونهای متفاوت و کاملاً خاص بود که پس از آن کسی را با این خصوصیات رفتاری ندیدم.
ایشان به حدی برای مردم و فرصتی که برای ملاقات با ایشان میگذاشتند ارزش قائل بودند که مثالزدنی است.
امام هیچ گاه ملاقات با مردمی را که از راههای دور به دیدار ایشان میآمدند حتی اگر در ساعت مناسبی نبود رد نمیکردند و در کمال احترام ملاقاتکنندگان را میپذیرفتند و هیچ گاه از دیر رسیدن آنان گلهمند نبودند.
به خاطر دارم که روزی تعدادی از مردم مشهد به قصد دیدار با ایشان به جماران آمده بودند که بعد از ساعت ملاقات به جماران رسیدند.
بنابراین مردم تقاضا کردند که چند دقیقه در حیاط منزل با ایشان دیدار داشته باشند. وقتی این موضوع را به محضر امام راحل رساندم با وجود اینکه ایشان قصد به جا آوردن نماز را داشتند برای دیدار با آنها به حیاط آمدند.
ناگفتههای زندگی امام راحل از زبان پیرغلام ایشان.
یک بار که امام خمینی (ره) بر اثر زمین خوردن به بیمارستان منتقل شدند، پزشکان دستگاهی در اختیار امام قرار دادند که ایشان آن دستگاه را در جیب خود میگذاشتند تا اگر مشکلی برای ایشان به وجود آمد از طریق این دستگاه مطلع شده و هرچه سریعتر برای معاینه ایشان به منزل بیایند.
به این ترتیب پس از آن روز هرگاه خللی در سلامت ایشان ایجاد میشد پزشکان از طریق دستگاه مطلع شده و با منزل امام تماس میگرفتند تا برای معاینه ایشان اجازه بگیرند.
یک شب ساعت 1:30 بعد از نصف شب بود که پزشکان امام با بنده تماس گرفتند و گفتند که از امام اجازه بگیر تا برای معاینه ایشان به منزل بیاییم.
خیلی ناراحت شدم چون امام تازه به خواب رفته بودند و نمیتوانستم به خودم اجازه دهم مزاحم ایشان شوم. بالاخره بعد از اصرار فراوان پزشکان برای بیدار کردن امام به اتاق ایشان رفتم.
هرچه در زدم جوابی از ایشان نشنیدم و چون این امر غیرعادی بود در را باز کردم و به داخل اتاق رفتم اما امام در اتاق نبودند.
به پزشکان و خدمتکار منزل ایشان خبر دادم و همگی در جستوجوی امام به همه اتاقها سر زدیم اما ایشان را نیافتیم.
بعد از 45 دقیقه زمانی که در اتاق ایشان را باز کردیم در کمال تعجب دیدیم که ایشان در اتاق روی تخت خود نشستهاند.
پزشکان ایشان را معاینه کردند و رفتند؛ اما هیچ گاه کسی نفهمید که آن شب امام کجا بود.
یکی از کارهایی که امام راحل انجام میدادند این بود که ایشان عصرهای دوشنبه غسل میکردند و سپس مدتی را در تنهایی اتاق خود به سر میبردند و به هیچ کس حتی افراد خانواده خود اجازه ورود به اتاق را نمیدادند.
هیچ کس نفهمید که ایشان در این مدتی که تنها در اتاق به سر میبردند به چه کاری مشغول بودند و با چه کسی صحبت میکردند.
همچنین ایشان هنگام قدم زدن ذکری را با خود زمزمه میکردند که کسی متوجه نشد چه ذکری بود.
انتهای پیام/77010/ش40/ظ1004