به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، با توجه به اینکه الگوی مشارکتی در هیچ دورهای در دانشگاههای ایران به طور کامل حاکم نشده اما، به جرأت میتوان گفت حرکتی که طی چند سال اخیر به این سمت در کشور آغاز شده بود، به طور کامل متوقف و به صورت معکوس در راستای تثبیت الگوی دیوان سالار به پیش رفته است.
در همین راستا با محمود مدرس هاشمی به عنوان محقق و پژوهشگر علوم آموزش با ارائه مقالهای با عنوان «تحلیلی بر مدیریت آموزش عالی کشور در سالهای اخیر» به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن به شرح زیر است:
*فارس: منظور شما از الگوی مشارکتی در دانشگاهها چیست؟
اگر بخواهیم به مبانی نظریه مشارکت اشاره کنیم باید گفت که فرهنگ مشارکتی در مقابل فرهنگ محدود و تبعی قرار دارد، در این فرهنگ افراد از روند امور آگاه بوده و دارای نگرش هستند، همچنین آنها در تصمیم سازیها و تصمیمگیریها به نحوی مداخله میکنند، که یکی از مهمترین ارکان موفقیت مدیران در پیروی از این نظریه، انتخاب الگو و سبک رهبری و مدیریت سازمان بر اساس سطح بلوغ کارکنان قلمداد شده است.
*به نظر شما بهتر بود برای ایجاد فرهنگ مشارکتی در دانشگاهها از چه کسانی استفاده شود؟
آنچه از این نظریه بر میآید آن است که میزان مشارکت کارکنان یک سازمان باید متناسب با سطح بلوغ آنان باشد، بدیهی است که با توجه به وجود نخبگان در دانشگاهها، باید میزان مشارکت آنها در مدیریت در حد اعلا باشد، همچنین همین موضوع، مبنای پیشنهاد جدی بکارگیری فرهنگ مشارکتی در دانشگاهها به عنوان یک الگوی مناسب قرار گرفته است.
*فارس: دلیل شما از نبود الگوی مشارکتی در دانشگاهها چیست؟
با نگاهی گذرا به روند تصمیمگیریها در سالهای اخیر و از جمله موارد زیر گواهی بر این ادعا است که انتصاب روسای دانشگاهها و حتی مدیران دیگر (روسای دانشکدهها) بدون در نظر گرفتن نظرات اعضای هیئت علمی، نحوه جذب اعضای هیئت علمی، نحوه بازنشستگی اعضای هیئت علمی، چگونگی پذیرش دانشجویان دکترا، ابلاغ مکرر آیین نامههایی که مقبولیت عام ندارند مانند آیین نامه ارتقا، تعیین ظرفیت پذیرش دانشگاهها در بسیاری از مقاطع تحصیلی بدون لحاظ نمودن نظر دانشکدهها و گروهها و حتی در نظر گرفتن تواناییهای آنها (اعم از نیروی انسانی، تجهیزات و امکانات) و وضعیت فرهنگی در دانشگاهها و نحوه برخورد با کرسیهای آزاداندیشی از جمله این موارد است.
*از دیدگاه شما استفاده نکردن از الگوی مشارکتی در دانشگاهها چه ضربهای بر پیکره آنها وارد ساخته است؟
دهها مورد کوچک و بزرگ نشان میدهند که نه تنها الگوی مدیریت مشارکتی در دانشگاههای امروزی مدنظر نبوده است، بلکه «حفظ و تحکیم آزادی علمی و استقلال دانشگاهها» نیز که به صراحت در بند «و» ماده یک قانون اهداف، وظایف و تشکیلات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری آمده، مورد نظر قرار نگرفته و تنها الگویی از بالا به پایین و به طور کامل دیوان سالار به کار گرفته شده است، الگویی که بر اساس نتایج صریح پژوهشهای داخلی و خارجی منجر به نتایج نامطلوبی در دانشگاهها گردیده و در نهایت منجر به دلسردی و بی تفاوتی اعضای هیئت علمی میشود.
*فارس: برای اجرای الگوی مشارکتی باید چه اقداماتی انجام بگیرد؟
روشن است که این کار به یکباره و به صورت آنی امکانپذیر نبوده و به صورت تدریجی محقق میشود، بنابراین برای حرکت به سمت چنین الگویی، موارد زیر به صورت پیشنهاد اولیه مطرح است.
*فارس: موارد مطرح شده چگونه است و آن را نام ببرید؟
ایجاد فضای گفتوگو بین صاحبنظران و نیز اعضای هیئت علمی در زمینه مبانی الگوی مشارکتی، الزامات مربوطه و رفع اشکالات احتمالی آن، نظرخواهی از اعضای هیئت علمی دانشگاهها در مورد آییننامههای وزارتی، تدوین چارچوبی برای لحاظ کردن نظرات مطرح شده فوق در آیین نامهها و پیگیری تصویب آنها، بازگرداندن اختیارات شوراهای رسمی و تخصصی دانشگاهها در جهت کاهش تصمیمگیریهای فردی، جلب مشارکت اعضای هیئت علمی در انتخاب مدیران و روسای دانشگاهها از طریق شوراهای قانونی، لحاظ کردن اعتقاد به الگوی مشارکتی در مدیریت و الزامات مربوطه (تعامل مناسب با دانشگاهیان، مهارت بین فردی و ارتباطی، هدایت تغییر) به عنوان شرایط ریاست دانشگاه، نظرخواهی از اعضای هیئت علمی و دانشجویان در زمینه راهکارهای پرورش تفکر نقاد و آزاد، تدوین چارچوبهای مناسب و اجرای آنها و تدوین چارچوبی مناسب برای مشارکت دانشجویان در امور دانشجویی از این موارد است.
*فارس: هر شیوه مدیریتی با یکسری از اشکالاتی روبهرو است، اگر بخواهیم اشارهای بر اشکال مدیریت مشارکتی داشته باشید به چه مسئلهای اشاره میکنید؟
یکی از اشکالاتی که به طور معمول در مورد شیوه مدیریت مشارکتی مطرح میشود آن است که به طور اساسی هنگامی که مردم یک جامعه در چارچوبی مردمسالارانه، اقدام به انتخاب قوه مقننه و یا مجریه میکنند، باید همه سیاستها بر اساس رأی و سلیقه انتخابشدگان تنظیم شود و بنابراین استفاده از یک الگوی مشارکتی برای جلب نظرات کارکنان یک مجموعه (حتی دانشگاه) در زمینه آیین نامهها و مدیران منطقی نیست چرا که احتمال مغایرت سیاستهای اجرایی با رأی منتخبان مردم (و در واقع با رأی مردم) وجود دارد، همین اشکال در مورد پارامترهایی فرا سازمانی مانند چارچوبهای شرعی نیز مطرح میشود که آیا اصولا با وجود چنین قیدهایی، جایی برای الگوی مشارکتی باقی میماند.
*فارس: سمت و سوی سیاستهای اصلی آموزش عالی را بر چه مبنایی میدانید؟
سمت و سوی سیاستهای اصلی آموزش عالی در دوره فعلی، منطبق بر یافتههای تئوری و تجربی مذکور نبوده و بنابراین باید در این سیاستها تجدیدنظر کرد که برای این کار در گام اول به اهداف، کارکردها، و انتظارات اصلی از آموزش عالی پرداخته شده و این اهداف به عنوان معیار سنجش سیاستها مورد استفاده واقع میشوند، سپس به بیان مختصر الگوهای مختلف مدیریتی مطرح شده در آموزش عالی پرداخته و در ادامه، الگوی مدیریتی بهینه که در واقع توصیه صاحب نظران این عرصه است، تبیین میشود.
*فارس: چه عاملی سبب شد که مدیریت آموزش عالی را موضوع مقاله خود قرار دهید؟
در سالهای اخیر شاهد تغییراتی گسترده و زیربنایی در روند مدیریت آموزش عالی و دانشگاههای کشور بودهایم و بدیهی است که با توجه به اهمیت آموزش عالی و نقش آن در پیشبرد اهداف کشور، روند تغییرات یاد شده باید مورد بررسی و تحلیلی کارشناسانه قرار گیرد تا در صورت وجود نقاط قوت، از آنها در راستای نیل به اهداف مورد نظر استفاده گردد، و نقاط ضعف آنها نیز مشخص و برطرف شود.
انتهای پیام/ح10