به گزارش خبرگزاری فارس از قم چند دقیقه مانده به 9 صبح، عجله داری و سعی میکنی خودت را به نشست خبری که قرار است رأس این ساعت در یکی از ادارات دولتی برگزار شود برسانی. «رأس ساعت» در آن برگهای نوشته شده که توسط همان اداره محترم به دفتر خبرگزاری فکس شده است.
خیابان شلوغ است؛ پیادهرو شلوغتر است و همه اینها دست به دست هم دادهاند تا تو را یک خبرنگار نامنظم جلوه دهند.
از راننده تاکسی خواهش میکنی کمی سریعتر براند، او هم نامردی نمیکند و به سرعت دنده را ارتقا میدهد اما سرعت تاکسی زیادتر نمیشود، چون بر اساس قوانین مکانیک سرعت ارتباط مستقیمی با میزان فشار بر روی پدال گاز دارد و راننده محترم هیچ وقت زحمت چنین کار خطیری را به خود نمیدهد.
نرسیده به مقصد پیاده میشوی و کرایه را بیشتر از آنچه تاکسیرانی تعیین کرده پرداخت میکنی و چند صد متر باقی مانده را با عجله و سرعت هر چه تمام میپیمایی تا به محل نشست برسی.
پلههای اداره فخیمه مربوطه را دو تا یکی یا اگر امکانش باشد سه تا یکی رد میکنی و خودت را به اتاق آقای رئیس میرسانی، قبل از اینکه در بزنی و وارد شوی نگاهی به ساعتت میاندازی، 9 و 2 دقیقه و نفس راحتی میکشی که توانستهای هر چند با تأخیر دو دقیقهای اما سر موقع به برنامه برسی.
مینشینی و نفسی تازه میکنی؛ خبرنگاران رسانههای دیگر هم هستند، سلام و علیکی و منتظر میمانی تا مسئولان بیایند.
ساعت 9 و پنج دقیقه است، یکی دو نفر از خبرنگاران دیگر هم از راه میرسند. جمع اصحاب رسانه تکمیل شده اما آقای رئیس هنوز نیامده است.
نگاهی دیگر به ساعت میاندازی، 9 و 10 دقیقه و با خود میگویی اگر آن چند صد متر را هم با تاکسی میآمدی مشکلی نبود و تازه اینکه کرایه را هم که با اکراه پرداختی کمی حلالتر بود برای آن راننده تاکسی که حتی مشکل گرما را هم مربوط به نرخ بنزین میدانست.
چند دقیقه دیگر میگذرد و تو بازی عقربههای ساعت را نگاه میکنی که همیشه عقربه بزرگتر به برادر کوچک خود زور میگوید و اجازه جلو زدن را به او نمیدهد.
نمایش عقربهها که تکراری است و حوصلهات سر میرود، سعی میکنی از هر دری با همکارانت صحبتی آغاز کنی و وقت را بگذرانی. ساعت 9 و 15 دقیقه است و بقیه خبرنگاران هم دست کمی از تو ندارند، حوصلهشان سر رفته و هر لحظه انتظار را برابر با یک ساعت میدانند.
ساعت از 9 و 20 دقیقه هم میگذرد، آقای رئیس یا حتی معاونش هنوز قصد ورود به اتاق نشست خبری را ندارند. مسئول روابط عمومی خبر از تشریففرمایی قریبالوقوع ایشان میدهد و سعی میکند با این خبر خوشحالکننده، خبرنگاران را از ترک محل باز دارد هر چند در قم هیچ خبرنگاری به دلیل تأخیر (هرچه قدر که باشد) از جایش بلند نمیشود.
برای هدر نرفتن وقت خوانندگان (هر چند وقت خبرنگاران همیشه هدر میرود) از بیان جزئیات بین ساعات 9 و 20 دقیقه تا 9 و 35 دقیقه صرف نظر شده و توجه شما را به ادامه یادداشت جلب میکنیم.
بالاخره رئیس محترم نزول اجلال فرموده و بر صندلی خود جلوس میکند. چهره خبرنگاران کمی درهم است اما آقای رئیس هیچ مشکلی احساس نمیکند و تنها با سلام و علیکی کوتاه و خوشآمد گویی کوتاهتری، صحبتهای طول و دراز خود را آغاز کرده و سیر تا پیاز اداره مربوطه از زمان تاسیس تاکنون را طبق روال هر سال، مو به مو برای حضار تعریف میکند.
این سکانس داخلی، بارها و بارها برای خبرنگاران قمی تکرار شده و میشود اما نه آنها و نه مدیران به فکر راه حلی نبوده و ظاهراً از این هدر رفتن وقت رضایت دارند.
============
یادداشت: صدرالدین فلاح
============
انتهای پیام/و10/د1000