به گزارش خبرگزاری فارس از شرق استان تهران، یکی از خبرهای پر سر و صدای سالیان اخیر شهرستان دماوند که نام این خطه را بر سر زبانها انداخت، تولد عجیب و غریب و نادر پنجقلوهای دماوندی بود.
این پنج فرشته زیبا با تولد خود رسانههای محلی شرق استان تهران و تنها پس از مدتزمان کوتاهی همه اصحاب رسانهای کشور را به خود معطوف ساخت و این خانواده جوان اما شلوغ چندین بار از جعبه چهارگوش جادویی تلویزیون سر درآوردند.
برجستهسازی مشکلات روزهای نخست پس از تولد فرزندان خانواده پنجقلوهای دماوندی به همت یکی از خبرنگاران محلی به قول برخی جنجالی در این شهرستان موجبات توجه نهاد ریاست جمهوری و اعزام مهرداد بذرپاش، نماینده امروز تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر و مشاور امور جوانان آن روز رئیس جمهوری را فراهم ساخت.
انتشار گزارش معضلات و همچنین عکسهای جالب از این هدایای زیبای الهی، نهضتی تحت عنوان "حمایت از چندقلوها" را در کشور به راه انداخت و مشکلات بسیاری از آنها نیز برطرف شد و پنج قلوهای دماوندی به فرشتگان نجات سایر چندقلوهای ایران تبدیل شدند.
تقریبا چهار سال از آن روزهای به یاد ماندنی برای شهرستان دماوند میگذرد و تصور ذهنی من از حال "زهرا، حسن، حسین، علیرضا و فاطمه" با توجه به وعدههای رئیس جمهور و البته خدماتی که به آنها اختصاص یافت، یک زندگی خوب، شیطنتهای از ابتدای سحر تا انتهای شامگاه، بازگشت مجید درتومی، پدر پنج قلوها از سر کار و گلایههای مادر مهربان از بازیگوشیهای آنها برای پدر خانواده بود؛ اما به ظاهر شرایط به صورت دیگری است.
صبح یک روز کمخبر برای یافتن چند سوژه گزارش و مصاحبه با چند تن از مردم طبق عادت در خیابانهای شهر دماوند قدم میزدم که مجید سر به زیر، فکور و کمی ناراحت از کنارم رد شد.
بدون اینکه نامش را صدا کنم، مانند همیشه با صدای بلند و به جای سلام گفتم که "پدر پنج خبرنگار کوچولوی ما چطوره؟"؛ یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که مجید، همان چهار سال پیش از آنجایی که انجام وظیفه خبرنگار منطقه در انتشار خبر مشکلاتش را لطفی برای خود و خانوادهاش میدانست، خبرنگار شدن فرزندانش را آرزو کرده بود و البته ما نیز برآورده شدن این آرزو را از خداوند متعال طلب کردیم.
بگذریم، پدر پنج قلوهای دماوندی به خود آمد و سلام و احوالپرسی و ...
* غبار نگرانی در آسمان خانه پنج قلوهای دماوندی
به یاد میآورم در آن برخورد نخست من و مجید برای مصاحبه و پیش از آنکه جز اداره ثبت احوال شهرستان دماوند، مسئول دیگری از وجود این پدیده نادر و البته مشکلات بیشمار پدر و مادر پنج قلوها باخبر باشد. او از نگرانیهای خود و همسرش از زندگی امروز و آینده فرزندانش سخن به میان آورده بود.
در روزهای پس از انتشار این گزارش و وعدههای مسئولان شهرستانی و کشوری هر کس با مجید و همسرش تماس میگرفت به جز صدای شاد و خندههای از روی رضایت چیز دیگری نمیشنید؛ اما به نظر میرسد این روزها مسئلهای دوباره غبار سیاه نگرانی را بر آسمان خانه پنج قلوهای دماوندی گسترانیده است.
وضع حال او، همسرش و بچهها را جویا شدم و داغ دل مجید تازه شد و گفت: چه بگویم، اداره مسکن و شهرسازی دماوند برای خانهای که چهار سال پیش به ما واگذار شد، مبلغ 400 میلیون ریال درخواست کرده است.
وی ادامه داد: این خانه، هدیه رئیس جمهور نه به من بلکه برای پنج فرزند من است و نشانه درک آقای احمدینژاد از مشکلات بیشمار نگهداری آنها است.
درتومی اضافه کرد: آن اداره پس از مراجعه کارشناس خود راه دیگری برای ما در نظر نگرفته است و پرداخت این میزان پول را الزامی میداند.
پدر پنج قلوهای دماوندی افزود: البته من و فرزندانم ممنون عنایات رئیس جمهور هستیم؛ اما به خدا پرداخت چنین مبلغی از محل حقوق دریافتی کارگری از شهرداری دماوند که تمام و کمال برای بچهها خرج میشود، ناممکن است.
* دریافت 400 میلیون ریال برای هدیه؟!
راویان اخبار، چنین حکایت کردهاند که از عهد عتیق تا امروز کسی برای اهدای هدیه به دیگران پولی طلب و دریافت نکرده و یا دستکم تاریخ چنین واقعه عجیبی را در صفحات خود درج نکرده است.
اگر این چنین بود که دوستان و آشنایان و رفقای گرمابه و گلستان به هنگام حضور در مراسم جشن عروسی و یا تولدمان چنین با خساست و صرفهجویی نسبت به خرید کادو اقدام نمیکردند و با خیال آسوده از مطالبه مخارج آن، به سراغ گرانقیمتترین کالای موجود در ویترین فروشگاه میرفتند.
اگر هم این فرهنگ نه تنها ایرانی، بلکه جهانی و نه البته مرسوم در دوران امروز، بلکه جاری در دل تاریخ کهن "طلب نکردن پول در قبال هدیه" با تغییراتی مواجه شده است، به ما هم بگویند تا آهسته آهسته برای وصول مطالبات خود از دوستان و آشنایان اقدام کنیم.
اما اگر تغییری در این شیوه دیرینه بشری ایجاد نشده، چرا مسئولان شهرستان دماوند نسبت به پرداخت مبلغ 400 میلیون ریالی توسط یک کارگر شهرداری در ازای هدیه رئیس جمهوری بر اساس این خبر مندرج در تارنمای "پایگاه اطلاع رسانی دولت" به آدرس زیر http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=13&Id=187526 اصرار میورزند.
* کمکهای بسیاری به پنج قلوهای دماوندی شد
برای حل این معمای عجیب به سراغ مسئولان اداره مسکن و شهرسازی که هنوز مانند وزارتخانه خود با دیگر اداره حال دیگر دوقلوی خود یعنی راه و شهرسازی ادغام نشده، رفتیم تا دلایل قیمتگذاری بر هدیه رئیس جمهوری را از آنها جویا شویم.
رئیس اداره مسکن و شهرسازی شهرستان دماوند در گفتوگو با خبرنگار فارس در شرق استان تهران اظهار داشت: من به پدر پنج قلوهای دماوندی کمک بسیاری کردهام.
فرهاد فرحبخش ادامه داد: در حال حاضر حداقل قیمت واقعی آن خانهای که دولت در اختیار خانواده پنج قلوهای دماوندی قرار داده است، دو برابر مبلغ درخواستی است.
وی اضافه کرد: مجموعه اداره مسکن و شهرسازی شهرستان دماوند علاوه بر این، اقساطی درازمدت را برای این خانواده در نظر گرفته است و فکر میکنیم مجموعه این موارد کمکهای بسیار خوبی تلقی میشود.
فرحبخش افزود: در میان این تعداد انسان گرفتار، ایجاد چنین شرایطی از شانسهای پدر پنجقلوهای دماوندی محسوب میشود.
به گفته اداره مسکن و شهرسازی شهرستان دماوند، در هیچ یک از دستورالعملهای ابلاغی حرف و حدیثی مبنی بر واگذاری خانه به صورت رایگان به پنجقلوهای دماوندی دیده نمیشود.
وی تصریح کرد: اما اگر دستوری مجزا و جدید در این زمینه ابلاغ شود، ما آن را پیگیری و اجرایی میکنیم اما در حال حاضر مبلغ تعیین شده برای آن خانه 400 میلیون ریال است.
فرحبخش اضافه کرد: در جامعه افراد گرفتاری وجود دارند اما دولت توان ارائه خدماتی به این حد به آنها را ندارد.
اداره مسکن و شهرسازی شهرستان دماوند با اشاره به دستور رئیس جمهور در این زمینه یادآور شد: رئیس جمهور گفت که انجام شود؛ مواردی از این دست دارای مراحل مختلف در نهادهایی نظیر سازمان بازرسی و دیوان محاسبات اداری است.
* آقای رئیس جمهور، سلام ...
اما نکته حائز اهمیت در میان این کش مکشها و شدنها و ناشدنها آینده پنج نوگل زیبای اهل دشتهای مهربان و با برکت دامنههای قله استوار دماوند است.
کودکانی که شیشه احساسات لطیف و مهربان آنها برای فرو ریختن تنها به تلنگری نیازمند است و مشاهده چهره گرفته پدر گرفتار برای تهیه مطالبه 400 میلیون ریالی میتواند روز زیبای او و سایر خواهران و برادرانش را به رنگ و بوی یاس و دلنگرانی تبدیل کند.
اگر این نوزادان پر سر و صدای دیروز و بازیگوشهای پر شیطنت سوادی برای نوشتن و قلمی برای نگارش داشتند شاید همین امروز با مشاهده پدر و مادر جوان نگران خود برای آقای رئیس جمهور مینوشتند که ...
آقای رئیس جمهور، سلام
آقای رئیس جمهور، زهرا هستم که به اتفاق حسن، حسین، فاطمه و علیرضا مزاحم اوقات شریف شما میشویم.
آقای رئیس جمهور، به خدا ما پنجقلوهای دماوندی با وجود سن و سال کم خود به خوبی میدانیم که رئیس جمهور یک کشور چقدر گرفتار مشکلات متعدد است.
آقای رئیس جمهور، چند روزی است که بابا مجید دیگر به هنگام بازگشت از سر کار لبخند همیشگی را بر لب ندارد.
آقای رئیس جمهور، حال و روز مادرمان هم بهتر از پدر نیست؛ او نیز مانند گذشته حواسش جمع نیست، به گوشهای خیره میشود و برای هوشیار کردنش باید چندین بار صدایش بزنیم.
آقای رئیس جمهور، ما که به یاد نمیآوریم، اما از دیگران شنیدهایم که چهار سال پیش شما با شنیدن مشکلات ما یکی از مشاوران خود را به دماوند فرستادید و او نیز به خوبی هوای خانواده ما را داشت.
آقای رئیس جمهور، این سال چهارم است که ما در خانه اهدایی از سوی شما زندگی خوبی را میگذرانیم؛ اما میخواهند برای هدیه شما قیمت تعیین کنند.
آقای رئیس جمهور، نه اینکه بابا مجید محتاج باشد؛ نه هرگز؛ او نماد مردانگی و تقوای ماست و با وجود همه گرفتاریها هیچگاه از وجود ما ناراحت نشده و همواره خود را راضی به رضای خدا میداند؛ اما دستش تنگ است و حقوق ناچیز کارگری کفاف پرداخت مبالغ هنگفت درخواستی را نمیدهد.
آقای رئیس جمهور، چهار سال پیش شما در حق ما لطف بزرگی کردید؛ بیایید امروز نیز لطفی در حق ما کنید تا سایه نگرانی از خانه پر مهر و برکت ما بیرون رود.
آقای رئیس جمهور، والسلام
انتهای پیام/ع10/گ1003