اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

گفت‌وگوی تفصیلی فارس با حافظ برتر مسابقات بین‌المللی قرآن

معتمدی: هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم

خبرگزاری فارس: حافظ قرآن در مسابقات بین‌المللی گفت: به جرات می‌گویم، از زمانی که حافظ قرآن شدم تا کنون با گوش کردن به حرف خدا توانستم خودم را نگه دارم و و همین قرآن بود که مرا نگه داشت و همیشه سعی داشته‌ام تا بنده خدا باشم.

معتمدی: هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، پس از چند روزی که از برگزاری بیست و نهمین مسابقات بین‌المللی قرآن و اعلام نفرات برگزیده گذشت، حسین معتمدی یکی از نفرات نخست از کشور ایران در زمره افرادی بود که از نفرات برتر به شمار می‌رفت و در استان اصفهان ساکن بود؛ بر اساس حس خبرنگاری و اینکه همیشه به دنبال مصاحبه با افراد موفق هستیم، به هر نحوی که بود با چند تماس، سرانجام توانستم شماره تلفن این برجسته قرآنی را پیدا کنم؛ با نخستین تماس و معرفی خودم و اینکه خبرنگار فارس هستم و وقت مصاحبه می‌خواهم، با عذرخواهی از اینکه در دو روز آینده در تهران هست و برای هماهنگی پس از سفر باید مجدد تماس بگیرم مواجه شدم، برای هماهنگی مجدد دوباره با وی تماس گرفتم و بالاخره برای یک گفت‌وگو به همراه عکاسمان راهی منزل این حافظ قرآن شدیم.

با وجودی که می‌دانستم باید چه سؤال‌های بپرسم، اما باز با دوستان در مورد پرسش سؤال‌ها و اینکه باید از کسی که نفر نخست حفظ قرآن در سطح بین‌المللی شده چه سؤال‌هایی پرسید که هم تکراری نباشد و هم بتوان یک گفت‌وگوی خوبی را داشت، در این میان سؤال‌های جالبی طرح شد که شاید به فکر خودم هم نرسیده بود.

باطری ویس‌رکوردر را هم در دستگاه شارژ قرار دادم، سربرگ‌ برای نوشتن برداشته و همه چیز را آماده کردم، اما باز یک دلشوره‌ای عجیب داشتم که دلیل آن را نمی‌دانستم، با این فکر که دارم نزد کسی می‌روم که با قرآن مأنوس است و خوب که من هم به قرآن پناه ببرم تا از این دلهره رهایی یابم، قرآن را برداشته و یک صفحه را باز کردم که سوره توبه آمد با معنی خواندم و باز صفحه دیگری که سوره انعام آیه 102 باز شد با خواندنش آرام شدم و به راه افتادم.

سر ساعت پنج به همراه عکاس مجموعه سوار ماشین و به سمت خیابان کاوه و آدرس مورد نظر حرکت کردیم، در مسیر اطلاعاتی از آقای معتمدی به عکاس دادم تا آشنایی داشته باشند، اما نگران اینکه بدقولی شده و دیرتر از قرار می‌رسیم و برخورد ابتدایی بودم.

عکاسمان به آدرس کمی آشنایی داشت، در انتهای کوچه سمت راست درب سبز رنگ بزرگی که به دیوارشان پرچم تبریک و نام حسین معتمدی در آن نوشته شده بود موید این بود که آدرس را درست آمدیم با فشردن زنگ سمت راست جواب نگرفتیم، می‌خواستم دوباره زنگ را بزنم که از سر کوچه ماشین نقره‌ای رنگی به سمت ما آمد و پارک کرد، خود آقای معتمدی با همسرشان بودند که با دیدن ما با رویی باز احوالپرسی و خوش‌آمد گویی کردند و با باز کردن درب منزل ما را به داخل راهنمایی کردند.

با خوش‌آمدگویی‌های خود و همسر خندانشان به طبقه دوم، وارد سالنی با دکوراسیون و چیدمانی ساده و شیک شدیم که پسر بچه‌ای شش ساله در حال تماشای برنامه‌های کودک از تلویزیون بود.

با تعارف آقایی که بعدها متوجه شدیم پدر خانمشان و اینجا هم منزلشان است بر روی مبل کرم قهوه‌ایی رنگی نشسته و از آقای حسینی که درصدد تدارک پذیرایی بودند درخواست کردیم که چند دقیقه بیشتر مزاحم نمی‌شویم و تشریف بیاورند، برای مصاحبه.

با همان حرارت و این سؤال که شما که دی گه تصویربرداری ندارید، چراغ‌های سالن را روشن کردند و کنار ما برای یک گفت‌وگوی دوستانه نشستند.

ابتدا با عذرخواهی از اینکه سر ساعت مقرر اینجا نبودیم باب کلام را باز کردم که آقای حسینی با این توضیح که در این مدت هر کدام از همکاران شما با نیم ساعت تأخیر تشریف آورده بودند، تازه متوجه شدم که ما چندان دیر نکرده و در این جماعت خبرنگار تأخیر به یک امری عادی تبدیل شده است.

در حالی که خانمشان در آشپزخانه مشغول آماده کردن شربت و وسایل پذیرایی بودند صحبتم را با حسین معتمدی با این توضیح که شاید برخی سؤال‌ها برای شما تکراری باشد آغاز کردم با لبخندی این حرف را تایید کرد و مشخص بود که شاید حداقل روزی یک بار به این سؤال‌ها جواب داده و برایش تکراری است.

 

 

*فارس: یک بیوگرافی از خودتان بگویید و اینکه چه مدت حفظ قرآن را دنبال می‌کنید؟

در حالی که بر مبل کناری من نشسته بود و دست خود را بر روی دسته مبل قرار داده بود با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم کلام خود را آغاز کرد، حسین معتمدی هستم، متولد 1365 در شهر قم و با 26 سال سن ساکن شهر اصفهانم.

از 10 تا 12 سالگی حفظ و هم قرائت قرآن آغاز کردم، اما به صورت تخصصی از سن 17 سالگی در موسسه جامعة‌القرآن کار حفظ را دنبال کرده و توانستم در مدت 10 ماه کل قرآن را حفظ کنم پس از آن وارد حوزه علمیه شدم که در حال حاضر مشغول تحصیل در سال هشتم دروس حوزوی هستم.

*فارس: چه شد که شما از سن کودکی آغاز به حفظ قرآن کردید؟

در همان سن کودکی برادر بزرگ‌ترم مهدی معتمدی حافظ کل قرآن کریم بودند و یک کلاس حفظ در صبح‌های جمعه داشتند که با شرکت در آن جلسات و حفظ یک صفحه در کنار آن کلاس قرائت در شب‌های جمعه را از همان سن آغاز کردم که البته به صورت تخصصی نبود.

پس از پایان دوران دبیرستان موسسه جامعة‌القرآن طرح‌های یک ساله داشت که این یک سال را مرخصی می‌گرفتیم و بر روی حفظ تمرین می‌کردیم و با گرفتن این یک سال مرخصی تحصیلی آغاز به حفظ قرآن کردم و همزمان نیز در مسابقات قرآنی شرکت می‌کردم که از همان ابتدا سعی در شرکت هر مسابقه‌ای و کسب رتبه‌ای را داشتم.

در حالی که دست‌های خود را روی هم گذاشت، ادامه داد: با شرکت در مسابقات و حفظ پنج و 10 جزء قرآن توانستم مقام نخست را کسب کنم همچنین در سال 87 در 20 جزء مقام چهارم در کشور و در سال 88 در همان رشته با حفظ 20 جزء قرآن مقام نخست و در سال جاری نیز با حضور خود برای نخستین بار در مسابقات سراسری حفظ کل قرآن رتبه نخست کشوری را از میان 47 حافظ به خود اختصاص دهم.

*فارس: به خاطر دارید، زمانی که در سن کودکی نخستین آیه‌های را که حفظ کردید و می‌خواستید در جایی قرائت کنید، چه حسی داشتید و حالا پس از گذشت این مدت که برای مسابقات بین‌المللی به این عظمت شرکت کردید، باز هم همان احساس را داشتید؟

با کمی مکث مثل اینکه مرور به گذشته می‌کرد، گفت: برای نخستین بار که برادرم آمد و به پدرم گفت که به کلاس‌های حفظ برم، پنج آیه سوره نبا را حفظ کردم و بسیار برایم شیرین بود، و اولین مسابقه‌ای که شرکت کردم، مسابقه حفظ پنج جز بود و زمانی که مجری اسم من را خواند که به جایگاه بروم، عجیب تپش قلب و استرس بسیار داشتم تا بتوانم بدون غلط بخوانم، اما آخرین مسابقه هم این مسابقه بود از این نظر که نماینده جمهوری ایران و شیعه در بین 47 کشور دیگر و اینکه دیگران هم انتظار اول بودن را داشتند، استرس داشتم.

در مسابقه‌ای که یک بار برایم پیش آمده بود و بحث ایران و کشورم در میان بود، استرس بسیاری داشتم و اوج آن در روز پایانی که از بین 47 حافظ پنج نفر باقی مانده در قرنطینه هستند و با قرعه‌کشی نفرات اول تا پنجم انتخاب و به جایگاه می‌رفتند و من که به عنوان نفر چهارم در جایگاه قرار گرفتم، نمی‌دانستم که سؤالات همه مثل هم است.

با نفس عمیقی ادامه داد؛ در روز پایانی سه سؤال یک صفحه و نیم را پاسخ دادم که چیزی حدود 100خط می‌شد، کافی بود یک غلط داشته باشم یا کلمه‌ای را فراموش می‌کردم، آن وقت نفر دوم می‌شدم.

و از این جهت که بدون غلط بخوانم، استرس بالایی داشتم و از جهتی دیگر هم از رقیب بنگلادشی که سال گذشته مقام نخست را در مسابقات عربستان کسب کرده بود، نگران بودم.

ناگفته نماند سطح مسابقات این دوره نسبت به سال گذشته که از تلویزیون می‌دیدم بالاتر بود و بیشتر شرکت کننده‌ها بدون غلط می‌خواندند چرا که مسئول اوقاف هم افرادی را که لوح تقدیری داشته و در مسابقات شرکت کرده بودند را برای شرکت در مسابقات می‌پذیرفتند برای همین سطح مسابقات سخت‌تر شده بود.

*فارس: آیا خودتان تصورش را می‌کردید که بتوانید مقام اولی را کسب کنید و یا موقعی که در جایگاه قرار گرفتید به این موضوع فکر می‌کردید؟

با نگاه و دقتی که به برگه من داشت که ببیند آیا تمام گفته‌هایش را می‌نویسم، گفت: از چند ماه قبل به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودم که حداقل با خواندن روزی پنج جزء قرآن و در نزدیکی مسابقات هم با روزی 10 جزء مرور و شب‌ها با شرکت در محافل قرآنی آمادگی لازم برای شرکت در مسابقات را کسب کنم.

در یک هفته مسابقات در کنار تلاشی که داشتم، با توکل به خدا و توسل به فاطمه زهرا(س) از آنها خواستم تا بتوانم در این مسابقات رتبه بیاورم و به نیت مقام اول در جایگاه نشستم، اما اگر لطف خدا و توجه اهل بیت(ع) نبود، نمی‌توانستم مقام را کسب کنم.

*فارس: آیا کسب مقام نخست حفظ قرآن برای یک ایرانی و یک شیعه را هم در میان بقیه شرکت کننده‌ها از دیگر کشورها به همراه داشت؟ و یا حرفی به خود شما زدند؟

حافظی که از کشور بنگلادش و رقیب من بود، پس از تلاوتم خودش به نزدم آمد و گفت، تلاوت بسیار زیبایی داشتید و بقیه کشورها هم برخوردشان به گونه‌ای بود که کسب این مقام را حق من می‌دانستند و کسانی که در سالن حضور داشتند، پس از تلاوت می‌گفتند که باید از ایران اول شود، یا کسانی هم که نمی‌دانستند من ایرانی هستم پیش‌بینی می‌کردند که من باید اول شوم.

*فارس: خود شما این موفقیتتان را از چه چیزی می‌دانید، آیا خانواده را یک عامل می‌دانید یا عامل‌های دیگری نیز در این امر دخیل بوده است؟

با بیان اینکه دلیل‌های بسیاری در این امر دخیل بوده، شاید یکی تلاش خودم بوده که هر صفحه‌ای را که تلاوت کنم با خود می‌گفتم این صفحه را که یک هزار بار مرور کنم، دیگر بدون غلط می‌خوانم و می‌گفتم بدون غلط خواندن، می‌شود و می‌توانم و در واقع سعی من هم همین بود.

دلیل دیگر احترامی بود که به اساتید خود می‌گذاشتم، یادم هست زمانی که جز چهارم را حفظ می‌کردم، یک روزی سر کلاس استاد از من حفظ می‌خواستند و با این جواب که حفظ آماده نکردم، متوجه ناراحتی استادم شدم و از آن روز به بعد سعی کردم که تمرین بیشتر استاد از من ناراحت نباشد.

با جابه‌جا شدن بر روی مبل با خنده‌ای به لب صحبت‌هایش را این‌چنین ادامه داد؛ این‌ها دلایلی از موفقیت‌های من است، اما از سال 88 که ازدواج کردم همسرم و خانواده‌شان شرایطی را فراهم کردند که من بیشترین مقام‌های که کسب را از بعد از ازدواجم آوردم، از جمله دو رتبه کشوری.

بسیاری از اوقات از صبح تا شب مشغول حفظ بودم و فرصت رسیدگی به کارهای شخصیم را نداشتم، با کمک خانواده خانمم کمک در این دو سال به اوج پیشرفت رسیدم و یکی از دلایل اصلی آن هم درک بالایی بود که داشتند.

*فارس: یعنی شما می‌فرمایید این آیه قرآن که شما پس از ازدواج به آرامش می‌رسید، در مورد شما صدق کرده؟

معتمدی با تکان سرش این حرف را تایید کرد و گفت به حتم همین گونه است به غیر از آرامشی که به دست آوردم به دلیل درک بالایی که همسرم داشت، بسیاری از مسئولیت‌ها هم از دوش من برداشته شد و شاید اگر این ازدواج را انجام نمی‌دادم و ازدواج دیگری می‌شد، هیچ‌گاه به این مقام نمی‌رسیدم.

*فارس: پس شما همین جا دارید به جوان‌های که ازدواج را به عنوان یک عامل دست و پا گیری برای پیشرفت‌هاشان می‌دانند، بگویید که این تفکر غلط است؟

درسته، البته ناگفته نماند که خانواده دختر نیز نقش بسزایی دارد و اگر همسرم و خانواده‌شان از من انتظارات بالایی داشتند نمی‌توانستم به این جا برسم.

صحبت به اینجا که رسید، آقای میان‌سالی که از همان ابتدا دم در ورودی دیدیمشان و در این مدت هم مشغول پذیرایی بودند و بیشتر حرف‌ها را می‌شنیدند، با رویی خوش آغاز به تعریف از حسین معتمدی که دامادشان بود، کرد و با این بیان که لطف خدا بوده که این چنین دامادی نصیب ما شده، با اشاره به مبلی که نشسته بود، گفت: شب خواستگاری همین جا نشسته بودم که صورت قباله را پدرشان آوردند، گفتم من دست به قلم نمی‌برم و من با خدای خودم معامله کردم و چون ایشان حافظ قرآن هستند و همین که کلام خدا را در سینه دارند برای ما کافی است و مهریه حضرت زهرا(س) را تعیین شد و فکر می‌کنم که معامله خوبی هم کردم.

حسین معتمدی با اشاره به اینکه خانواده همسرم که دایی من می‌شوند، اطلاع نداشتند که من حافظ قرآن هستم، تصریح کرد: شبی که پدرم برای خواستگاری تماس گرفتند و همین که فهمیدند من حافظ قرآن هستم، گفتند همین کافی است و در مورد اینکه من ماشین و خانه دارم یا نه هیچ نپرسیدند، و به واقع مانند ایشان که مانند پدرم هستند کم پیدا می‌شود و به وجودشان افتخار می‌کنم.

پدر خانم آقای معتمدی با دقت به سخنانی که رد و بدل می‌شد، گفت: هر چه ما داریم از برکت قرآن است و اگر کسی در زندگی با وجود مشکلاتش دلش را به قرآن بسپارد، دیگر چیزی را سد راه خود نمی‌بیند.

*فارس: از پدر خانمشان که به جمع گفت‌وگوی ما اضافه شده بود، پرسیدم آیا با وجود دامادی که حافظ قرآن است، دلتان می‌خواهد قرآن را حفظ کنند؟

با خنده‌ای از ته دل گفت: چرا بسیار خواستار این هستم با وجودی که سعی کردم تلاوت قرآن هر روزه و سوره یس که می‌خوانم ترک نشود، اما شاید سن بالا یاری نکند، اما از دامادم این قول را گرفته‌ام که اگر من نتوانستم حافظ قرآن شوم، باید تنها این دو فرزندم یکی خانم خودش و پسر شش ساله‌ام را حافظ قرآن تربیت کند.

*فارس: صحبت به اینجا که رسید رو به معتمدی از او پرسیدم، با وجودی که خانواده‌های ایرانی اغلب مذهبی هستند، اما به نوعی قرآن هم در این خانواده‌ها مهجور مانده و مختص شده به سر سفره‌های عقد و مراسم عزاداری و از طرفی هم خانواده‌ای مانند خانواده همسرتان دوست دارند که فرزندانی مأنوس با قرآن داشته باشند، با این شرایط فکر می‌کنید باید چه کار کرد و چگونه آموزش داد؟

صرف آموزش یک نفر نمی‌تواند قرآن را حفظ کند و باید در محیط‌های قرآنی قرار بگیرد و اگر در سن پنج و شش سالگی و سن کم پدر و مادرها آنها را به فضاهای قرآنی ببرند، نه حالا تنها حفظ بلکه به روش‌های دیگر مانند اشاره، می‌توانند قرآن را فرا گیرند و این کار فقط از طریق آموزش و پرورش نیست، بلکه خانواده‌ها عاملی برای ایجاد علاقه هستند.

و همین علاقه‌مند شدن در سنین پایین می‌تواند نقش موثری داشته باشد و اگر آموزش با کیفیت و اصولی باشد، ناخودآگاه پیگیری را به همراه دارد، مانند خودم که آموزش و یادگیری با کیفیتی داشتم و همین مسئله انگیزه‌ای برای ادامه کارم شد.

*فارس: آموزش اصولی یعنی چه و آموزش با کیفیت چه روشی دارد؟

ببینید بسیاری از اوقات برخی از جوان‌ها کلاس‌ها را پشت سر هم می‌روند، اما به دلیل اینکه تمرین ندارند بعد از مدتی زده می‌شوند، حفظ قرآن سخت نیست اما تکرار آن و وقت گذاشتن سخت‌ و اگر در حفظ تکرار نباشد، پس از مدتی فراموشی فکر می‌کنند سخته و رها می‌کنند.

در موسسه‌ای که قرآن را حفظ می‌کردیم از 25 نفری که بودیم، اکنون به جرات پنج نفر بیشتر نیستند که قرآن را به طور کامل حفظ کرده‌اند و من هم اگر طرح تخصصی یک ساله نبود و مرخصی نمی‌گرفتم و تکرار هر روزه را نداشتم، نمی‌توانستم حافظ شوم و با تمرکزی که در این یک سال داشتم و انگیزه شرکت در مسابقات منجر شد تا من این راه را ادامه دهم.

*فارس: یعنی اگر شما در تمام مسابقات که یکی از عامل‌های انگیزه بوده شرکت کرده باشید، و دیگر مسابقه‌ای باقی نمانده باشد، دیگر اشتیاقی در شما نیست و همه چیز همین جا تمام می‌شود؟

با کمی مکث و دستی که به موهایش کشید، گفت شاید الان نیاز به تمرین بسیاری نداشته باشم و با روزی تمرین یک یا دو جزء قرآن بتوانم معلومات خود را حفظ کنم، و همین که دعوت به محافلی می‌شدم که از ما می‌خواهند که آیه مربوط به موضوعی را بخوانیم، انگیزه‌ای می‌شود که بیشتر کار کنم و به دنبال این هستم که الان بیشتر بر روی تفسیر و معانی قرآن کار کنم، که آن هم برای من لذت وافری دارد.

البته این کار را از دو سال پیش آغاز کرده و اگر دو جزء بدون معنا می‌خواندم خسته می‌شدم و با معنا خواندن، قرآن برایم لذت بیشتری دارد.

*فارس: حافظ قرآن بودن یعنی چه؟

حافظ قرآن بودن اگر با توجه به معنا بخواند هیچ‌گاه به خودش اجازه نمی‌دهد که آیه که حفظ کرده را به آن عمل نکند و همان‌گونه که حافظ کلام خدا هست عامل هم باشد.

و این پررویی که حافظ، کلام خدا را بخواند، اما به آن عمل نکند و همین حفظ به من کمک بسیاری کرده تا بتوانم بنده بهتری برای خدا باشم و اگر حافظ قرآن نبودم، خیلی راحت‌تر با فرامین خدا مخالفت می‌کردم، و سعی می‌کنم همان‌گونه که در مسابقات مقام نخست را کسب کردم در امتحان الهی نیز رتبه نخست را کسب کنم.

*فارس: آیا کسی که حافظ قرآن هست همیشه و همه‌جا با قرآن است و یا مانند مردم دیگر آنها هم تفریحاتی دارند و مثل بقیه زندگی می‌کنند؟

ما هم مثل بقیه تفریحاتی داریم، اما سعی می‌کنیم حالا که ما را به عنوان قرآنی می‌شناسند قرآنی هم زندگی کنیم.

شاید گاهی اوقات در مجالسی که مجبورم آنجا حضور داشته باشم، در ذهنم قرآن را مرور می‌کردم و یا زمانی که در مسیر رفت و آمد هستم قرآن را می‌خوانم.

در کنار حفظ قرآن تفریحم که ورزش و بازی فوتبال که از بچگی به آن علاقه دارم، هست، هم زندگی، هم درس را می‌خوانم و در کنار زندگی معمولی از حافظه‌ام برای مرور قرآن استفاده می‌کنم.

*فارس: چه توصیه‌ای به بقیه دارید؟

طبق تجربه‌ای که در این مدت خودم دارم، اگر نمازم را اول وقت نمی‌خواندم، آن روز توفیق قرآن خواندن را ندارم و فکر کنم که هر کسی که حرف خدا را گوش کند، در زندگی موفق‌تر است.

هیچ‌گاه از قرآن فاصله نگیرید و این چیزی بود که چند سال پیش یکی از استادهای خودم گفت که از قرآن فاصله نگیر تا برکت آن را در زندگی‌ات ببینی و به واقع هم رحمت و برکت مادی و معنوی قرآن را در زندگی‌ام دیدم.

شاید بسیاری از جوانان ما با مجالس اهل بیت(ع) انس داشته باشند، و در کنار آن انس با قرآن را بیشتر کنند.

*فارس: پس اینکه مشکلات و مشغله‌های کاری اجازه تلاوت و حفظ قرآن را نمی‌دهد را توجیه‌پذیر نمی‌دانید؟

این توجیه خوبی نیست که به دلیل اینکه مشغله‌های بسیاری داریم، فرصت قرآن خواندن نداریم، و جایی خواندم که «چون مشکلات داریم به خدا نمی‌رسیم اما چون خدا نداریم به مشکلات می‌رسیم» و و اگر کسی با تمام مشغله‌هایش تنها روزی یک ساعت صبح وقت بگذارد، می‌تواند قرآن را حفظ کند، و تا شب زمان‌های بسیاری را برای مرور کردن  داریم.

*فارس: در پایان دلم نیامد که معنی و مفهوم صفحه‌ای از قرآن که قبل از آمدنم به اینجا باز کردم را ندانم برای همین با مطرح کردن این سؤال که اگر قرآن را باز کنیم و صفحه 141 قرآن بیاید شما آن را چگونه تفسیری می‌کنید؟

با نگاهی و پرسشی که آیا حافظ قرآن هستم و شنیدن جواب نه من، از پدر خانمشان خواست تا قرآن را بیاورند دلیل اینکه چرا این دو صفحه را پرسیدند، که مجبور شدم، راستش را بگویم.

همان صفحه از قرآن را آورد و با صبر و حوصله بسیار تک تک آیه‌های قرآن را برایم معنی کرد و در آخر هم با توجه به دو آیه نخست که هیچ معبودی بالاتر از خدا نیست و هر کس به هر جایی که برسد تمام لطف خدا بوده و او به عنوان خالق هر چیزی هر رتبه‌ای که کسب می‌شود و عزتی و مالی پیدا می‌کند، خدا خواسته و همه کاره خداست را تعبیر کرد.

*فارس: سخن پایانی

به جرات می‌گویم، از زمانی که حافظ قرآن شدم تا کنون با گوش کردن به حرف خدا توانستم خودم را نگه دارم و بی هیچ تعارفی اگر قرآن نبود، در مسیرهای دیگری قرار می‌گرفتم و همین قرآن بود که مرا نگه داشت و همیشه سعی داشته‌ام تا بنده خدا باشم و هر جوانی که با قرآن مأنوس باشد بعید است که گمراه شود و همین قرآن است که انسان‌ها را هدایت می‌کند.

-----------------------------

گفت‌وگو از: مریم ایروانی

-----------------------------

انتهای پیام/س10

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول