اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

بین الملل  /  آمریکا، اروپا

سازمان سیا به روایت بازجوی سیا – 49

محروم کردن از خواب تا 72 ساعت از شیوه‌های استاندارد اعتراف‌گیری است

خبرگزاری فارس: نویسنده کتاب "بازجو" با بیان اینکه انتقال زندانی به مرکز اعتراف‌گیری توجیه نداشت تاکید می‌کند محروم کردن از خواب تا 72 ساعت از شیوه‌های استاندارد بازجویی است.

محروم کردن از خواب تا 72 ساعت از شیوه‌های استاندارد اعتراف‌گیری است

به گزارش فارس، کتاب "بازجو" نوشته "گلن ال. کارل" که خود از بازجویان سازمان سیا بوده روایتی از سازمان سیا و عملکرد آن در قبال مضنونین به عملیات های به اصطلاح تروریستی است.

این کتاب داستانی از مهمترین مأموریت نویسنده در طی دوران بیست و سه ساله خدمتش به عنوان عضوی از سرویس مخفی سازمان سیا به شمار می‌رود.

کتاب بازجو که داستان ناراحتی و ترس و سردرگمی است، ارایه کننده نگاهی تکان دهنده‌ و ترسناک از دنیای جاسوسی مرکز حقوق بشر جهان! است.

کارل به مدت بیست و سه سال به عنوان یکی از اعضای سرویس مخفی سازمان سیا مشغول بود که در سال 2007 و هنگامی که پست معاونت افسر اطلاعات ملی در امور تهدیدات فراملی را برعهده داشت، بازنشسته شد و اکنون در واشنگتن‌ زندگی می‌کند.

* انتقال زندانی به مرکز اعتراف‌گیری توجیه نداشت

من با بیشتر دلایلی که در حمایت یا مقبولیت هتل کالیفرنیا [مرکز اعتراف‌گیری سیا از زندانیان حساس] ارایه می‌شد، مخالف بودم (البته بجز در برخی از موارد استثنایی). من با دلایل و توجیهات انتقال کپتوس به آنجا مخالفت کرده بودم. برداشت من این بود که برقراری رابطه‌ اتفاقی، ناخواسته و غیرعمدی میان کپتوس [عنوانی که در سازمان سیا برای اطلاق به عضو ارشد سازمان القاعده که دستگیر شده باشد، استفاده می‌شود] و سازمان القاعده نمی‌توانست توجیهی برای انتقال او باشد. من موافق برخی از اقدامات خاصی که درباره پرونده‌ای که خود اداره آن را در دست داشتم، نبودم. بطور کل مخالف شیوه‌ بازجویی قهرآمیز بودم. این دیگر چه افتضاحی بود.

من به همراه روانپزشک و رئیس هتل کالیفرنیا [مرکز اعتراف‌گیری] یک نشست بعد از بازجویی در دفتر رنگ و رو رفته و بی اثاثیه رئیس برگزار کردیم ......................... (سانسور). ما سرپا و خیلی نزدیک به هم و با صدایی بسیار ضعیف با هم حرف می‌زدیم تا ضمن این که صدای همدیگر را می‌شنویم صدایمان به گوش دیگران نرسد. همه مسایل اصلی به عهده من گذاشته شده بود که افسر مسئول پرونده بازجویی از پرونده بودم. من درباره جزئیات مسایل حرفی نزدم و فقط تلاش کردم بطور کلی توضیح دهم که کپتوس تا چه حد آماده ارائه اطلاعاتی است که در اختیار دارد. با این حال ما به بحث و بررسی درباره این امر پرداختیم که شرایطی که در آن کپتوس نگهداری شده بود، تا چه حد به روند بازجویی کمک کرده یا در آن اخلال کرده بود و از این امر اطمینان حاصل کردیم وضعیت کلی سلامت جسمانی او در چه حد است.

رئیس مرکز تلاش داشت با امکانات و ابزاری که در اختیارمان می‌گذارد تا آن جا که می‌تواند با ما همکاری کند. می‌پرسید که من از او چه می‌خواهم که انجام دهد؟ یا این که ارزیابی روانپزشک از وضعیت روانی کپتوس چیست؟ این که آیا روند سردرگمی و پریشانی روانی زندانی همچنان پا بر جا است؟ آیا میزان استرسی که به او وارد شده بود، در حدی قابل قبول بوده است؟ آیا او می‌بایست میزان گیجی و پریشانی کپتوس را بالا ببرد؟ یا آن را کم کند؟ صدای موسیقی را بالا ببرد؟ چراغ‌ها را روشن کند؟ به او اجازه بدهد که بخوابد یا این که او را بیدار نگه دارد؟ یا ملایمت و نرمش بیشتری به او نشان دهد؟

 

* محروم کردن از خواب تا 72 ساعت از شیوه‌های استاندارد اعتراف‌گیری است

.............................. (سه پاراگراف توسط سازمان سیا سانسور شده است).

[گزارش ویژه بازرس کل سازمان سیا در سال 2003 با عنوان مقابله با تروریسم: مسایل مربوط به بازداشت و بازجویی (IG- 7123- 2003) که در اوت سال 2009 از درجه محرمانه خارج شد، جزئیات مربوط به روش بازجویی مجاز استاندارد یا روش‌های بازجویی تشدید یافته را ارایه می‌کند. این موارد عبارت بودند از:

 

اقدامات استاندارد بازجویی (یعنی بدون اعمال فشارهای فیزیکی یا فشارهای قابل توجه روانی) عبارتند از :

اصلاح کردن، برهنه کردن، سرپوش انداختن بر سر، جدا کردن از انسان‌های دیگر، پخش صداهای ملایم یا قوی (در حدی از بلندی صدا بر اساس معیار دسیبل که به گوش آسیب نرساند.)، نور مداوم یا تاریکی مطلق، محیط بسیار سرد که تحملش راحت نباشد، نوع تغذیه محدود از جمله کاهش کالری جذب شده (در حدی که سلامت عمومی‌ فرد حفظ شود)، بند زدن در حالت‌های ایستاده، نشسته یا درازکش، تعیین میزان نوشیدن آب، محروم کردن از خواب (تا 72 ساعت)

 

* غرق‌ مصنوعی از اقدامات تشدید یافته برای اعتراف‌گیری است

اقدامات تشدید یافته بازجویی (دربرگیرنده اعمال فشارهای فیزیکی و روانی فراتر از سطح استاندارد) و

متوجه کردن فرد، نشان دادن حالت چهره، توهین (سیلی زدن)، کوفتن به شکم، محروم کردن از خواب (بیش از 72 ساعت)،

وضعیت استرس آور که عبارت بودند از: به زانو نشاندن و خم کردن تن به جلو، خم شدن و گذاشتن پیشانی بر دیوار، محصور کردن، در فضای محدود نگهداشتن و شیوه غرق مصنوعی (شیوه‌ای که پارچه‌ای روی دهان مظنون گذاشته و روی آن آب می‌ریزند تا حالت خفگی و غرق‌شدگی به فرد دست بدهد).

در همه این موارد هدف از این کارها اعمال تأثیرات روانی نه به آن صورتی که تأثیرات فیزیکی داشته باشد. بلکه هدف خاص آن برهم زدن انتظاراتی که او درباره رفتاری داشته که در انتظار او است.

 

* زندانی به رابطه‌ای که بین ما بود پاسخ بیشتری می‌داد تا شرایط سخت بازجویی

لیست پیشنهادهای ارایه شده از سوی رئیس مرکز اعتراف‌گیری مرا پریشان کرد. من با همه موارد پیشنهادی رئیس مخالفت کردم و گفتم: نه. نه هنوز!

برای رئیس توضیح دادم می‌خواستم کپتوس شاهد این باشد که من می‌خواستم به او کمک کنم. متوجه شده بودم که کپتوس به رابطه با من پاسخ می‌دهد. گفتم که از رئیس می‌خواهم پتوی دیگری به کپتوس بدهد.

رئیس قبول کرد. متوجه شدم که رئیس مرکز از جمله افسران فهمیده‌ای است که کاملالً تمایل دارند راهنمایی‌های ارایه شدن از سوی افسری که مسئول بازجویی پرونده است، دنبال کند.

شغل او این بود که از امکانات و ابزارهای موجود در هتل کالیفرنیا برای حمایت از نبرد علیه تروریسم استفاده کند. او مشغول خدمت به کشورش در شرایط دشوار بود. این شغل او بود و به موضوعاتی فراتر از این امر فکر نمی‌کرد.

* روانشناس گفت: اینهایی که اینجا نگه داشته‌اید انسان هستند

روانشناسی که با ما بود تا آن لحظه ساکت به حرف‌های رئیس و بحث‌هایی که من مطرح می‌کردم، گوش فرا می‌داد و گهگاهی نیز سری به علامت تصدیق تکان می‌داد. دستانش را بالای سینه‌ گره کرده بود. متوجه شدم که او نیز واکنش چندانی به حرف‌های مطرح‌ شده از سوی رئیس نشان نمی‌دهد................................ (سانسور) و حالا هم با شور و حرارت و جدیت خاصی با رئیس صحبت می‌کرد.

گفت: به آن چه که گفتید گوش دادم. ...باید به طور رسمی به شما یادآور شوم  اینهایی که در آنجا هستند، انسانند. من از ایده تنبیه با استفاده از ندادن پتو برای افزایش عذاب و رنج زندانیان خوشم نمی‌آید.................... (سه خط سانسور شده توسط سیا). آیا دلیلی برای انجام این کارها وجود دارد. این زندانیان مدت‌های طولانی هستند که اینجا هستند. به این فکر کنید که دارید با این نکاتی که در ذهنتان است چه کارهایی می‌کنید.

من ساکت ایستاده بودم و از مداخله روانشناس خوشحال شدم. پیش خودم اندیشیدم سیستم کنترلی و ایجاد توازن کارایی لازم را از خود نشان داده است. آن روانشناس (و همچنین من) به این دلیل آنجا بودیم تا روند کار منطقی و قابل قبول باقی بماند.

* سازمان سیا مقررات خاصی درباره شیوه‌های بازجویی سخت و قهرآمیز نداشت

رئیس نیز از سر احترام ساکت و با دقت به حرف‌های روانشناس گوش داد و سرش را به علامت تأیید بالا و پایین می‌کرد و حرف‌هایش را بدون به دل گرفتن هشدارهایی که روانشناس داده بود، پذیرفت. سازمان سیا فاقد یک نهاد با تجربه در زمینه اقدامات و شیوه بازجویی قهرآمیز بود. تا آن زمان خبری از پروتکل و مقررات خاص در زمینه بازداشت و بازجویی از زندانی در کار نبود (در اصل چنین مقرراتی وجود داشت ولی ما از آن خبر نداشتیم). رئیس مرکز نیز از راهنمایی‌های ارایه شده از سوی افسر بازجو و روانشناسی که مسئول بررسی پرونده‌های متعددی بودند،‌ استقبال کرد.

من و روانشناس نیز بعد از اتمام جلسه بازجویی لحظاتی را به گفت‌وگوی دو نفره پرداخته و با هم مشورت کردیم. او بر این امر اصرار داشت که بگوید "من یک روانشناس هستم نه یک روانپزشک". من به او و سپس به اطراف تأسیسات نگاهی گذرا انداختم و بعد بار دیگر رو به او کردم. بخاطر تمرکزی که بر سلامت روانی زندانیان هر چند به طور موقت و گذرا داشت از از او متشکر بودم. من در آن جا یک همفکر پیدا کرده بودم.

گفتم: بسیار خوب. در هر حال از شما متشکرم.

وقتی که جلسه بعد از بازجویی خاتمه یافت من از دفتر بیرون آمده و به تنهایی مقابل یکی از پنجره‌ها ایستادم و به بیرون و نور کمرنگ و تیرگی بیرون چشم دوختم. من هنوز می‌باست به مجتمع باز می‌گشتم و تا آنجا رانندگی می‌کردم. می‌خواستم تا آنجا که ممکن است پیش از تاریکی هوا به مجتمع بازگردم. وقتی هم که به مجتمع ایستگاه منطقه‌ای می‌رسیدم نیز ساعت‌ها کار داشتم که می‌بایست انجام دهم و می‌بایست گزارش‌ها و پیام‌های اطلاعاتی را می‌نوشتم و توجه می‌کردم که روال اداری را رعایت کنم. تا آنجا که چشم کار می‌کرد، جنبنده‌ای نبود. منظره‌ پیش چشم من زمین بایری بود که زیر هاله‌ای از ابرها قرار داشت. پیش خود اندیشدم من به چه تبدیل شده‌ام؟ کشور من به چه تبدیل شده است؟ آیا این سرزمین همیشه تا این حد متروک بوده است؟

پارکر [افسر تحلیلگر امنیتی] بعد از این که چند دقیقه‌ای به بیرون از پنجره خیره شدم پیش من آمد. دستانم در جیب ژاکتم بود و یقه‌ام را از سرما بالا د اده بودم.

گفت: به چه چیزی نگاه می‌کنی؟

به آرامی و بدون این که به سمت رو کنم، گفتم: من آدم غیرعادی هستم.

از بالای یقه‌ بالا  کشیده به پارکر نگاه کردم و گفتم: نور دیده‌ای؟

گفت: چه گفتی؟

گفتم: هیچ چی. از اینجا می‌رویم. برویم.

ادامه دارد....

انتهای پیام/ص

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول