اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

یادنامه سفر به سرزمین خون (2)

مثنوی عشق؛ صعود به آسمان علّیّین

خبرگزاری فارس: شلمچه را یک بار در ذهنت معنی کرده‏ای. پا گذاشته‏ای جا پای عزیزانت. قدم به قدم تا خود خدا. پلّه پلّه رفته‏ای تا آسمان علّیّین. حیرت کرده‏ای از هیبت این خاک.

مثنوی عشق؛ صعود به آسمان علّیّین

به گزارش خبرگزاری فارس از شرق استان تهران شلمچه تو را به یاد خودت می‏اندازد. تمرکزت را که تا لحظاتی پیش از دست داده بودی، دوباره باز می‏یابی. حواست اندکی جمع می‏شود. دست و پایت را جمع و جور می‏کنی. تکانی به خودت می‏دهی. این بار کمی از حیرت نخست دور شده‏ای.

اندیشمندانه به همه جا می‏نگری. فکرت جای دیگری است. به شهدا فکر می‏کنی و به این همه رشادت.

به اینکه اگر نبودند چه می‏کردی؟ وضعَت چگونه بود امروز؟ چه حالی داشت کشورت؟ چه طور بود اسلامت؟ زنده بود هنوز ایرانت؟

ناگاه به یادش می‏افتی. فردوسی را می‏گویم، حکیم طوس. این شعرش را به خاطر می‏آوری:

چو ایران نباشد تنِ من مباد

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

دریغ است ایران که ویران شود

کُنام پلنگان و شیران شود

ذهنت کمی آرام می‏شود. صحنه‏ها را از نگاه می‏گذرانی. اندکی به خودت غَرّه می‏شوی. باز در فکر فرو می‏روی.

"یاد بعضی نفرات. رزم روحم شده است. وقت هر دلتنگی. سویشان دارم دست. جرأتم می‏بخشد. روشنم می‏دارد".

*******

شلمچه تو را به یاد عمرت می‏اندازد. شبانگاهانت در سرزمین مادری. مردان و زنانی که در پرتوی ماه یا سوسوی چراغی اندیشیده و جنگیده‏اند. مرزهای اعتقادی را گسترده‏اند. جهان را بر مائده‎‏ی عشق و ایمان میهمان کرده‏اند.

به یاد کسانی که جهانیان را به اِعجاب واداشته‏اند. به اینکه ساده و آسان به این عظمت و شکوه نرسیده‏اند، می‏افتی. به یاد شهدا. آنانکه رسیدند به آسمان علّیّین. عشق را به اوج بردند. عروج کردند تا سدره‏المنتَهی.آنان که ایمان را در عذوبَت به ماءِ مَعین رساندند.

با خود می‏اندیشی، کدام طبع را قدرت آن است که بگوید از این همه عشق؟

"یاد بعضی نفرات. رزم روحم شده است. وقت هر دلتنگی. سویشان دارم دست. جرأتم می‏بخشد. روشنم می‏دارد".

*******

شلمچه تو را به یاد آینده می‏اندازد. به یاد روزهای پرشکوهِ پیش رو. به یاد آنچه در راه است. آنچه لازم است امروز. آنچه باید بدان برسی.

شلمچه تو را به یاد امروزی‏ها می‏اندازد. کودکان، نوجوانان و جوانانت. به فردای این سرزمینت، دینت، اسلامت، نظامت، رهبرت و مَردمت. به یاد اینکه باید انسان‏هایی داشته باشی که از فخرآوران سرزمینت باشند.

ندایی از درونت می‏گوید ناگاه: نباید بگذاری مشکل‏های گذرنده و نَهیب‏های زمانه، گذشته را از یادت ببرند.

فکر می‏کنی شاید امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند آنی که از شکوه و غِنای تاریخی‏ات الهام بگیری.

"یاد بعضی نفرات. رزم روحم شده است. وقت هر دلتنگی. سویشان دارم دست. جرأتم می‏بخشد. روشنم می‏دارد".

*******

شلمچه تو را به یاد فردایت می‏اندازد. فردایی که از آن کسانی است که امروز غفلت و سستی نورزند. با خود فکر می‏کنی که باید از دیروز و تجربه‏های گذشته‏ات بهره‏ بگیری برای امروز و فردایت. با خود می‏گویی امروز نوبت ماست.

شلمچه تو را به یاد ایمان، عشق، فداکاری و سخت‏کوشی امروزت می‏اندازد. به یاد اینکه اینک باید خودت را بسازی. محلّه‏ات را. شهرت را. کشورت را و حتی جهانت را.

شلمچه تو را به یاد ساختن آینده‏ات می‏اندازد. ندایی دائم در گوشَت نجوا می‏کند: "تحصیل"، "تَهذیب"، "ورزش".

درست است. صدایش الهی است. راهَت را نشان می‏دهد. راه ساختن آینده‏ات را. راه پیشبرد اهدافت را. راه برتری‏ات را.

و دیگر بار گوشَت زنگ می‏زند. حکیمی است سخن در زبان‏آفرین، فردوسی. می‏سراید در ذهنت:

پس از کردِگار جهان‏آفرین

به تو دارد امّید، ایران‏زمین

===============

یادداشت: سپیده سیر

===============

انتهای پیام/ح10/د1000

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول