به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآباد، تصمیم ارتش پاکستان برای آغاز عملیات نظامی برضد شبهنظامیان در منطقه قبایلی «وزیرستان شمالی» به نظر میرسد چیزی فراتر از یک عملیات انتقامجویانه و یا وادار کردن طالبان به نشستن پای میز مذاکره باشد، از اینرو به اعتقاد کارشناسان، هدف از این اقدام هر چه که باشد، تأثیرات شگرفی بر رابطه این کشور با همسایه آن یعنی افغانستان دارد.
برای واکاوی این فرضیه نظری کوتاه بر سابقه 2 ساله اخیر در روابط میان اسلام آباد-کابل میاندازیم.
در اوایل سال 2012، وزارت خارجه پاکستان آشکارا از تغییر نگاه استراتژیک خود به افغانستان خبر داد و تلاشها برای آغاز نسخه مدنظر خود از روند صلح و نیز دسترسی به عناصر «اتحاد شمال» را آغاز کرد.
اسلامآباد این استراتژی جدید را پس از آن در پیش گرفت که متوجه شد اتخاذ استراتژی حمایت از طالبان به تنهایی نمیتواند موجب ایجاد روابط دوستانه بین کابل و اسلامآباد شود چون طالبان (حداقل در شرایط کنونی) نمیتواند به راحتی و به تنهایی زمام قدرت را در دست گیرد.
به نظر تحلیلگران، این تغییر نشان میدهد که پاکستان دیگر به طالبان به چشم یک نیروی نیابتی قابل اعتماد نگاه نمیکند، اگرچه اسلامآباد هنوز باور دارد که طالبان افغانستان میتواند منافع پاکستان را در کابل تأمین کند.
به نظر میرسد که پاکستان در تلاش برای رسیدن به یک توافق در زمینه تقسیم قدرت است که براساس آن، نیروهای نیابتی در ازای عدم مداخله در مناطق تحت تسلط سایر گروههای قومی، بتوانند بخشهایی از شرق و جنوب افغانستان را به دست آورند.
به وجود آمدن یک دولت وحدت ملی از طریق چنین توافقی، آنقدر قدرتمند نیست که بتواند مانع مانور پاکستان در افغانستان شود.
به گفته مقامات و تحلیلگران پاکستانی، مهمترین دلیل برای این تغییر سیاست، دغدغههای امنیت داخلی از جمله افزایش نگرانیها درباره «تحریک طالبان پاکستان» است.
از آنجا که محل فعالیت طالبان پاکستان مناطق قبایلی «فاتا» و نیز افغانستان است، اسلامآباد نگران است که این گروه ممکن است با طالبان افغانستان تبانی کند و این موضوع تضاد زیادی با سیاست پاکستان در افغانستان داشته و تنها موجب افزایش تهدیداتی میشود که این کشور به دنبال حذف آن است.
این در حالی است که اگر طالبان افغانستان از به دست آوردن قدرت در کابل ناامید شود ممکن است با همتایان پاکستانی خود متحد شود تا بتواند نسخه محدودی از «پشتونستان» را براساس ایدئولوژی ملیگرایی پشتون تشکیل دهد.
اما واقعیت این است که حتی یک اتحاد عملیاتی محدود بین طالبان افغانستان و پاکستان، دردسر جدی برای اسلامآباد بوده و حتی خطر درگیری بین افغانستان و پاکستان را افزایش میدهد.
همچنین پاکستان نمیتواند انتظار داشته باشد که بدون همکاری افغانستان قادر به مقابله با تحریک طالبان باشد. تحریک طالبان پس از مواجهه با فشار پاکستان، ناگزیر به افغانستان پناهنده میشود و اقدامات یکجانبه پاکستانیها نمیتواند مانع عبور آنان از مرزهای 2 کشور شود و کابل نیز بدون دریافت ضمانت از اسلامآباد مبنی بر عدم مداخله این کشور در امور افغانستان، انگیزهای برای کمک به پاکستان نخواهد داشت.
همچنین کارشناسان بر این باورند، پویایی بین 2 کشور تأثیراتی نیز بر آمریکا داشته و قدرت مانور دیپلماتیک آن را کاهش خواهد داد.
درخواست آمریکا از پاکستان برای مداخله نظامی در وزیرستان شمالی و حذف اعضای القاعده و نیروهای نیابتی آن، که سالهاست مطرح است، تنها میتواند تأییدی بر این موضوع باشد.
با این حال، هر نوع کمک به پاکستان برای اینکه بتواند بدون دادن ضمانت عدم مداخله به کابل به اهداف خود دست پیدا کند میتواند پتانسیل همکاری بین 2 کشور را کاهش دهد.
در عوض، این اقدام میتواند خطر ظهور مجدد پناهگاههای تروریستی را، که پس از انجام یک دهه اقدامات ضدتروریستی تا حدودی کاهش یافته است، بار دیگر افزایش دهد.
واقعیت این است که نیروهای ائتلافی در طول مرزها نتوانستهاند مانع نفوذ طالبان شوند و این بدان معناست که نیروهای افغان نیز به تنهایی نمیتوانند عملکرد بهتری در این باره از خود نشان دهند و به احتمال زیاد، اوضاع در 2 طرف مرز وخیمتر خواهد شد.
در همین حال، تصمیم پاکستان برای حمله به شبهنظامیان میتواند واکنشی به حوادث اخیر باشد. اما این اقدام هر انگیزهای که داشته باشد، نتایج استراتژیک قابل توجهی در پی خواهد داشت.
انتهای پیام/