محبوبه مرتضایی مادر شهید علیرضا شیری امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در قزوین به بیان خاطرات فرزند شهیدش پرداخت و گفت: هنوز دانشآموز دبیرستان بود که درسش را رها کرد و به جبههها رفت، اما از ترس اینکه ما به او اصرار نکنیم که درس بخوان و به جبهه نرو، کمتر به مرخصی میآمد.
آخرین باری که برای مرخصی آمد، لباسهای بسیجی تنش بود، آنها را در آورد و گفت: «اینها را بشویید، من میروم مسجد کار دارم.» بعدها فهمیدم که رفته بود وصیتنامهاش را بنویسد و در راه مسجد هم از دوستان و همسایهها خداحافظی کرده بود.
وقتی از مسجد برگشت، لباسهایش را برداشت که بپوشد، گفتم: مادر! سرما میخوری، صبر کن لباسهایت خشک شود و بعداً برو. گفت: دیر میشود.
من هم ساکش را بستم و بدون اینکه ناهار بخورد راه افتاد. انگار خیلی عجله داشت. میخواستم بروم تا سپاه بدرقهاش کنم، اما قسم داد که نروم.
گفت:«مادر نیا، تو آنجا گریه میکنی و ناراحت میشوی؛ من میروم و قول میدهم که برگشتم، با هم برویم کربلا».
چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند، ولی من هنوز منتظر روزی هستم که با علیرضا به کربلا برویم.
دانشآموز شهید علیرضا شیری در تاریخ یکم فروردین 42 در قزوین به دنیا آمد و در نوزدهم اردیبهشت 61 در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید، مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.
پدر شهید علیرضا شیری در ژاندارمری کار میکرد، این شهید بزرگوار تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد و کارگر شیرینیپزی بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت.
انتهای پیام/77009/ب30/پو3002