اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

31/ شهدای کردستان در آئینه فارس

شهید نادری آمر به معروف بود / رضایت خداوند را بر همه چیز ترجیح می‌داد

شهید نادری از شهدای گرانقدر 23 تیرماه سال 1358 شهرستان مریوان است که ترویج معروفت و رضایت خداوند را بر همه چیز ترجیح می‌داد.

شهید نادری آمر به معروف بود / رضایت خداوند را بر همه چیز ترجیح می‌داد

به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج شهید رشید نادری مشهور به عبدالله بدخشانی در سال 1325 در روستای "نی" از توابع شهرستان مرزی مریوان به دنیا آمد، وقتی هفت ساله شد به مدرسه رفت و در کنار تحصیل، یادگیری قرآن را نیز شروع کرد و با آن انس گرفت، او علیرغم فشارهای مالی و فقر توانست تا سال سوم راهنمایی به تحصیل ادامه دهد پس از آن به کار کشاورزی پرداخت.

وی در روستای "نی" از محبوب‌ترین و صادق‌ترین مردان محسوب می‌شد اهل مسجد و نماز و کلاس قرآن بود و با تمام توان در نشر و اشاعه فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر تلاش می‌کرد چون در نظر مردم خود مظهر تقوا و پاکدامنی به شمار می‌آمد، سخنانش بسیار تاثیرگذار بود. همیشه و در همه حال یار و یاور مردم محروم و مستضعف روستا بود و از ظلم‌هایی که توسط حکومت ستمشاهی بر آنان روا داشته می‌شد رنج می‌کشید و همیشه مترصد بود تا به هر طریقی بتواند ضربه‌ای به نظام فاسد شاهنشاهی وارد آورد.

هنگامی که درفش مبارزه با ستم پهلوی به وسیله حضرت امام برافراشته شد، او جزو مشتاقان و مریدانی بود که سخنان مقتدایش را با گوش جان شنید و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد.

وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید به پاسداری و حراست از آن پرداخت و به جمع یاران مدرسه قرآن پیوست و به روشنگری اذهان مردم در خصوص شناخت حق از باطل و شناساندن هویت پلید گروهک‌ها پرداخت تا اینکه احساس کرد در راه حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی باید سلاح برداشت. در این زمان بود که به عنوان یکی از اعضای تشکیل‌دهنده سپاه مریوان وارد عمل شد.

این شهید گرانقدر در راه دفاع از آرمان‌های مقدس انقلاب اسلامی رنج‌ها و زحمت‌های طاقت‌فرسایی متحمل شد.

وی از شمار بسیار گروهک‌ها و پلیدان و مزدوران آگاه بود که در منطقه مریوان جمع شده بودند تا بتوانند رخنه‌ای در عزم ملت مسلمان و ارکان حکومت اسلامی ایجاد کنند از این رو پیوسته خود و یاران معدودش را در معرض شهادت می‌دید.

شهید نادری روز آخری که به سپاه می‌رفت در آخرین دیدارش به همسرش گفت: من شهید می‌شوم و دو فرزندم را در نزد تو به امانت می‌سپارم.

در 23 تیرماه سال 58 تعداد 25 نفر از پاسداران در مقابل سیل عظیمی از افراد تا دندان مسلح دلیرانه مقاومت و پایمردی کردند و با ریختن خون سرخشان بر سنگفرش‌های خیابان‌های مریوان به جاودانگی رسیدند، از این تعداد 8 تن از پاسداران و یاوران مکتب قرآن شربت گوارای شهادت نوشیدند و به درجه رفیع شهادت نایل شدند که شهید عبدالله بدخشانی یکی از این شهدا بود.

این واقعه برای گروه‌های سیاسی در آن روز یک رسوایی تمام عیار به حساب می‌آید چراکه نه تنها مردم مریوان، بلکه همه مردم کردستان از این جنایت هولناک متأثر شدند و در مجامع مختلف به طرق گوناگون اعلام نارضایتی کردند.

همرزم شهید

از زبان شهید جلال بارنامه همرزم شهید نادری نقل شده است: در گیر و دار مسائل پس از انقلاب اسلامی و حضور گروهک‌ها در استان کردستان لحظه‌ای از ارشاد و راهنمایی و روشنگری دریغ نکرد، به خاطر عشق و علاقه فراوانی که به نماز و عبادت داشت همیشه در مساجد حضور پیدا می‌کرد و در هر فرصتی که حاصل می‌شد، برای مردم درباره انقلاب اسلامی صحبت می‌کرد و تلاش می‌کرد تا توطئه‌های ملحدین ضدانقلاب را خنثی کند.

وی در جای دیگری نقل می‌کند: شهید نادری هر جایی که می‌دید عده‌ای جوان دور هم جمع شده‌اند از فرصت استفاده می‌کرد و به ارشاد آنان می‌پرداخت و ضرورت اقامه فریضه نماز و فضیلت نماز جماعت را به آنها تذکر می‌داد، بعضی وقت‌ها دوستان می‌گفتند: اینها کار و وظیفه تو نیست این مسائل را علمای دین برای مردم می‌گویند ناراحت می‌شد و می‌گفت: دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر.

دوست شهید

عبدالله فرزادی دوست شهید نادری از زمان کودکی‌شان می‌گوید: از کودکی با هم بزرگ شدیم هر چه از عمرمان می‌گذشت به هم نزدیک‌تر می‌شدیم این قربت و نزدیکی موجب شده بود، خاطرات مشترکی با هم داشته باشیم به گونه‌ای که مانند یک روح در دو بدن بودیم.

وی می‌افزاید: شهید نادری جذابیت عجیبی داشت اگر مدت کمی با کسی نشست و برخاست داشت، او را آنچنان واله و شیفته اخلاق و بزرگواری خود می‌کرد که شرح و بیانش را هیچ زبانی یارای گفتن نداشت.

فرزادی بیشتر از دوست شهیدش می‌گوید: در روستای "نی" زندگی می‌کردیم صداقت و صفای روستای او با دینداری و اخلاق حسنه‌اش توام شده بود و از وی شخصیتی بی‌مانند ساخته بود، قول و فعلش برای من نمونه و سرمشق بود.

وی از او خاطره‌ای نقل می‌کند: در روستا که با شهید نادری کارگری می‌کردیم بعد از مدتی به من پیشنهاد کرد و گفت: حاضری آنچه را که پس‌انداز کردیم جز مقداری از آن که نیازهای ضروری ما را برطرف کند به فقرا بدهیم؟ تصمیم‌گیری برایم خیلی مشکل بود.

شهید نادری در پاسخ به من گفت: من هر چه دارم انفاق می‌کنم تو خود دانی. من هم پس از حساب و کتاب فراوان راضی شدم با او همراه شوم پول‌ها را روی هم گذاشت و بدون اینکه کسی متوجه شود آنها را بین افراد نیازمند روستا تقسیم کرد.

شهید از زبان فرزند

فرزند شهید نادری در مورد پدرش می‌گوید: وقتی پدرم شهید شد کودکی خردسال بودم که معنی خیلی از مسائل را نمی‌فهمیدم در عالم کودکانه خود غرق رویا بودم و حتی روز شهادت را هم خوب به یاد ندارم اما هر وقت سیره عملی او را از زبان دیگران می‌شنوم به اوج عظمت آن انسان وارسته پی می‌برم.

حسن بدخشانی می‌افزاید: صله رحم، ادای واجبات و ترک محرمات، صداقت و پاکی و رحمت و محبت ویژگی‌های برجسته‌ای بود که درباره‌اش از زبان افراد دور و نزدیک شنیده‌ام، او تجسم واقعی فرموده‌های پیامبر اکرم(ص) در برشمردن نشانه‌های مومن است.

فرزند شهید نادری بیان کرد: وصیت‌نامه‌ای از پدرم بر جای مانده است که برایم بزرگ‌ترین سند افتخار است و هر وقت آن را مرور می‌کنم در یکایک الفاظ آن غرور می‌کنم به اوج درک و فهم و شعور دینی ایشان واقف می‌شوم.

حسن نادری افزود: پدرم در وصیت‌نامه‌اش واژگانی ساده و دور از تکلفات و تصنعات لفظی، کوتاه و مختصر و ضرورت‌های دینی را برای دفاع از انقلاب اسلامی بیان کرده و سفارش دین مبین و پیشوایان را در خصوص ضرورت شرکت در نماز جماعت، بجا آوردن صله ارحام، تفقد و توجه بینوایان و ادای حق و تکلیف در مقابل خویشان و بستگان و همسایگان را یادآوری کرده است.

وی اضافه کرد: آنچه هیچ وقت از صفحه ذهن من محو نمی‌شود و همیشه برایم طراوت و تازگی دارد جایی است که می‌نویسد: "خدا را شاهد و گواه می‌گیرم که این لباس سبز سپاه را به خاطر دشمنی با دیگران و مطامع دنیوی نپوشیده‌ام، بلکه فقط به خاطر رضای حضرتش بر تن کرده‌ام."

شهید از زبان همسر

همسر شهید بدخشانی در ادامه از همسر شهیدش می‌گوید: چند سالی بود که با هم ازدواج کرده بودیم در خانه ما جز صفا، صداقت و پاکی و عطر معنویت چیز دیگری وجود نداشت با اینکه از مال دنیا به کم قناعت کرده بودیم اما جای خالی کمبودهای مادی را صداقت و معنویت رشید پر کرده بود.

معصومه قبادی‌نیا افزود: حاصل زندگی مشترکمان دو فرزند بود که برای همسرم از جان عزیزتر بودند یک زمان خیلی در عسرت تنگنا گیر کرده بودیم احساس می‌کرد من از این موضوع نگرانم و گفت: معصومه نگران نباش خدا رزق و روزی ما بندگانش را عهده‌دار شده است من حتی اگر لباس‌های تنم را بفروشم نمی‌گذارم نیازمند شوید.

همسر شهید بدخشانی از خاطرات شهادت همسر شهیدش گفت: شب قبل از شهادت به من گفت: معصومه من شهید می‌شوم و این را یقین می‌دانم، من هم گفتم آیا می‌توانی ما را تنها بگذاری و بروی؟ او گفت: برای رضای خدا و برای عمل به فرمان او که می‌فرماید؛ با دشمنان من و سران کفر بجنگید.

من هم در پاسخ به ایشان گفتم: خودت می‌دانی، اگر واقعاً دفاع از دین اینقدر ضرورت دارد پس به وظیفه‌ات عمل کن.

شهید بدخشانی در جای دیگری به من گفت: یک خواهشی از تو دارم، گفتم بگو انجام خواهم داد، گفت قول بده اگر شهید شدم راهم را ادامه دهی، صبور باشی و هیچ وقت با دشمن از در آشتی و سازش در نیایی و از بچه‌هایم به عنوان امانت، خوب نگهداری کنی و آنها را برابر میزان و دستور دین مبین تربیت کنی.

وصیت نامه شهید

همسرم، من فردا شهید می‌شوم و اگر من شهید شدم، تو پیش خدا بزرگ هستی.

فرزندانمان، آمنه و حسن نزد تو امانت هستند، دوست دارم آنان را آنطور که شایسته است تربیت کنی که هم خدا را خشنود سازی و هم مرا.

واجبات را ترک نکن و با همسایه‌ها خوب باش و خجالت را که همانا ارزش و عفت توست به احسن رعایت کن، من می‌روم و این تو هستی که باید راه مرا با اخلاق و رفتارت ادامه دهی.

وقتی فرزندانمان بزرگ شدند باید راهی را که من و امثال من رفته‌ایم، به آنها نشان بدهی و راهنمای آنان باشی.

باید رفت و نگذاشت که گروهک‌های جنایتکار، صفحه‌ای دیگر بر جنایت‌های خود بیافزایند.

همسرم، تو بدان که من به خاطر دشمن لباس سپاه به تن نمی‌کنم، بلکه فقط به خاطر رضای خداست و خشنودی و رضای خدا برای من بالا تر و مهم‌تر از همه چیزهاست.

انقلاب اسلامی و اسلام برای ما برکت است و اگر قرار است این برکت و نعمت با خون من پابرجا بماند، تو باید خوشحال باشی و افتخار کنی و باید برای فرزندانمان هم پدر باشی و هم مادر.

اسلام تنها راه نجات از هر گونه آلودگی و خواری است و اگر خون سرخ من موجب اضمحلال و نابودی گروهک‌های جنایتکار می‌شود، من شهادت را انتخاب می‌کنم و این منطق مردان خداست: مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.

---------------------------

گزارش از سمیه فرزامی

---------------------------

انتهای پیام/ 79005/ل30/ف4004

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول