اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

فارس گزارش می‌دهد

روایت دریادلان شمالی در نبرد نابرابر/ پرنده ناجی‌مان شد

نفسم به کندی بالا و پایین می‌رفت. هر لحظه منتظر شلیک گلوله از سوی نگهبان بودم، با سرو صدایی که از خودم به وجود آوردم، نگهبان کاملاً مشکوک شده بود.

روایت دریادلان شمالی در نبرد نابرابر/ پرنده ناجی‌مان شد

به گزارش خبرنگار دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات بسیار خواندنی و جذاب است.

لحظاتی را با «سیدمرتضی حسین‌نژاد» رزمنده بابلی واحد اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا سپری کردم و روایتی زیبا از امداد الهی پروردگار را به نقل از این رزمنده تقدیم مخاطبان می‌کنیم.                                                          

در عملیات والفجر 8 من جزو نیروهای اطلاعات بودم. یک شب مانده بود به عملیات به همراه تیم شناسایی‌مان که شامل خودم، فضل‌الله نوری و شهید بهاور بود به آن طرف اروند رفتیم.

هنگام عبور از اروند، مَد کامل بود؛ به طوری که سیم‌خاردارها کاملاً زیر آب رفته بودند و وقتی ما به ساحل رسیدیم، لباس غواصی‌ام به آن‌ها گیر کرده و مانع حرکتم شد.

نوری و شهید بهاور از کنار سنگر نگهبانی رد شدند و منتظرم ماندند، اما درست نزدیک سنگر نگهبانی در حالی که نگهبان عراقی داشت به من نزدیک می‌شد در فکر چگونه عبور کردن از میان سیم‌خاردارها بودم.

نفسم به کندی بالا و پایین می‌رفت، هر لحظه منتظر شلیک گلوله از سوی نگهبان بودم، با سروصدایی که از خودم به وجود آوردم نگهبان کاملاً مشکوک شده بود، تا گردن به زیر آب رفتم و دعای «وجعلنا من بین ایدیهم...» را مثل ذکر بر زبان جاری کردم،

اسلحه داشتم، اما اجازه شلیک را نداشتم، چراکه تمام زحمات بچه‌ها به هدر می‌رفت.

نوری و شهید بهاور با نزدیک شدن سرباز عراقی به من کارم را تمام شده فرض کردند، تنها امید نجاتم آیه « وجعلنا...» بود که با نزدیک شدن سرباز بر سرعت خواندنش افزوده می‌شد.

حالا نگهبان درست در چند متری‌ام با اسلحه کاملاً آماده برای شلیک ایستاده بود که در همین لحظه پرنده‌ای از میان چولان، با سرو صدا بلند شد و سرباز عراقی با دیدن پرنده از من فاصله گرفت.

وقتی نگهبان از دید خارج شد نوری و شهید بهاور آمدند و گفتند: چرا حرکت نمی‌کنی نزدیک بود نگهبان تو را ببیند؟!

ماجرای گیرکردنم را گفتم و آنها به زحمت دو طرف سیم‌خاردار را کشیدند و من آزاد شدم و بعد از اینکه آزاد شدم به ساحل عراقی‌ها رفتیم و تا ساعاتی سنگرهای تجمعی و ادوات آن‌ها را شناسایی و دوباره برگشتیم.

انتهای پیام/2296/ذ30/ض1002

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول