به گزارش خبرگزاری فارس، نشریه «نیویورک» در مطلبی به بررسی اوضاع کنونی مصر و مقایسه آن با اتفاقات مشابه در سایر کشورها پرداخت و نوشت: اواخر سال 1991، در بحبوحه موج برگزاری انتخابات در سراسر جهان که به دنبال پایان جنگ سرد رخ داد، دولت الجزایر که مورد حمایت ارتش بود، انتخابات ملی برگزار کرد و از روی بیمیلی از ائتلاف اسلامگرایانی که پیشتر سرکوب شده بودند، برای شرکت در این انتخابات دعوت به عمل آورد.
این ائتلاف که جبهه نجات اسلامی نام داشت، در دور نخست انتخابات، قدرت خود را نشان داد. ارتش و متحدان ملیگرا و سکولار آن در سیاست، نگران شدند که شاید اسلامگراها کاملا پیروز شوند، بنابراین، رایگیری نهایی را لغو و اسلامگراها را سرکوب کردند و به این ترتیب جنگ داخلیای شروع شد که یک دهه به طول انجامید که دهها هزار نفر جان خود را از دست دادند. در نهایت، ارتش، پیروز جنگ شد.
زمانی که تاریخچه انقلابهای دموکراتیک و کثرتگرایانه در شمال آفریقا نوشته شود، اوضاع مصر از سال 2011، یادآور این تشابه خواهد بود البته با این تفاوت که ارتش این کشور انتخابات را لغو نکرد بلکه به اسلامگراها اجازه داد، پیش از سرکوبشان، یکسال حکومت کنند.
هفته گذشته مصر صحنه حمامی از خون بود که یادآور خشونتهای سیاسی در سراسر شمال آفریقا طی سال 1991 بود. بسیاری از معترضانی که متحد اخوان المسلمین بودند، هنگامی که برای دفاع از محمد مرسی، رئیس جمهور مخلوع مصر به خیابانها آمدند، کشته شدند. گزارشهای اولیه نشان میدهد خشونت در قاهره به شدت یکجانبه است و افراد مسلحی که متحد ارتش مصر هستند، به عمد تظاهرکنندگان غیرمسلح را به گلوله میبندند. اگر این گزارشها صحت داشته باشد، هدف از این تیراندازیها آن است تا برای مجموعه اخوان المسلمین روشن شود که عصر سیاستهای رقابتی توسط مجامع آزاد در مصر به پایان رسیده است.
البته جنگ داخلی در مصر، به وسعت آنچه در الجزایر رخ داد، بعید به نظر میرسد. از لحاظ تاریخی، مجموعه اسلامگرایان مصر، حتی در بهترین شرایط نیز، فاقد تسلیحات، رهبری و شبکههای داخلی و خارجیای هستند که آنها را قادر سازد ارتش مجهز مصر را به چالش بکشند. سرکوب اخیر اخوان المسلمین تاثیرات منفی خواهد داشت که برخی از شدیدترین آنها بیان میشود:
فضای سیاسی بیشتر برای اسرائیل: ارتش مصر، به خاطر عملکرد بد خود در مدیریت اوضاع، طی چند سال آینده، از مشروعیت بینالمللی ناامید خواهد بود. بنابراین همکاری مستمر با اسرائیل در برخی زمینهها از جمله پیمان کمپدیوید، غزه ... راهبرد و استراتژی بدیهی ژنرالهای مصریها خواهد بود. این رویکرد در گذشته موثر واقع شده است. هدف ارتش مصر و متحدان غیرنظامی آن حفظ تسلیحات آمریکایی و اعتبارات صندوق بینالمللی پول است. مانند دوران جنگ سرد، هزینه رضایت آمریکاییها، حداقل، برقراری همکاری امنیتی میان اسرائیل و مصر است. احتمالا این کار با حمایت خانواده سلطنتی عربستان سعودی که نگران و متنفر از اخوان المسلمین است، انجام خواهد شد. اسرائیل در حال حاضر از منافع مشترک خود با عربستان سعودی و برخی کشورهای دیگر خلیج فارس که مبنای آن ترس از ایران است، سود میبرد بنابراین قدرت گرفتن دوباره ارتش مصر بر اخوان المسملین صرفا به این ائتلاف قدرت میبخشد.
دردسر بیشتر برای رجب طیب اردوغان: آیا با حرکت ضد انقلابی مصر، ارتش سکولار ترکیه که زمانی از طریق انجام کودتا، بر سیاست این کشور نفوذ داشت، الهام خواهد گرفت تا دوباره خود را سازماندهی کند؟ ارتش اگر بخواهد، آیا میتواند این کار را انجام دهد؟ البته اعتراضات خیابانی علیه دولت اردوغان به خاطر شرایط محلی بود و نمیتوان به آسانی آن را با موج اعتراضات علیه ریاست جمهوری مرسی مقایسه کرد. اردوغان طی دوران ریاست جمهوری خود، اقتصاد ترکیه و نفوذ آن را احیا کرد. با این حال، هنوز حوادث اخیر در مصر میتواند برخی مخالفان ترک را وسوسه و تحریک کند.
آیا عصر جدیدی برای سیاستهای ضداسلامی در جهان عرب آغاز میشود؟ غیر از فرصتطلبی سیاسی و اقتصادی، چه چیزی مخالفان اخوان المسلمین در مصر را در سالهای آینده متحد خواهد کرد؟ آیا برای تقویت مناقشه علیه اسلامگراها، ایدئولوژی جدیدی – ایدئولوژی بر مبنای ملیگرایی یا جدایی دین از دولت - پدیدار خواهد شد؟ پرویز مشرف، در پاکستان نسخهای از مدرنگرایی سکولار را بعد از حملات 11 سپتامبر آزمود که تو خالی از آب درآمد و به زودی توسط مخالفان اسلامگرا و لیبرال او، ریشهکن شد. پادشاهانی که از کویت تا اردن و مراکش حکومت میکنند و اسلامگراها را در حاشیه نگه داشتهاند نیز همواره لرزان و مهجور به نظر میرسند.
در کشوری مانند تونس، گروههای ضداسلامی متشکل از سوسیالیستها، فرصتطلبها و اتحادیههای تجاری هستند که همه در تلاشند با جمعیت جوان و آگاه کشور ارتباط برقرار کنند.
به هر حال، با اعتراضات جوانان در میدان تحریر، عصر جدیدی از سیاست و تعدد احزاب پیشبینی شده بود که با گذشته متفاوت باشد، اما، متاسفانه، مسیر سیاست، اکنون به سرعت رو به عقب در حال حرکت است.
انتهای پیام/ر