به گزارش خبرگزاری فارس از اراک، به نیمه راه رسیدیم و اگر از این ماه خوشههای مغفرت نچینیم تا رسیدن دوباره به این ماه رحمت که آیا میرسیم یا نه پشیمانی سایه به سایه به دنبال دل پر تمنای ما خواهد آمد، پس غنیمت شماریم روزها و لحظههای باقیمانده از این ماه رحمت را.
ماه رمضان فصل رویش باورهای سبزی است که زردی تردید و دو دلی آدمهایی را که بین خوب و بد، بین بهشت و جهنم، بین بودن و نبودن، معلق و سرگردان ماندهاند به شکوفایی لحظههای یقین و سبزی ایمان پیوند میدهد، فصل مشترک همه آدمهایی است که میخواهند خوب باشند و خوبند، حتی اگر به اندازه نگفتن یک دروغ مصلحتی باشد.
ماه رمضان فصل مشترک همه آدمهایی است که جرات کردهاند بخواهند و برخیزند، که بسیاری از ما خواستهایم و توان و همت برخاستنمان نبوده است، که؛ ناز پرور تنعم نبرد راه به دوست/عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.
ماه رمضان تلنگری است به روح خسته آنهایی که گرد و غبار تکرار و فراموشی، روی نیتها و دلهایشان نشسته است، فرصتی است برای بینهایت بودن، برای باز کردن دریچهای به سمت سادهترین شکل زندگی، آنجایی که بی هیچ تکلف و تقیدی میتوان در برابر رحمت سیال خدا زانو زد و دست دراز کرد و از آسمان بخشش ستارههای مغفرت چید.
ماه رمضان ضیافت بینظیری است که سوای این عادتهای معمول و این روزمرهگیهای تکراری و حساب و کتابهای ریز و درشت و کم و زیاد، همه آدمها را چه از خودی و بیخودی، چه از آشنا و غریبه سر یک سفره، آن هم سفرهای به گستردگی همه عالم هستی مینشاند و بهانهای میشود برای آشنا شدن آنهایی که غریبی میکنند و آشتی کردن آنهایی که قهر کردهاند.
ماه رمضان حقیقت نابی است که ما را به تماشا دعوت میکند، تماشای لحظههایی که به هر ثانیه و دقیقهاش میتوان دخیل بست که بهانههای زیادی دارد برای دعوت دوباره و دوباره آدمهایی که هر سال میآیند و قول میدهند و میروند و یادشان میرود چه قولهایی که ندادند و چه قرارهایی که نگذاشتند.
ماه رمضان فصل بودن و ماندن است، فرقی نمیکند بنده رسمی خدا باشی یا بنده قراردادی و روزمزد، مهم این است که باشی، که به اندازه بودنت بیمه شفاعتت میدهند و حق ایاب و ذهاب ملکوت و عیدی آخر ماه، چیزی از کسی کم نمیگذارند که خدا دنبال بهانههای کوچکی میگردد برای استخدام دائم بندههایی که یکی در میان میآیند و میروند.
حالا که نیت کردهایم بر بودن و ماندن، حتما نباید بر مدارهای متعارف بگردیم شروعمان از هر کجا که باشد خوب است، حتی اگر از قول و قراری که ماه رمضان پیش با خودمان و خدا بستیم یک سال گذشته باشد و ما هنوز همان آدم قبلی باشیم.
اگر فکر میکنیم برای شروع دیر شده است جای نگرانی نیست، نگرانی واقعی آن جایی است که به تردیدها اجازه بدهیم فرصتهای بیشتری را از ما بگیرند و به غفلت مجال بدهیم گذر شتابان روزها و لحظههایی از این دست را نبینیم و فرصت تحولی که امیدش را داشتهایم از دست بدهیم.
حقیقت این است؛ ثانیه شمار ماه رمضان که به حرکت در میآید پای تمام استدلالهای کهنه میشکند و همه چیز شکل تازگی به خود میگیرد که هر لحظه این ماه تولدی تازه است.
حالا که قرار است به دور از تمام تکرارها و عادتها، خیلی از روزمره گیهای زندگی را کنار بگذاریم، یکی دو وعده کمتر بخوریم، یکی دو ساعت کمتر بخوابیم، یکی دو روز کمتر به داراییها و حسابهای بانکیمان فکر کنیم حتما آنقدر وقت آزاد خواهیم داشت که سری هم به خانههای حاشیه شهر بزنیم، به آدمهای آبرومندی که در تاریکی چهار دیواریهای نمور با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند و به جای زندگانی، زنده مانی میکنند. حتما فرصت خواهیم کرد حال کارگرهای روزمزدی را بپرسیم که هر روز زیر پل و گوشه میدان در سایه دیوار انتظار کسی را میکشند، کسی که بیاید و آنها را با خود ببرد تا شرمنده زن و بچهشان نباشند و حتما فرصت خواهیم کرد به آدمهای گرفتار و درماندهای فکر کنیم که اگر غصه خوردن سیر میکرد، آنها سیرترین آدمهای روی زمین بودند... .
شاید بهانه دیدن و پرسیدن این آدمها بهترین شروع برای تحول در این ماه مبارک باشد، نه، حساب ترحم نیست، که ما قبل از دیگری به خودمان رحم میکنیم که همرنگ سنگدلیهای دنیا نشدهایم و روحمان هنوز برای پر گرفتن سنگین نشده است، که ما زیر بازوی یک افتاده را میگیریم تا خودمان نلغزیم، مایی که سالهاست کنار سادگی نان و نمکی که آبروی سفرهمان بود ننشستهایم و سالهاست سفرههای تجملمان شرمنده سفره خالی خانه همسایه است، که ما شرمندهایم، شرمنده شبهایی که دلتنگ دقالبابهای پنهانی علیاند شرمنده کیسههای نان و خرمایی که به دوش میکشید و حال همسایه و درمانده و وامانده و جاماندهای که میپرسید.
و شاید این بهترین شروع باشد برای مایی که درست وقتی که اسیر روزمره گیها شدهایم، ماه رمضان بهانهای میشود و غافلگیرمان میکند و در سطر اول صفحه زندگی تکراریمان تمام دلتنگیها و دلمردگیها را خط میزند و ما حتی اگر جزو آن دسته از آدمهایی باشیم که هیچ فرقی بین روزها و ماهها قائل نمیشوند و ماه رمضان و افطار و سحرهایش برایشان مثل همه لحظههای تکراری زندگیشان است، اما محال است که بتوانیم منکر آن حس گنگ ناآرامی شویم که هر سحر و هر افطار خانه دلمان را لحظه آمدنش میلرزاند و خواسته و ناخواسته بیقرارمان میکند، که محال است بتوانیم از عطر پیچیده در کوچه پس کوچههای خسته و غریب جانمان سرمست نشویم و در لحظههای بینظیربودنش گم نگردیم، که به التفاتی عاشقانه و امدادی عارفانه ما را خواندهاند به این ضیافت الهی و این بزم نورانی... .
انتهای پیام/87002/ر30/ث3001