به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، فاطمیه است این روزها و ثانیهها چه مبهوتاند و محزون.
غوغای غربت و تنهایی علی(ع) بر تارک تاریخ نشستن گرفته و تکهتکه درد بر جانش ریختن.
وجود مولا را تهی میسازد آشوب لحظههای نیامده، فکر از دست دادن بانوی آب و آئینه، چشمانش را بارانی کرده و دریایی.
کافی است گوش جان بسپری تا بشنوی شکستن بغض بقیعستانیاش را.
چشم دل بگشایی تا ببینی قلبهای یخزده و شبزده مدینه و مردمانش را.
چه روزهایی که علی در میان انبوه بغضهایش سر بر دیوار تنهایی گذارده و در دل برای غربت خود و فاطمهاش اشک ریخته.
چه شبهایی که مولا، پنهانی در نخلستانهای مدینه مویه کرده و مردانه گریسته.
چه ساعاتی که سلام علی بیپاسخ مانده و چه لحظاتی که معنویترین استجابتها در کوچههای مهآلود چندرنگ شهر، رنگ باخته.
این روزها فاطمه بیقرار علی است و علی بیقرار او؛ زهرا نگران مولاست و مولا نگران او؛
شاید علی در این خلوت بی انتها بارها و بارها غزل وصال را زمزمه کرده و روزنههای دلتنگ نگاهش را بر دیدگان زهرا گره زده؛
فرداروزی، علی باید شبانه و مخفیانه فاطمهاش را در تکهای از خاک گذارد و بیامان بگرید درد گمنامی ریحانهاش را.
و هیچ چیز جز شانههای خدا تسلی نخواهد داد عمق درد علی و حیرانیاش را.
اینجا اشکها هم به شِکوه درمیآیند تا التیامبخش چشمهای خسته مولا باشند در پشت بهتهای خاکستری دشمنان.
به انبوه سجدههای طولانی علی و قنوتهای تبدار فاطمه سوگند که هستی، قرنهاست میگرید بی نام و نشانی زهرا را؛ چشم در چشم آسمان دارد برای شنیدن ندای ظهور مهدی(عج) و گرفتن انتقام این همه بیمهری.....
به امید آن روز...
===========
مریم شهابی باهر
===========
انتهای پیام/89002/ی30/ژ1001