به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، وضعیت صنایع تبدیلی در گلستان، گیلان و مازندران با توجه به اینکه این استانها سکاندار کشاورزی کشور هستند، تناسبی با میزان تولید ندارند.
صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی شمال کشور از ساختار منطقی برخوردار نیست و به دلیل ظرفیت بالای میزان تولیدات کشاورزی، مسئولان باید به فکر ساماندهی آن باشند.
این صنایع، روند رشد بخش کشاورزی را سرعت میبخشد و زمینه را برای دسترسی مصرفکنندگان به تولید کشاورزی فراهم میکند.
مدیر هماهنگی خانه کشاورز منطقه دو کشور در استانهای مازندران، گیلان و گلستان در گفتوگو با خبرنگار فارس گفت: ایجاد صنایع تبدیلی و تکمیلی، علاوه بر بازگشت ارزش افزوده محصولات به تولیدکننده، بالارفتن سطح زندگی، بهداشت، تغذیه مردم و توسعه مناطق روستایی را موجب میشود.
ابوالحسن گلی دشواریهای عرضه ناکافی مواد اولیه از نظر دسترسی به کیفیت و قیمت، ناکافی بودن نیروی کار و تواناییهای مدیریتی، کمبود عوامل مالی نظیر سرمایه در گردش و ثابت، زمین و مکان مناسب برای استقرار صنایع، فناوری ناکافی در بخشهای حمل و نقل و ارتباطات مراکز فروش، اطلاعات بازار و تبلیغات را، از تنگناهای صنایع تبدیلی در مازندران نام برد.
وی نبود بستهبندی مناسب حمل و نقل، درجهبندی و کنترل کیفیت، کمبود نهادهای بازاریابی، وجود مقررات دست و پاگیر، محدودیت صادرات و جاذبه محصولات وارداتی را، از دیگر مشکلات این بخش اعلام کرد و افزود: تخصیص نیافتن عوارض گمرکی مناسب برای واردات ماشینآلاتکشاورزی، نبود بانکها و موسسات مالی متناسب و مرتبط با صنایع استانی برای تامین تسهیلات مورد نیاز را، میتوان جزو موانع پیشروی بخش کشاورزی ذکر کرد.
مدیر هماهنگی خانه کشاورز منطقه دو کشور گفت: تامین غذا در سطح ملی، یکی از اهداف کلان توسعه کشاورزی است.
وی ادامه داد: بر این اساس و با توجه به مفاهیم امنیت غذایی، بخش کشاورزی باید در پایان برنامه پنجم بتواند اهداف مرتبط با امنیت غذایی، تولید و عرضه کافی مواد غذایی سالم برای تامین نیازهای غذایی جمعیت را از نظر کمی نظیر انرژی، و کیفی نظیر تامین مواد مغذی شامل املاح، ویتامینها، پروتئینها و چربیها را با رعایت اصول توسعه پایدار تحقق بخشد.
گلی با بیان اینکه در وضعیت کنونی که نیاز مردم به صنایع تبدیلی بسیار بیشتر از ظرفیت کنونی است، تاکید کرد: شایسته نیست که این صنایع به حال خود رها شوند، و باید برای ساماندهی این وضعیت به عنوان یک حرکت جریانساز برای تولید و خودکفایی راهکار مناسبی ارائه کرد.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به نیاز روزافزون جمعیت و افزایش تقاضا و فرهنگ استفاده از محصولات صنایع تبدیلی و تکمیلی نظیر شربت، آبمیوه و کنسرو انتظار میرود که مسئولان نگاه عمیقتری نسبت به این صنعت که درآمد ارزی بسیار بالایی دارد، داشته باشند.
وی اعلام کرد: هرچه زنجیره بازاریابی محصولات کشاورزی از نظر بعد مسافت و پیچیدگی بیشتر باشد، گزینههای بازاریابی بیشتر خواهد شد.
به اعتقاد وی روشهای بازاریابی در داخل یک کشور نیز ممکن است با هم تفاوتها و اختلافهایی داشته باشند.
*اولین هزینه بازاریابی هزینه آمادهسازی محصولات کشاورزی است
گلی تاکید کرد: به نظر میرسد تهیه یک روش ساده برای ارزیابی و بررسی هزینهها غیرممکن باشد، به همین دلیل روشن است که تعیین هزینه بازاریابی محصولی در مقایسه با محصول دیگر بستگی کامل به موقعیت محلی و منطقهای دارد، زیرا برداشت محصولات، نقل و انتقال آنها به خارج از مزرعه یا محل بستهبندی قسمتی از هزینههای تولیدات کشاورزی را تشکیل میدهد، بنابراین اولین هزینه بازاریابی که ما با آن مواجه هستیم هزینه آمادهسازی محصولات کشاورزی است.
این مسئول یادآور شد: در بسیاری از محصولات، انبارداری قابل ملاحظه است بطوریکه در طول زمان نگهداری محصول، ارزش آن آنقدر بالا میرود تا امکان جبران هزینههای انبارداری فراهم شود.
وی تأکید کرد: هزینه فرآوردههای محصولات، از هزینههای عمده بازاریابی به شمار میرود، برای مثال برآورد کل هزینههای تبدیلی محصولات از قبیل آسیاب کردن ذرت و گرفتن شلتوک برنج نیز باید مدنظر قرار گیرند.
مدیر هماهنگی خانه کشاورز منطقه دو کشور افزود: یک بازرگان ممکن است مجبور شود برای انجام عملیات تجاری خود متکی به استقراض از بانک باشد، در این صورت وجهی از بابت وام دریافتی به عنوان بهره به بانک میپردازد که بخشی از هزینه تمام شده است.
وی اضافه کرد: اگر تاجری پول خود را برای تجارت مصرف نکند نمیتوان گفت که هزینهای متحمل نشده، زیرا به جای اینکه پول خود را در راه تجارت به کار اندازد در بانک پسانداز کرده و از آن طریق منفعت لازم را به دست میآورد.
گلی یادآور شد: پرداخت دستمزد فروشندگان، هزینه توزیع محصولات و حمل و نقل آن، ترانزیت، دریافت جواز کار، پرداخت هزینه برای انجام کارهای تجاری و همین طور تامین هزینه حقالعمل یا کمیسیون، هزینههایی هستند که باید از طرف بازرگان یا صاحب کالا پرداخت شود و در محاسبات کلی، تمامی این هزینهها باید به حساب آورده شود.
وی تأکید کرد: باید بین قیمت خرید و فروش محصول همیشه مقایسه وجود داشته باشد، بنابراین پولی که از مشتری دریافت میشود باید شامل هزینههای خرید محصول، بازاریابی، فرآوری و هزینههای ارسال محصول از مزرعه تا بازار باشد، زیرا کسر مبلغ پرداخت شده به کشاورزان از کل مبلغ دریافتی از مشتری، سود ناخالص شناخته شده است.
گلی گفت: در برخی اوقات سود ناخالص بازاریابی محصولات کشاورزی از درصد بالایی برخوردار است و در این صورت چنین استنباط میشود که کشاورز و مصرفکننده استثمار شدهاند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در بیشتر موارد، سود ناخالص زیاد میتواند به وسیله هزینههای مربوط کاملاً توجیه شود و بدون درک آگاهی از هزینهها و شیوه محاسبه آنها در بازاریابی محصولات کشاورزی، تشخیص منطقی یا غیرمنطقی بودن سود ناخالص دشوار است.
================
گزارش از عبدالرحیم دیوسالار
================
انتهای پیام/2296/ط40/ض1002