به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، وقتی که از هیاهوی دنیای خاکی خسته میشوی و تصمیم میگیری برای لحظاتی هرچند کوتاه از حصار سنگین تعلقات و دلبستگیها خارج شوی و جان و تن را از صفای معنویت سیرابسازی، بستن کولهباری کوچک و همراه شدن با خیل عظیم عاشقان شهدا و سفر به سرزمینهای نور که هنوز بوی شهدا را در تار و پودشان حفظ کردهاند میتواند تو را به مقصود برساند.
قدم به سرزمینهای نور که میگذاری آسمان دلت بارانی میشود، دیدگانت به اشک مینشیند و بغضی سنگین راه گلویت را میگیرد.......
شهدا انعکاس روشن خورشید در رودخانههای سرخ حماسه هستند. بزرگمردانی که دلشان، دریا مینوشت و نگاهشان، توفان میسرود. آن هنگام که نفسهای سرما، پنجرهها را سیاه کرده بود و شهر میرفت که در اضطراب ثانیههای تجاوز کمر خم کند، برخاستند و با قدمهای استوارشان در رگهای وطن خون زندگی جاری شد، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جادههای صلابت را پشتسر گذاشتند و خاک را لبخند کاشتند.
آمده بودم تا در میان لالهزار لالههای عاشق به دنبال رنگ دشت شقایقها بگردم و رد پای فاتحان صبح ظفر را از کنارههای اروند و قتلگاه شلمچه و هویزه و تنگه چزابه و ارتفاعات مهران و میمک جستجو کنم تا شاید با یافتن نشانی از آنان نفسی در عرفان تازه کنم...
سرزمینهای نور در حقیقت سجدهگاه آسمانیهاست به اینجا که میرسی دلت را به گوشه چفیهگره بزن و در کنج حرمخانه این خاکها با دل آوارهات خلوت کن. اینجا کنعان دلدادگی است. این سرزمین بوی پیراهن یوسفهای شهید را برای روز مبادا در چشمان غم گرفتهاش به امانت نگهداشته است.
اینجا حکایت بزرگی و شکوه است حکایت رفتن به قیمت ماندن ایرانی سرافراز اینجا حکایت مردان خدایی است مردانی که مردانه رفتند و بیآنکه نام و نشانی از خود برجای بگذارند در دل کربلای ایران آرمیدهاند.
از هر طرف که حساب کنی اینجا وسط زمین و آخر دنیاست، خط مرزی و انتهای جاده خلقت، نفس که میکشی ریههایت پر از نور، صفا و معنویت میشود، اینجا سرزمین مادری عشق است...
گزارش و عکس: شیرین مرادی
=================
انتهای پیام/79002/ی40/ژ1001