به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از شهرستان بهشهر، 45 روز پیش، بامداد 22 مهر 91، حدود ساعت یک بامداد، ناگهان رودخانههای «برزو»،«بزپل» و «قائم» طغیان کردند، دیگر نمیتوانستند آن همه چوب و الوار و زباله را در خود ببینند، طبیعت خشمیگن با همه وجود، این ابزارهای آزمایش را راهی خانهها، کوچهها، خیابانها، بلوارها، مغازهها، فروشگاهها، مزارع، باغات، مدارس، میادین، تاسیسات زیربنایی و خودروها کرد.
کاش بودی و میدیدی جنازه 6 همشهریم را، زخمیها را، بستری شدهها را، گل و لای و لجنها را، دیوارهای شکسته و خانههای پر از زباله و چوب و الوار را، خودروهای سبک و سنگین پرس شده و متلاشی شده را، خانههای خالی از حیات را، حیاطهای پر از درد را و عریانی رودها را، درختان شکسته و از ریشه درآمده را، اراضی کشاورزی ورم کرده از آب را.
ای کاش بودی و میدیدی کودکان بهت زده را، زنان و مردان در هم ریخته را، پیرمردها و پیرزنهای شوکه شده را، مسئولان بحران زده را، مدیران همیشه آماده را، شهر در هم ریخته را.
ای کاش بودی و میدیدی فریادهای مردم شهرم را و سکوتهایی فراتر از فریاد را، دستپاچگی آن تازه عروس و تازه داماد را، حیرتزدگی زنان و مردانی که یک شبه زحمات 40- 50 سالهشان را آب برد، ای کاش میدیدی چشمهای پر از معنای کودکی که لای این همه گل و لای بهدنبال دفتر و کتابش میگشت.
کاش بودی و میدیدی مردم صبور شهرم را که با هر آنچه به دستشان میرسید لجنها را از حریم امنیت و آرامش خود دور میکردند، کاش میدیدی نجابت و حیای مردم شهرم را، کاش میدیدی و شاید تو هم دیدی، شنیدی، نوشتی و تصویر گرفتی.
آری، 10 هزار خانوار شهر من یعنی 25 درصد خانوارها درگیر سیل ویرانگر بودند، 10 هزار نفر بین 10 تا 100 درصد خسارت دیدند.
و چقدر نوشته شد، دهها خبر و گزارش درباره سیل شهرم بهشهر، و چقدر شنیدم وعدههای مسئولان را در بازدیدها، در جلسات متعدد شورای هماهنگی مدیریت استان و شهرستان، و در جلسات علنی و غیر علنی.
ای کاش میدیدی تمنای بیمنتهای مرد سیل زده را، او راست میگفت؛ سیل همه هستیاش را برد، حالا منزل خواهرش مینشیند. با دو سه کودک و همسرش، یک روز، دو روز، سه روز .... حالا 45 روز شده است و او فقط 500 هزار تومان کمک معیشت گرفته آن هم در قبال همه هستی از دست رفتهاش و وامهایی که وعدهاش را به او دادند اما او نمیتواند وام بگیرد مگر از خدا. دیگر از ماندن در منزل خواهرش خجالت میکشد.
حالا روی تختههای ذهنتان بنویسید، معاون رئیس جمهور آمد، وزیر کشور آمد، وزیر اقتصاد و دارایی آمد، مشاور وزیر کشور آمد، و ... آمد.
رحیمی با مردم بهشهر حرف زد، به آنها قول داد که آلامشان را برطرف میکند، در جلسه مدیریت بحران هم خیلی حرفها زد، نجار و حسینی هم جیبهایشان را گشتند و فقط 37 میلیارد تومان درآوردند آن هم برای جبران خسارتهای سیل مازندران و گلستان و یک روستا در آذربایجان شرقی که در همان روزها اتفاق افتاده بود.
معلوم نیست چقدرش به بهشهر اختصاص یافت، اما هر چه باشد حتی به اندازه دانههای اشک مردم سیلزده بهشهر هم نمیارزید.
نمیدانم چطور میشود آن خانوادههایی که در آذربایجان شرقی گرفتار زمین لرزه شدند و خسارت دیدند با آنکه توانستند بیشتر وسایل و لوازم زندگی خود را دوباره از زیر آوارها احیا کنند؛ یک میلیون تومان کمک معیشت دریافت کردند اما مردم سیلزده بهشهر به ویژه آندسته از افرادی که همه هستی خود را از دست دادند باید 500 هزار تومان کمک معیشت دریافت کنند.
بگذریم از اینکه تمام کشور بسیج شدند و هزاران واحد مسکونی را تحویل زلزلهزدگان آذری دادند و هنوز هم هزاران واحد مسکونی دیگر را در حال ساخت دارند.
همین بسیج سازندگی بهشهرِ سیل زده، علاوه بر ساخت شش واحد سهمیهای که برای ساخت مسکن در آذربایجان داشت؛ دو واحد دیگر را تا 40 درصد پیش برد و تحویل داد. حالا خودش در حلّ مشکلات مسکن سیلزدگانش مانده است.مگر نمیشود، دولت لطفی بکند و به آن بودجه هزاران واحد مسکونی به اندازه 200 واحد دیگر اضافه و مشکل مسکن سیلزدگان بهشهر را حل کند؟
میدانیم، سیل با زلزله فرق دارد، این را کودکان هم میدانند اما خسارت با خسارت هم فرق دارد، آثار مخربی که سیل بهشهر از خود به جای گذاشت و هر چه جلوتر میرویم آثار پنهان و آشکار آن بیشتر میشود، دست کمی از خسارتهای آذربایجان نداشت و به مراتب بیش از آن بود.
حالا تختههای ذهنمان را از ورود وزرا و معاون رئیس جمهور پاک میکنیم و به جای آنها مینویسیم، استاندار مازندران آمد، نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری آمد، معاونان استاندار مازندران آمدند، نماینده مردم بهشهر، نکا و گلوگاه آمد، مدیرکل مدیریت بحران استان مازندران آمد، فرمانداران و شهرداران استان آمدند، خیّران استان آمدند، مدیران کل دستگاههای مختلف استان آمدند، و البته امام جمعه بهشهر و عضو مجلس خبرگان رهبری بود، فرماندار بهشهر و معاون و همکارانش در فرمانداری بودند، مدیران و شهرداران شهرستان بودند.
اما نتیجه چه شد، فقط تا امروز، فرمانداری بهشهر از استانداری مازندران یک میلیارد تومان تنخواه گرفت، یعنی هنوز حتی بوی آن مبالغ وعده داده شده دولتی به مشام نرسیده است.
توضیح نمیدهم اما ای کاش بیایید و لوازم اهدایی به سیلزدگان بهشهر را ببینید؟
هر چند هنوز میزان گلریزان کنسرت موسیقی مختاباد به نفع آسیبدیدگان سیل بهشهر معلوم نشده و شاید هم نشود اما باز هم غیرت مردم مازندران که در دو هفته، 22 میلیون تومان به سیلزدگان بهشهر کمک کردند.
قرار است سهشنبه شب 7 آذر یعنی سه هفته پس از آخرین جلسهای که با حضور استاندار مازندران در بهشهر برگزار شد؛ هفدهمین جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران شهرستان بهشهر درباره آخرین وضعیت سیلزدگان بهشهر و ترمیم زیرساختهای خسارت دیده مورد بررسی قرار بگیرد.
نمیدانم، این بار مدیران چه در چنته دارند اما ای کاش به معذرتخواهی مدیران ختم نشود که کاری از پیش برداشته نخواهد شد.
ای کاش، به جای اینکه به درد مردم برسند، نگویند، آنها نباید در حاشیه رودخانهها خانه میساختند و شهردار بهشهر نگوید؛ 80 درصد سیلزدگان، بدون مجوز، خانه ساختند.
ای کاش این حرفها را زمانی بزنند که مشکلات مردم رنج دیده در سیل تمام شود تا آنها با فراغ بال بیشتری تصمیمگیری کنند.
حرف آخر؛ هر روز که از 22 مهر دورتر میشویم، مردم سیل زده بهدلیل مشکلات زندگی، به مراکز خدماتی نزدیکتر میشوند، آنها بهای بیمدیریتیها و بیکفایتیهای افرادی را میدهند که بهجای آیندهنگری، در روزمرگیها ماندهاند. البته آنها سپاسگزار تلاشهای انجام شده مسئولان هستند و به همین خاطر صبورانه چشم انتظار تدبیر آنها میمانند.
اما آقایان مسئول؛ اگر از آن دسته آدمهایی هستید که فکر میکنید درد این مردم با یک دست لباس و مقداری مواد غذایی و خانههای استیجاری و وعده و وعیدهای تکراری سر خرمن تمام میشود بدانید که صندلی ریاست شایسته شما نیست، آن را ترک کنید و به اهلش بسپارید.
انتهای پیام/86001/ی/د1000