به گزارش فارس «اشپیگل» در ادامه گزارشهایی که درباره انتخابات ریاستجمهوری آمریکا منتشر کرده است در مطلبی با انشار عکسهایی که نامزدهای انتخاباتی را انسانهایی مهربان و انساندوست نشان میدهد، به بررسی سیاستهای این افراد در جلب آرای مخاطبان با استفاده از تحریک عواطف عمومی پرداخت.
این گزارش با مثالی جالب آغاز شده مبنی براینکه ممکن است دندانپزشک ما فردی دستو دلباز باشد اما مسلما این موضوع ارتباطی به توانایی شغلی وی ندارد. نقش مهربانی و صداقت افراد را در سیاست میتوان به چنین چیزی تشبیه کرد.
به عبارتی «میت رامنی» نامزد جمهوریخواه و «باراک اوباما» رئیس جمهور دموکرات این کشور میکوشند تا تصویری در نهایت صداقت و صمیمیت به مخاطبان خود ارائه دهند که البته رای دهندگان نباید در این مورد فریب بخورند.
نگاهی به نشست جمهوری خواهان در آگوست گذشته که در آن زمینه برای بیشترین انتقادهای سیاسی فراهم میشود، موید این موضوع است. در این نشست بیش از هر چیز تلاش برای صمیمیکردن جو حاکم به چشم میخورد.به طوری که «پاول رایان» معاون رامنی گفت که آرزو دارد پدر و مادرش به وی افتخار کنند و «کریس کریستی» فرماندار نیوجرسی نیز فیلمهایی از دوران کودکی خود را به نمایش گذاشت و بر این تاکید کرد که تا چه حد مادرش را دوست داشته است.
بروز احساسات شخصی را میتوان در سخنان «آن رامنی» همسر میت رامنی نیز مشاهده کرد.وی با حضور در برابر 15 هزار تن مخاطب که خبرنگاران هم در میان آنها دیده میشدند گفت:« امشب نمیخواهم درباره سیاست با شما صحبت کنم، بلکه میخواهم درباره عشق با شما حرف بزنم.» وی صحبتهای خود را با ابراز علاقه به همسر و فرزندان و کشورش ادامه داد و عکس هایی خانوادگی خود را به نمایش گذاشت. این عکس ها در چندین LCD به نمایش درآمدند.
این نشریه آلمانی در ادامه نوشت که البته نباید چندان هم به جمهوری خواهان خرده گرفت. این حزب بیش از دیگر احزاب قربانی فرهنگ به نمایش گذاشتن صمیمت است و این موضوع در شبکه اجتماعی فیسبوک مشخص است.
دموکراتها هم میخواهند خود را سیاستمدارانی مهربان نشان دهند. مجموعه این موارد نشان می دهد که آنها میخواهند ابعاد شخصیت بشری را وسیلهای برای اهداف سیاسی و اقتصادی خود قرار دهند که ارزش های عمیق دینی، میهندوستی و نیکوکاری ابزارهای آن هستند.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا چنین سیاستهایی می تواند در افکار عمومی موثر باشد که شخصی با چنین مشخصاتی میتواند به خوبی جامعه را رهبری کند و سیاستمدار متمایزی باشد؟ در واقع پاسخ این پرسش همیشه مثبت نیست.
به عنوان مثال در اروپا هیچ کس از سیاستمداران نمیخواهد که صداقت نشان دهند چرا که چنین چیزی در واقع در تضاد با سیاست است و بیشتر شبیه یک جوک است.
در بخش دیگری از این گزارش تاثیر این رویکرد در آمریکا بررسی شد و به دورانی که آیزنهاور برای پیروزی در مبارزات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 1951 تلاش میکرد،اشاره شده است. در این دوران رایدهندگان تمایل زیادی به رفتارهای توام با صداقت و صمیمیت نامزدها داشتند و نامزدها هم تلاش کردند که خود را به شدت صمیمی نشان دهند.
این موضوع مشخص کرد که مردم آمریکا بیشتر به صداقت یک نامزد انتخاباتی اهمیت میدهند، تا درستی و یا غلط بودن حرفهای وی و یا درک وی از سیاست.
بر اساس این گزارش، طی چندین دهه موضوع صداقت و صمیمیت نامزدهای انتخاباتی در آمریکا اهمیت پیدا کرده است. در ژانویه سال 2012 روزنامه آمریکایی «یو اس ای» تودی و موسسه «گالوپ» در نظرسنجی این پرسش را مطرح کردند که هر کدام از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آیا علاوه بر قدرت رهبری و مدیریت، صداقت داشته اند یا خیر. به این معنی که نامزدها همان کاری را انجام دادند که از آن حرف زدهاند و خود را همانطور که بودند نشان دادند و از خود چهرهای که مخاطبان دوست داشتند به نمایش نگذاشتند. (که البته درباره این موارد از رامنی انتقاد میشود.)نتیجه این بود که آمریکاییها واقعیت را دوست دارند.بسیاری از مردم آمریکا میخواهد رئیسجمهور آنها شخصی فردگرا، خوش بین، مصمم اما با نشاط باشد.
اشپیگل نوشت که با این حال فریب دادن در عرصه سیاسی موضعی است که جای تعجب ندارد. چنین اقداماتی نشان میدهد که این افراد تا حدی خود را به انچه میگویند، معتقد نشان میدهد که گویا حتی حاضرند دست روی متنی مقدس بگذارند و درباره آن سوگند یاد کنند. اما نگاهی کوتاه به تاریخ اخیر نشان میدهد که شمار قابل توجهی از آنها به وعدههای خود عمل نکردهاند و همه هم این را می دانند که این احتمال وجود دارد که نف بعدی هم به حرفهای خود عمل کند یا خیر. در واقع این چیزی نیست جز قمار در یک جامعه آزاد.
انتهایپیام/ط.ص