رخدادهای 11مهر 1358
رهبر انقلاب امروز به مناسبت میلاد امام رضا جانشین فرمانده ژاندارمری را به حضور پذیرفته و خطاب به حاضران فرمودند : عید ما روزی است که مستکبرین دفن شوند .
خبر مهم دیگر امروز آنکه بر اثر بمب گذاری در قطار فوق العاده خرمشهر – تهران 8نفر به شهادت رسیده و 22نفر دیگر زخمی شدند .
سپهبد چنگیز وشمگیر یکی از متهمانی که در دادگاه انقلاب اسلامی ایران محاکمه می شد و از ترس حکم اعدام و افشای پرونده های متعدد فسادش اقدام به خودکشی کرده بود، امروز در زندان اوین درگذشت .
عید ما روزی است که مستکبرین دفن شوند
رهبر انقلاب امروز به مناسبت ولادت امام رضا (ع)جانشین فرمانده ژاندارمری و نیز پرسنل گردان امداد ناحیه یک ژاندارمری را به حضور پذیرفتند .
بر اثر بمب گذاری در قطار فوق العاده خرمشهر – تهران 8نفر به شهادت رسیده و 22نفر دیگر زخمی شدند . به علت این حادثه امروز مغازه ها و بازار و ادارات شهر اهواز به حال تعطیل درآمد و در این شهر عزای عمومی اعلام شد . |
امام خمینی در این دیدار فرمودند : این روزها روز عید است. عید ملت مستضعف، روزی است که مستکبرین دفن شوند. عید ملت ما روزی است که ریشههای فسادی که امروز در بعض از نقاط ایران هستند از بین بروند، و میروند.(1)دیدار با خانواده های کشته شدگان حادثه سینمارکس آبادان(2) از برنامه های دیگر امروز امام بود . امام خمینی در این دیدار از بازماندگان حادثه سینما رکس خواستند تا مستندات خود درباره این جنایت را به آیت الله قدوسی دادستان انقلاب تقدیم کنند . (3)
شهادت 8نفر در بمب گذاری قطار مسافربری جنوب
بر اثر بمب گذاری در قطار فوق العاده خرمشهر – تهران 8نفر به شهادت رسیده و 22نفر دیگر زخمی شدند . به علت این حادثه امروز مغازه ها و بازار و ادارات شهر اهواز به حال تعطیل درآمد و در این شهر عزای عمومی اعلام شد . همچنین در مساجد و تکایای اهواز مجالس سوگواری برپا گردیده است . در خرمشهر نیز 2روز عزای عمومی اعلام شد . (4)
سپهبد وشمگیر خودکشی کرد
سپهبد چنگیز وشمگیر یکی از متهمانی که در دادگاه انقلاب اسلامی ایران محاکمه می شد امروز در زندان اوین درگذشت . وی چند روز قبل در زندان خودکشی و به بیمارستان مهر انتقال یافت و با آنکه برای نجات وی سریعا اقدام شد و پس از بهبودی نسبی به زندان انتقال دادند ولی امروز درگذشت .سپهبد وشمگیر دچار بیماری قلبی بوده و با خوردن تمام قرص هایی که برای بیماری وی تجویز شده بود خود کشی کرده بود . گفتنی است دادگاه هنوز حکم سپهبد وشمگیر را صادر نکرده است (5) ولی احتمال می رود وی بر اثر ترس از اعدام و یا نگرانی از افشاگری مطبوعات خودکشی کرده است .
پی نوشت:
1- صحیفه امام ، جلد 10، صفحه 206
2- ساعت حدود 30/21 بیست و هشتم مرداد 1357در حالی که صدها نفر درسینما رکس آبادان مشغول تماشای فیلم گوزنها ساخته مسعود کیمیایی بودند فاجعه جانگدازی رخ داد که پایه های رژیم ستم شاهی را بیش از پیش به لرزه درآورد . در این فاجعه سینما دچار حریق شد ، حدود 700نفر در سینما حضور داشتند که از این تعداد 600نفر در آتش سوختند . بر اساس آمار اولیه منتشر شده در روزنامه اطلاعات در این فاجعه بزرگ از 700نفری که در سینما حضور داشتند تنها 100نفر موفق به فرار شده و 600نفر در آتش سوختند .تعداد کشته شدگان حداقل 377نفر اعلام شد . بعضی از کشته شدگان اعضای یک خانواده بودند به عنوان نمونه اعضای یک خانواده ده نفری با نام فامیل رادمهر همگی در این فاجعه کشته شدند . با این که کلانتری مرکزی در صد متری سینما بود، برای نجات محبوسشدگان درحریق اقدام فوری به عمل نیامد ، مراکز مسئول هم پس از حضور در محل آتشسوزیفاقد امکانات اطفاء حریق بودند
گزارش ساواک از این واقعه حاکی است: مأمورین آتشنشانی شهرداری که باسه دستگاه ماشین به محل اعزام شده بودند، فاقد آب بودند و همچنین بلندگو برایاعلام خطر و راهنمایی مأمورین آتشنشانی وجود نداشت.
آتشنشانی شرکت نفت پساز یک ساعت و نیم تأخیر به محل حادثه رسید ولی دیر شده بود و بوی سوختهشدن اجساد به بیرون نیز رسیده بود.
بنا به گزارش مورخ 27مهر57 ضرابیدادستان وقت آبادان به وزیر دادگستری، ساعت 1 بامداد از طرف شهربانی خبرآتشسوزی را به دادستان اعلام کردند. دادستان فوراً خود را به محل حادثه رساند.«بعضی از مسئولین معتقد بودند که شبانه تمام اجساد یک جا دفن شوند»، ولی دادستاناین تصمیم را ردّ کرد و پیشنهاد داد اجساد شبانه به گورستان شهر برده و چیده شوند تاخانوادههایشان آنها را شناسایی و بقیه یکجا دفن شوند. پیشنهاد دادستان عملی شد وخود نیز به همراه بازپرس و پزشک قانونی در قبرستان برای صدور جواز دفن حاضرشد. در نتیجه از تعداد «306 نفر مقتولین 106 جسد شناخته شد که جداگانه دفنگردیدند و 80 نفر از گورستان خارج و به محل سکونت آنان برده شد و 120 جسد دیگربه علّت شدت سوختگی شناخته نشدند، تقریباً به طور دسته جمعی در کنار یکدیگردفن شدند.»
خبر فاجعه در فردای آن روز از رسانههای داخلی و خارجی پخش گردید و سینماهای تهران نیز در اعتراض به این فاجعه تعطیل شدند . با این که رادیو و تلویزیون و کارگزاران دولتی سعی میکردند از این حادثه علیهانقلابیون استفاده کنند، ولی فشار اجتماعی به حدی شد که دولت دست به عقبنشینیزد و سه روز بعد ازحادثه سرتیپ رزمی را به مرکز فراخواند و هرگز بازنگشت.
علاوهبر آن به دستور آموزگار کلیه مأموران سهلانگار، فرماندار، رئیس فرهنگ و هنر و مسئولآتشنشانی شرکت نفت به تهران احضار شدند. امام خمینی در 31 مرداد با ارسال پیامی ضمن تسلیت این مصیبت بزرگ به ملتمسلمان ایران بهخصوص مردم ستمدیده آبادان و به خانوادههای داغدیده اعلام کردندکه»من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی دست به چنین فاجعهی وحشیانهایبزند، جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشیگری آنان را ازانسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم، لکن آنچه مسلم است این عملغیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالحاسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر انداختهاند و با فداکاری از هممیهنان خود دفاعمیکنندـ به هر مسلکی باشندـ نخواهد بود.» امام خمینی در این پیام اتّهام را متوجه رژیمنمودند و فرمودند: «قراین نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کارباشد که نهضت انسانیـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به طورکمربندی در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن کاراشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست» امام خمینی قرینهی دیگر را مصاحبه شاه دانستندکه وی گفته بود: «تظاهرکنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده میدهند و تکرار آنپس از واقعه که این همان وعده بوده است، شاهد دیگری بر توطئه است، نه این که واقعاًشاه یک غیبگوی بزرگ است.»
امام شاهد دیگری که بر این ادعا آوردند این بودکه هیچ گروهی از این عمل نفعی نمیبرد و تنها «شاه و بستگانش امید نفعیداشتهاند.» فاجعهی سینما رکس خشم مردم ایران را در سرتاسر کشوربرانگیخت. آبادان یک پارچه علیه رژیم قیام کرد. گرچه دولت از اعلام حکومت نظامیدر آبادان شرمگین بود، ولی عملاً در آبادان حکومت نظامی برقرار کرد و تا هفتمکشتهشدگان تعداد بسیاری از مردم آبادان با ضرب گلوله نیروهای رژیم شهید و مجروحشدند. مردم در شهرهای مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر تظاهرات خونینیبه دفاع از مردم آبادان برپا کردند. رژیم نه تنها نتوانست از این اقدام ناجوانمردانه استفادهکند، بلکه شدت نفرت مردم موجب سقوط دولت آموزگار گردید.
3- صحیفه امام ، جلد 10، صفحه 208
4- اطلاعات ، 12مهر 1358، صفحه2، با پیروزی انقلاب اسلامی پیش از آن که نظام جدید مستقر شود و بتواند خواسته های مردم را جامه عمل بپوشاند فتنه تحریک قومیت ها برای ایستادگی در مقابل حکومت مرکزی آغاز شد ، کردستان ، ترکمن صحرا ، آذربایجان و خلق عرب در این راستا اتفاق افتاد ، در سال 58 و همزمان با فتنه انگیزی دموکرات ها در کردستان خلق عرب نیز در خوزستان به دنبال شعله ور کردن آتش جنگ قومی ، قبیله ای و مذهبی بود ، در همین روزها بود که اخبار ناآرامیها و اغتشاشات در خوزستان به ویژه خرمشهر در کشور و متعاقب آن در سطح جهان پیچید. در سرزمین ایران اگرچه اکثریت مطلق مردم مسلمان و پیرو مذهب شیعه هستند ولی از گروههای قومی متنوع تشکیل شده است که در طول سالیان دراز همیشه با تفکرات و گرایشهای مختلف در کنار هم زندگی میکردند. دولتهای استعماری مثل انگلیس با شعار معروف تفرقه بنداز و حکومت کن به دنبال ایجاد اختلاف بین قومیتهای مختلف بودند تا مانع وحدت و همکاری اقوام در ایران شوند. این کشورها بعد از انقلاب نیز با بیان این شعار که فارسها دیگر اقوام را استثمار میکنند درعرصه اجتماعی سیاسی دوران ملتهب پس از انقلاب اهداف خود راپیگیری می کردند. البته سابقه این گونه فعالیت ها با پشتیبانی دولت عراق در منطقه خوزستان ریشه تاریخی داشت و به دوران قبل از پهلوی بر می گشت. شورش شیخ عبدالمحسن رهبری در 1304 ش یا شورش قبیله شورفه در سال 1307 در هویزه و یا قیام شیخ خزعل در دوره قاجار از این نمونه است که هدف نهایی اینگونه اقدامات و حمایت های بی شائبه عراق از آنها جداسازی خوزستان و تجزیه آن از ایران با شعارهای ناسیونالیستی و ایده پان عربیسم بود ولی چون در آن زمان به اهداف خود نرسید کانون ها و مراکز خود را همچنان فعال نگه داشت تا این که پس از انقلاب با استفاده از پتانسیل های موجود اقدام به بر پایی آشوب و ناامنی در منطقه کند. و به همین خاطر عراق برای بحران زایی در منطقه روز به روز تعداد ماموران اطلاعاتی خودرا در کنسولگری این کشور در خرمشهر و مراکز حساس منطقه بیشتر کرد. این افراد با به کارگیری عناصر خائنی نظیر مکی فیصلی و عناصر چپ حرفه ای که در آنان زمان در سطح ایران مشغول تأسیس سازمان های به اصطلاح خلقی بودند. دو سازمان به نام کانون فرهنگی خلق عرب و سازمان سیاسی خلق عرب اسلامی را با استفاده از پولهای حمایتی عراق که اسناد آن موجود است در خرمشهرایجاد کرد. این جریانات با بهره برداری از ضعف حکومت چندین ساختمان را در خرمشهر اشغال کرده و اعلام موجودیت کردند و سخن از ایجاد حکومت محمره و عربستان کردند ( نام های خرمشهر وخوزستان) به موازات این اقدامات، در شهر کمیته انقلاب از طیف های مختلف مردم عرب زبان و فارس وشیوخ وسران عشایر تشکیل شد و کار نظارت آن به واسطه حکمی در تاریخ اول اسفند 57 از جانب امام بر عهده شیخ شبیر خاقانی روحانی متنفذ و معروف شهر و امام جماعت مسجد حضرت امام صادق «ع»که مرجع تقلید برخی از عشایر منطقه بود واگذار شد. در این حکم امام با تیزهوشی همه اهالی منطقه را به هماهنگی وهمکاری دعوت کرده ونسبت به نقشه های شوم هشدار می دهند.
شیخ شبیر که بود؟
در سالهای 40 تا 43 یک جریان مذهبی انقلابی در خرمشهر پدیدار شد. روحانیت مهاجر خرمشهر در موقعیتی نبود که بتواند هدایت این گرایشها را در دست بگیرد. سید باقرکاشانی فوت کرده و آیتاللهمُهری به دلیل آسیب دیدگی فعال نبود. سایرین نیز یا هنوز شناخته شده نبودند یا اینکه توانایی لازم را نداشتند، از این رو اقبال عامه، چه عرب و چه فارس متوجه آیتالله شیخمحمدطاهرآل شبیر خاقانی شد که کمکم به عنوان یک روحانی فعال مطرح گردید. در دوران انقلاب، ابتدا مسجد امام صادق ، مرکز تجمع نیروهای فعال بود اما در روند گسترش انقلاب، مشخص شد که شیخ کشش لازم را در این مرکزیت ندارد و در نتیجه بعد از مدتی، کانون اصلی مبارزه به مسجد جامع منتقل گردید. فرار شاه از ایران و مشخص شدن قدرت انقلاب، شروع مجدد حیات مبارزاتی شیخ است در این دوران به تدریج مواضع شیخ از مواضع نیروهای مذهبی انقلابی فاصله گرفت و محافظه کاری وی باعث آزردگی میشد و انتقاد روحانیون مبارز را با عث می گردید.در مورد رفتار شیخ نظرات دیگری نیز وجود دارد. برخی اساساً مطرح شدن شیخ را در سطح خرمشهر و توابع و مرکزیت یافتن وی را از طرح های ساواک میخوانند و بعضی دیگر ضعف های بینشی، اعتقادی و سیاسی وخصلتی (ترس و محافظه کاری و...) را ذکر میکنند. اما نظرات خوش بینانهای نیز درباره وی وجود دارد. به طور کلی شیخ محمد طاهر گرفتار سه موضوع بود:
1 . اعتقاد به اعلم بودن خودش در مقابل امام
2.جاه طلبی و قدرتگرایی برای تسلط بر امور حداقل خوزستان. وی میگفت وقتی من اعلم هستم، چرا در مقابل امام حداقل، خوزستان را نداشته باشم؟
3.فریب گروهکهای موسوم به خلق عرب را خوردن که ناشی از سادگی وی بود.
شیخ وقتی نتوانست نظرات خود را عملی کند و روند انقلاب را نیرومندتر از آن یافت که بتواند آن را مهار کند، صحنه را خالی کرد و در اوج جنبش مردمی، راهی احصای عربستان شد. سفر غیر قابل توجیه شیخ و متروک شدن مسجد امام صادق (ع)، نشانه گویایی از جایگاه شیخ در ایام انقلاب است. بعد از فرار شاه، شیخ به ایران مراجعت کرد. گرچه او اکنون انقلابی شده بود، اما شکافی بین او و نیروهای مذهبی انقلابی شهر وجود داشت که پُر شدنی نبود. این شکاف آثارخود را بلافاصله پس از پیروزی انقلاب نشان داد.
هنوز چند روزی از تشکیل کمیته به فرمان امام در خرمشهر نگذشته بود که یکی از شیوخ دیگر در جلسات حاضر نشد و در ساختمان کناری کمیته انقلاب، کمیته اعراب را تشکیل داد و علت این کار را فارسی بلد نبودن عربهای روستایی و عشایر منطقه بیان کرد، بعد از مدتی آن را سازمان سیاسی خلق عرب خوزستان نامیدند؛ از طرفی چون در کمیته انقلاب وحدت نظر و عمل در برخورد با مسائل انقلاب به ویژه در پیگیری مسائل مربوط به رژیم سابق و ساواک نبود، بین عناصر مذهبی وشیوخ اختلاف ایجاد شد و به دنبال آن با انحلال کمیته اول کمیته دوم تشکیل شد؛ ولی چون در آن زمان تنها دو تن از سران عشایر عرب به شورای کمیته راه پیدا کردند، این کمیته و چیدمان آن به شدت مورد اعتراض و مخالفت شیخ شبیر واقع شد. وی معتقد بود که باید ترکیب اعضا شورا 50درصد عرب و 50 در صد عجم باشد و همین امر موجب ناکارآمدی کمیته گردید. جوانان مذهبی خرمشهر برای برقراری امنیت داخل شهر و نقاط مرزی و پیگیری مطالبات انقلابی مردم در دستگیری ساواکیها و باقی مانده عناصر رژیم شاهنشاهی و پیشبرد کارهای خود اقدام به تشکیل کانونهای فرهنکی – نظامی کردند و عملاً ضابط اجرایی دادگاه انقلاب شدند و همین امر سبب اعتراض شیخ و فاصله گرفتن وی ازکمیته دوم و پس از آن از کانون فرهنگی – نظامی جوانان مذهبی شد از طرف دیگر دو سازمان سیاسی خلق عرب و کانون فرهنگی خلق عرب برای برخورداری از یک پوشش مذهبی که در آن زمان لازم به نظر میرسید خود را به آیت الله شیخ شبیر خاقانی نزدیک کردند و ارتباط خود را با وی تحکیم نمودند. و در طرف دیگر این جبهه بندیها، سبب جدایی شیخ از نیروهای مذهبی شهر شد به شکلی که کمکم بازاریها و مومنین از اطراف شیخ دور شده و عناصر ستاد خلق عرب به وی نزدیک شدند به هر حال و به هر تفسیری آیت الله شبیر عملاً در جبهه سازمان خلق عرب و سپس کانون فرهنگی عرب قرار میگیرند. در باب کانون فرهنگی عرب نیز همین بس که موسسان آن گروهی از عناصر جبهه التحریر بودند که دارای عقاید و تفکرات بعثی بوده و رابطه مستقیم با عراق داشتند واز آنها سلاح میگرفتند و نیروهایشان را جهت آموزش نظامی به بصره میفرستادند. در اوایل سال 58 گروه مجاهدین عرب مسلمان نیز به رهبری شاکر شکوری و همکاری یک روحانی به نام سید علی عدنانی که دارای عقاید مذهبی منطبق با مبانی فکری عراق ناسیونالیستی بود، اعلام موجودیت کرد. این گروهها اعلام کردند که دروس مدارس خوزستان باید عربی باشد، نفت و درآمد حاصل باید برای خوزستان استفاده شود و تمامی مسئولیتهای استانی نیز باید به عرب زبانان واگذار شود. با قوت گرفتن فعالیتهای این گروهکها در خوزستان به ویژه خرمشهر دولت عراق که اصولا موضوع خوزستان وتجزیه آن را جزء یکی از بندهای مرام نامه حزب بعث آورده بود، سیل کمکهای خود به داخل ایران را با مرکزیت سرکنسولگری عراق در خرمشهر و مدرسه عراقیها آغاز کرد. با گذشت زمان و طبق یک برنامهریزی دقیق این تفکرات در سطح منطقه بین عامه مردم گسترش داده شد و موضوع عصبیتهای قومی و عربی روز به روز بیشتر میشد با اوجگیری این برخوردها و نرمش دولت موقت در برخورد با تحریکات ضد انقلاب در 16 فروردین به دنبال تظاهرات مسلحانه سازمانهای مذکور اعم از خلق عرب وغیره تیر اندازیهایی صورت گرفت. جوانان مذهبی کانون فرهنگی با انتشار اطلاعیهای که به امضا کسبه بازار هم رسیده بود از حمایت شیخ شبیر و خانوادهاش از این سازمانها انتقاد کرده و عملکرد ایشان را زیر سوال بردند. شیخ نیز با ابراز ناراحتی شدید از انتشار این اطلاعیه خواستار تکذیب آن توسط بازاریان شد، که آنها هم زیر بار نرفتند. به دنبال این برخورد شیخ در23 اردیبهشت در مسجد امام صادق خرمشهر به منبر رفت و ضمن حمله شدید به این جوانان آنها را وابسته خواند. بلافاصله گروهکهای مستقر در خرمشهر که مترصد موقعیت مناسب بودند با توجه به زمینهسازیهای قبلی با شعار «فلیسقط الکانون» به سوی کانون حرکت کرده و ساختمان آنرا به آتش کشیده و18 تن از افراد مستقر در کانون از جمله شهید جهانآرا را دستگیر کردند. با ناامن شدن فضا افراد متعهد و انقلابی شهر مورد تعرض قرار گرفتند. در پی بروز این ناامنیها مردم در مسجد جامع تحصن کردند. فرمانداری هم به سبب شرایط بحرانی خواستار خلع سلاح عمومی شد. باحضور دریادار مدنی-استاندار خوزستان- در جمع متحصنین مسجد جامع، این تحصن با دو شر ط پایان یافت: یکی تخلیه کلیه اماکن اشغال شده توسط سازمانهای خلق عرب. ودیگری تحویل همه سلاحهای سازمانهای نظامی سیاسی خرمشهر به فرمانداری. با این وجود سازمان خلق عرب از تحویل سلاحها خودداری کرد ودر محل استقرار خود دست به تحصن زد و خواستار خودمختاری منطقه خوزستان و ایجاد عربستان در منطقه شد. با سر باز زدن نیروهای خلقی از شرایط اعلام شده، استاندار با اعلام قبلی 100 نفر از تکاوران نیروی دریایی را برای کنترل شهر فراخواند که نتیجه مطلوبی در بر نداشت. در این بین با انتشار خبر کشته و زخمی شدن چند تن از افراد گمرک و نظامیان به وسیله افراد مسلح کانون خلق عرب مردم عصر همان روز راهپیمایی کرده واین اعمال را محکوم کردند. پس از این واقعه طی مذاکراتی با برادر شیخ شبیر، ضرب الاجل تحویل سلاح دهروز تمدید شد ولی باز هم این توافق محقق نشد و درگیریهای مسلحانه از 9خرداد در خرمشهر با شلیک پیاپی سرنشینان یک پیکان سواری در ساعت چهارصبح آغاز شد و عناصر سازمان سیاسی خلق عرب در خیابانها سنگربندی و به ادارات مراکز دولتی و پاسگاههای مرزی حمله کردند ودر سطح شهر با ایجاد آتش سوزیهای مختلف به ایجاد رعب و وحشت پرداختند. صدای رگبار لحظهای در شهر قطع نمیشد. با بازپسگیری مراکز و منع عبور و مرور از ساعت 10 شب و برقراری آرامش نسبی ساختمانهای سازمان سیاسی و کانون فرهنگی خلق عرب که از همان ساعات اولیه درگیری به محاصره نیروهای انقلاب در آمده بود. پس از چند ساعت درگیری، سرانجام تصرف شد. به این ترتیب، مرکز هدایت آشوب و درگیریها سقوط کرد، اما این امر سبب پایان یافتن فوری آشوبها نشد. در این شرایط، عدهای از نیروهای مسلح خلق عرب خارج از شهر، به طرف این شهر حرکت کردند؛ و یا درشهرهایی هم چون: اهواز و آبادان به تحرکاتی دست زدند. سازمان سیاسی خلق عرب و شیخ با اعلام آمار مجروحین و کشته شدگان به جوسازی، تهدید و مظلومنمایی در مورد درگیریهای خرمشهرپرداختند. شیخ شبیر در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی دولت را به کشتار اعراب متهم کرده و نسبت به وخیمتر شدن اوضاع در صورت عدم تفاهم دولت باآنها هشدار داد. همزمان رسانههای خارجی به بزرگنمایی اظهارات و اعلامیههای شیخ شبیر پرداختند. رسانههای وابسته مثل رادیو صوت الجماهیر عراق و رادیو عربی کویت با نقل اخبار به گونهای تحریک آمیز، ادامه درگیریها تا تحقق خودمختاری عربستان را نوید میدادند. رادیو بغداد به زبان عربی مرتباً برای مردم عرب خوزستان، پیام میفرستاد. نیروهای عراقی نیز در مقابل پاسگاههای مرزی به تجمع نیرو و اقدامات تحریک آمیز دست زدند، سیل سلاح از آن سوی مرز ایران و عراق به داخل خوزستان سرازیر شد. تا دو سه روز اول شروع درگیری خرمشهر در 8 و 9 خرداد 1358 عراق حدود بیست تا سی هزار قبضه اسلحه در نوار مرزی خرمشهر تخلیه کرد . شدت بحران به حدی بود که امام در پیامی از ارتش وسپاه خواستند که هماهنگ بوده و در سرکوبی اشرار و پاکسازی مناطق همکاری نمایند. به این ترتیب امکان تحرک ضد انقلاب در خود خرمشهر کم شد ولی همچنان پایگاهشان در مسجد امام صادق و خانه شیخ شبیر فراهم بود و با تجمع وتحصن در این مکانها خواستههای قبلی رابیان میکردند. شیخ هم کما بیش با صدور اطلاعیه و بیانیه قسمتهایی از این خواستهها را تایید میکرد و با اندکی انعطاف حمایت خود از عناصر ضد انقلاب را مطرح میکرد.
مردم دوباره در اعتراض به اقدامات خلق عرب تظاهرات ودر مسجد جامع تحصن کردند و ضمن حمایت از اقدامات استانداری خواستار خلع سلاح عمومی و بازداشت عاملین فاجعه خرمشهر و استفاده از پاسداران غیر بومی برای حفظ امنیت و کنترل شهر شدند در این تظاهرات مردم آشکارا بر ضد شیخ و سازمانهای خلق عرب شعار دادند. به هرحال پس از مذاکراتی که در 15 و16 خرداد بین شیخ شبیر و استاندار با حضور برخی روحانیون وبرادر شیخ شبیر و برخی مقامات لشکری و کشوری صورت گرفت توافق نامه ای 8 مادهای امضا و قرار شد : انتصابها بر مبنای ملاک اسلامی و اعتقاد به انقلاب باشد -تحقیق وشناسایی فوری مسببان حوادث اعم از دولتی و غیرآن- رسیدگی به خانواده مقتولین و مجروحین و شهدا- توجه به عملیات عمرانی در شهر و روستاها - همه فعالیتهای فرهنگی باید در چارچوب اسلام باشد - بررسی وتعقیب مسببان حمله به منزل شیخ - آزادی دستگیرشدگان.
رسانههای خارجی این توافق نامه را شکست دولت قلمداد کرده و عاملین ناآرامیها و خون ریزیها را نیروهای مذهبی معرفی کرده و به نفع ضد انقلاب مظلومنمایی به راه انداختند. با این همه همچنان مانورهای سیاسی و گاه نظامی حول منزل شیخ شبیر انجام میشد. در 23 خرداد 58 برادر شیخ اعلام کرد: آیت الله خاقانی معتقد است با به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی به جایی نخواهیم رسید. در پی این صحبتها و اعلامیههای از این دست، دادستان وقت خواستار مجازات خائنین و تجزیه طلبان شد و به شیخ نسبت به اقداماتش هشدار داد. در اعتراض به این سخنان و به بهانه تجلیل از شهدای خلق عرب دوباره تحرک سیاسی و راهپیمایی و پس از ان آشوب و ناامنی و بمبگذاری و آتشسوزی و تجاوز به اموال عمومی از سرگرفته شد و در نتیجه جو وحشت در شهر حاکم شد. تا جایی که عده ای از مردم شهر را ترک کردند. در مرز با عراق نیز تحرکات ایذایی شدت گرفت و همزمان جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی با عنوان حملات نژاد پرستانه رژیم ایران علیه اعراب در دستور کار رسانههای عراقی و عرب منطقه قرار گرفت. تقریبا اوضاع به گونهای شد که احتمال سقوط شهر میرفت. تا اینکه در یکی از حملات ضد انقلاب به گشت سپاه، رضایی مسئول پاسداران اعزامی از خرم آباد به شهادت رسید. همین امر با توجه به مسایل قبلی سبب یک حرکت گسترده مردمی علیه ضد انقلاب شد. در 24 تیر در سومین روز برگزاری مراسم شهید مردم طی یک تظاهرات گسترده به مسجد جامع رفتند. در این مراسم با انفجار نارنجک توسط خلقیها تعدادی از مردم شهید و زخمی شدند. مردم ناراحت و وحشتزده از مسجد خارج شدند که تیراندازی عناصر مسلح اطراف خانه شیخ به سمت مردم خشم مردم را بیشتر کرده و منزل شیخ توسط مردم محاصره شد با رسیدن سپاه و شروع درگیریها و کشته و زخمی شدن از طرفین، منزل شیخ تصرف شد و عده ای از عناصر این گروهکها دستگیر شده و شیخ به اهواز منتقل شد و در پی آن ضد انقلاب تا حدود زیادی منفعل گردید. در 25 تیر 58 امام در پیامی به ملت شریف ایران برای اثبات وحدت ملی و ابطال و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغ پردازیها و فتنه انگیزیهای مخالفین ، مردم را به شرکت در راهپیمایی در 26 تیر دعوت کرده و آن را مانور اسلامی – ملی عرصه جنود حق و حزب الله در مقابل جنود شیطان مینامد. در آخرین گام ملت با لبیک به دعوت امام ضربه نهایی را بر دهان فتنهگران میزنند. به دستور امام شیخ در 28تیر 58 وارد قم شد و با انتشار پیامی خطاب به ملت ایران در 30 تیر، نژاد پرستی و تجزیه طلبی را محکوم و از ضد انقلاب برائت جست. با از میان برداشته شدن منزل شیخ از محوریت فتنهها، جو بحرانی شهر شکسته شد. و تقریباً اثری از حضور اجتماعی این گروهها بجای نماند. البته این گروه چند ماه بعد از اشغال سفارت آمریکا یا همان لانه جاسوسی در ایران و شکست نظامی ارتش آمریکا در صحرای طبس با اشغال سفارت ایران در لندن دوباره قدرت نمایی کرده و تعدادی از کارکنان سفارت را زخمی و شهید کردند. در این گرو گانگیری پنجروزه اهداف مختلفی از جمله: ایجاد بحران قومی در مناطق مرزی و کمک به تجزیه طلبان و فتنه گران، چپها و لیبرالهای مرکز نشین در به چالش کشیدن انقلاب نوپای ایران واهداف پنهان دیگر همسو بامنافع استعمارگران پیگیری میشد. البته بعد از حمله ارتش بعث عراق به ایران این گروهها به عنوان ستون پنجم عراق در مناطق مختلف خوزستان با وطن فروشی به ارتش عراق خدمات ارائه میدادند وبه همین خاطر مورد غضب مردم منطقه قرار گرفتند هرچند که جنگ را بر ما تحمیل کردند ولی همین دفاع، مرزهای قومیتی را شکست و همه اقوام از فارس و کرد و ترک و عرب در کنارهم جانانه مقاومت کردند. جبهه خلق عرب امروزه با تغییر نام به گروه الاحوازیه با ریشههای وهابیگری و حمایت انگلستان مقر خود را به لندن و هلند منتقل کرده و در جهت تجزیه خوزستان تحرکات و درگیریهایی را آغاز کرده است. از عناصر سرشناس این گروه میتوان از شیخ محمد الکاظم الخاقانی یاد کرد که از همان طایفه شیخ شبیر فتنه 58 است که با حضور در مجلس اعیان انگلستان همان ادعاهای سابق را در مصادیق جدید مطرح کرده است.
5- اطلاعات ، 12مهر 1358، صفحه 3 ، سپهبد بازنشسته چنگیز وشمگیر که آخرین سمت وی معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی ارتش بوده متهم بود در رژیم گذشته دستور اعزام نیرو جهت سرکوب مردم را صادر کرده و نیز در جهت تحکیم کودتای 28مرداد 32تلاش فراوانی کرده است . وشمگیر بعد از کودتا به سمت فرمانداری نظامی آبادان و خرمشهر منصوب شده بود . وی همچنین یکی از متهمان به شرکت در قتل افشار طوس بود . گفتنی است تصاویر فراوانی از اعمال خلاف عفت و غیر اخلاقی او کشف شده و در ضمیمه پرونده وی شده بود .
انتهای متن/