به گزارش خبرگزاری فارس از قم مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی فرزند بهاءالدین الولد در ششم ربیعالاول سال 604 در شهر بلخ متولد شد. آثار نبوغ و توانایی از همان سالهای کودکی در او دیده میشد طوری که در راه زیارت خانه خدا در نیشابور هنگامی که با عطار نیشابوری روبهرو شد، مورد تجلیل او قرار گرفت و این عارف قرن هشتم کتاب اسرارنامه خود را به او هدیه داد.
جلالالدین محمد در حالیکه بیش از 37 سال از عمرش نمیگذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت و بر همین سجادهنشینی استمرار داشت تا آنکه در سال 642 هجری با شمس تبریزی روبهرو شد.
آشنایی با شمس تولدی دیگر برای مولانا بود. ملای رومی که تا آن زمان تنها در سر سجاده و یا منبر وعظ دیده میشد، شیدا و سرگشته عشقی معجزهآمیز شد و بسیاری از آثار بدیع وی در این حالت شیدایی خلق شد.
شمس بیش از سه سال در قونیه نماند و شبی در سال 645 این شهر را ترک کرد و ناپدید شد. این فراق در سرزمین وجود مولانا آشوبی به پا کرد که بارقههای آن برای آتش زدن در خرمن دل هزاران انسان کافیست.
پس از شمس حسامالدین چلپی از عارفان آن زمان مورد توجه مولانا قرار گرفت و این مرد عاشقپیشه مثنوی معنوی را به درخواست او سرود. مولانا در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار حقیقیاش شتافت و نامش در قرنها و اعصار طنینانداز شد.
قافیه و تفعله را گو همه سیلاب ببر...
موسیقی اشعار مولانا یکی از مهمترین ویژگیهای آن است. هیچ شاعر دیگری مانند مولانا اشعار خود را اینگونه با نوا و شور آذین نکرده است. میتوان گفت مولانا تسلط کامل به موسیقی داشته و در حقیقت با سرودههای خویش به موسیقی روح بخشیده تا جایی که نفس و هوا، از دیدگاه او الهی شده است. او در مثنوی معنوی سخن را با نوای نی آغاز میکند...بشنو از نی چون حکایت میکند... زیرا بر این باور است که نفس خدایی در نی دمیده شده و نفخه الهی از بانگ نی جاری میشود.
ما درون را بنگریم و حال را...
جهان مولانا جهانی است سراسر عشق و شور رنگ. او بندگی را نیز در عاشقی میبیند و انسان را بارقه نوری میداند که تنها با پیوستن به خورشید عشق میتواند خود را از نیستی نجات دهد. مولانا در دیباچه مثنوی عشق را مهمترین بهانه زندگی میشمرد و راه پرخون و قصههای جنونوارش را مرهم دلها میخواند.
دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من...
زبان مولانا یک زبان جهانی است. شاید به همین دلیل است که روز بزرگداشت او در تمام جهان ارج نهاده شده و سمینارها و برنامههای مفصلی در مراکز فرهنگی دنیا و دانشگاهها برای او برپا میشود. در شهر عشق مولانا ترک و فارس، عرب و عجم و انسان غربی و شرقی با هم تفاوتی ندارند. اینکه او در دیباچه مثنوی آوای نی را به شکایت از جدایی تعبیر میکند، نشاندهنده این است که در نظر او وطن مفهومی جغرافیایی نداشته و وطنِ انسان را، اصل وجود او میداند. مولوی با چنین نگرشی، برای جهانیان عشق و محبت به ارمغان آورده است و این شاید یکی از دلایل اقبال جهانی به اشعار مولوی باشد.
به طور حتم یکی از مهمترین دلایل اقبال به شعر مولانا در بحران هویت و خلأ عاطفهای است که امروز در سراسر جهان گسترده است. در مورد انسان غربی نیز ماشینزدگی بحرانی است که بسیاری را آزار میدهد. در غرب همهچیز به دست ماشین سپرده شده و انسانها شبانهروز در تکاپو هستند تا از ماشین عقب نیفتند اما در همین تکاپوها بشری که عقل مادیاش رشد کرده و نیازهای حیوانیاش تامین شده، تشنه آبی گواراتر میشود. طعم این آب گوارا را میتوان در شهری که مولانا با بیت و غزل ساخته چشید.
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها...
هشتم مهر روز بزرگداشت این شاعر نامی و عارف بزرگ است. متاسفانه امروز دیده میشود که نام و یاد مولوی در زادگاهش که این مرز و بوم است به خوبی پاس داشته نمیشود تا آنجا که دیگران به سادگی او را به نام خود مصادره میکنند و کوچکترین فعالیتها مانند برگزاری سمینارها و کنگرهها در ارتباط با مولوی به بهانه کمبود بودجه تعطیل شده است.
بیتوجهی در بزرگداشت مولوی موجب شده تا کشوری مانند ترکیه با مصادره اسم این شاعر بزرگ برای خود نامی کسب کرده و جاذبههای گردشگری و فرهنگی ایجاد کند و ما شاید مجبور باشیم سالها تلاش کنیم تا این میراثهای معنوی را دوباره به نام ایران و ایرانی مطرح کنیم.
==============
یادداشت: زینب آخوندی
==============
انتهای پیام/ی10/د1000