اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

بین الملل  /  آمریکا، اروپا

سازمان سیا به روایت بازجوی سیا – 48

شرایط سلول ذهن زندانی را پریشان کرده بود

خبرگزاری فارس: بازجوی سیا در بخشی از کتاب خاطرات خود می‌نویسد شرایط بد سلول به گونه‌ای طراحی شده بود که زندانی را بشدت پریشان کرده بود.

شرایط سلول ذهن زندانی را پریشان کرده بود

به گزارش فارس، کتاب "بازجو" نوشته "گلن ال. کارل" که خود از بازجویان سازمان سیا بوده روایتی از سازمان سیا و عملکرد آن در قبال مضنونین به عملیات های به اصطلاح تروریستی است.

این کتاب داستانی از مهمترین مأموریت نویسنده در طی دوران بیست و سه ساله خدمتش به عنوان عضوی از سرویس مخفی سازمان سیا به شمار می‌رود.

کتاب بازجو که داستان ناراحتی و ترس و سردرگمی است، ارایه کننده نگاهی تکان دهنده‌ و ترسناک از دنیای جاسوسی مرکز حقوق بشر جهان! است.

کارل به مدت بیست و سه سال به عنوان یکی از اعضای سرویس مخفی سازمان سیا مشغول بود که در سال 2007 و هنگامی که پست معاونت افسر اطلاعات ملی در امور تهدیدات فراملی را برعهده داشت، بازنشسته شد و اکنون در واشنگتن‌ زندگی می‌کند.

* گرما،‌ هوا و نور سلول زندانی نیز به گونه‌ای است که او از حالت شوک خارج نشود

من و نگهبان مقابل سلول کپتوس توقف کردیم. نگهبان به من اجازه ورود داد. فوراً متوجه شدم که روش کار بر اساس راهنمایی‌هایی است که در نسخه قدیمی دستورالعمل کوبارک [دستورالعمل بازجویی از زندانیان] تدوین شده است که در آن آمده بود:

«سلول‌ها باید به طول سه متر و عرض دو متر باشند ... درهای سلول‌ها باید از فولاد سخت بوده و منفذی برای نگاه به داخل آن و یک دریچه برای گذاشتن غذا و آب به درون سلول باشد. صدای سنگین بسته شدن درب فولادین این ذهنیت را در زندانی به وجود می‌آورد که از دنیای بیرون بطور کلی بریده شده است ... گرما، هوا و نور باید از بیرون کنترل شود اما نه در حدی باشد که مصداق شکنجه باشد. دلیل این امر ممانعت از استراحت و بازیابی فرد زندانی از حالت شوک است.»

* شرایط سلول ذهن زندانی را پریشان کرده بود

با بازشدن در سلول، کپتوس [عنوانی که در سازمان سیا برای اطلاق به عضو ارشد القاعده که دستگیر شده باشد، استفاده می‌شود] تکانی خورد و با یکی از بازوهایش خود را بالاتر کشید تا بتواند سر بلند کرده و تنها پتوی کوچکی که در اختیارش بود را کنار بزند. من مقابل کپتوس نشسته و به او نگاه کردم. از قیافه‌اش شوکه شدم.

به هیچ عنوان حواسم به صداهای بلند بیرون نبود. سرمای صندلی را حتی از زیرشلوارم نیز احساس می‌کردم. صدایش کردم: کپتوس! نگاهی به من انداخت. نمی‌توانست درک کند که اوضاع از چه قرار است. تن صدای من برای آگاهی کردنش بود و در واقع تحکمی و آمرانه نبود.

گفتم: کپتوس!‌ من هستم ژاک.

او به نگاه ادامه داد و چشمانش برق می‌زد و هیچ حسی در آن پیدا نبود. می‌توانستم متوجه شوم که ذهنش تازه مشغول به کار افتادن است.

گفتم: کپتوس! من هستم ژاک. من هم از حالا اینجا آمده‌ام.

گفت: ژاک ...

تازه تشخیص داد من که هستم. چنان در وضعیت گیجی بود که چند لحظه‌ای طول کشید تا بتواند آن چه را که می‌داند را به مفهوم درآورد. اشاره‌ای کردم با این امید که کپتوس از این که بنشیند خوشحال شود. او به آهستگی از جایش بلند شد و خودش را راست کرد و زیر لب زمزمه می‌کرد که "شکراً. شکراً" (تشکر).

گفتم: کپتوس چه اتفاقی برای تو .... (سانسور) افتاده؟ به نظر خوب نمی‌رسی.

تلاش کرد ظاهرش را درست کند. با ابهام و با صدای پایین حرف می‌زد. گفت: آدم‌های شما دارند می‌رسند... اما نه! نه کسی نمی آید! چیزی نیست. چیزی نیست. برایم مهم نیست. مشکلی نیست.

سوال کردم: چه چیزی دارد می‌آید! مردان؟ افراد من این کار را با تو کردند؟

این امر برای من غیرقابل باور بود. گفت: نه. نه! بله .... (سانسور). چیزی نیست.

* با شروع مجدد بازجویی‌ها از کپتوس به همان برداشت قبلی از وی رسیدم

با اندکی تلاش، کپتوس آن چه را که بر سر او آمده بود، توضیح داد – اگر شرایط غیر از این بود هر کلمه‌ای که کپتوس می‌گفت کلی کار و زحمت می‌برد. او گفت که .......................... (سانسور).

حالا فهمیده بودم. من شاهد اتفاق افتادن آن بودم................... (یک پاراگراف سانسور شده توسط سازمان سیا).

از کپتوس عذرخواهی کردم .................... (یک پاراگراف سانسور شده توسط سازمان سیا).

به هر حال نکته مهم تر برای من نحوه‌ای بود که کپتوس این ماجرای کوچک را تعریف کرد. من واقعیت ماجراهایی را که به تازگی برای کپتوس اتفاق افتاده بود را می‌دانستم ولی هنوز نتوانسته بودم با او حس همدردی پیدا کنم. با این حال او حرف درستی زده بود و حق داشت برداشت و توصیف خود را از رخدادها ارایه کند ................... (سانسور). این ماجرا اعتبار کپتوس را در چشمان  من بیشتر کرد و تاییدی بر این امر بود که روش و دیدگاهی که من او را برای ستاد سیا توصیف کرده بودم،‌ درست بود : ................................. (یک پاراگراف سانسور شده توسط سیا).

من همچنین می‌دانستم که کار ما چگونه پیش می‌رود. این موارد از آن دسته از شرایطی بود که نمی‌شد در یک پیام سری گنجاند اما برای پیدا کردن گزینه‌های مناسب و قرار گرفتن در زمره افسران موردی [بازجو] امری بسیار حیاتی بود. هضم این موضوع و گنجاندن آن به مبادلات رسمی برای سیستم امری دقیق و مهم بود.

گفتم: کپتوس. هوا سرد است. می‌خواهی پتوی دیگری بیاورم؟

پاسخ خاصی شنیده نشد.

گفتم: یکی برایت خواهم آورد.

..................... (یک پاراگراف سانسور توسط سیا. نویسنده در این باره می‌نویسند که "این پاراگراف توضیحی درباره این است که من به کپتوس چه گفتم و برنامه من برای او چه بود"). ما بار دیگر به همان وضعیت قبل بازگشته بودیم.

با جلوتر رفتن جلسات بازجویی من به این نتیجه رسیدم که برداشت و بحثی که پیشتر درباره او کرده بودم، درست بوده است. ما او را اشتباه گرفته بودیم. او از عوامل جهادی یا یک عضو ارشد سازمان القاعده نبود. او لایق منتقل شدن به هتل کالیفرنیا [مرکز اعتراف گیری سیا از زندانیان حساس] نبود چرا که انجام این کار هیچ فایده‌ای به همراه نداشت.

* هدف شیوه‌های قهری بازجویی کاهش مقاومت فرد از طریق کاهش مقاومت فیزیولوژیکی بود

مکاتبات صورت گرفته توسط ویلمینگتون [معاون دفتر ضدتروریسم سازمان سیا]، ستاد سیا، دفتر مشاور حقوقی کل کاخ سفید و وزارت دادگستری و همچنین بیشتر افکار عمومی هنگام طرح کلیت بحث شیوه‌های قهری بازجویی، یک نکته مهم را از دست داده بودند. در حقیقت این مسئله پیچیده در نسخه قبلی دستورالعمل بازجویی "کوبارک" که به مدت چندین دهه به عنوان دستورالعمل کاری برای بازجویی در ارتش آمریکا و سازمان سیا استفاده می‌شد، به اندازه زیاد لحاظ شده بود. من نیز از زاویه تجربه شخصی خود درباره آن روش‌ها اندیشیده بودم زیرا من با این نکته کلنجار رفته بودم که چه روشی کارآمد است و کجا باید برای نحوه  انجام بازجویی‌های که خودم در پیش می‌گیرم محدودیت‌هایی قرار دهم. دستور العمل کوبارک به مدت قرن‌ها تکامل یافته بودند. در آن چنین آمده بود:

«پرسشنامه‌ها حاوی روش‌ها و شیوه‌های متعدد ایجاد ضعف فیزیکی بوده‌اند از جمله اعمال محدودیت بلندمدت، تحت فشار قرار دادن بلندمدت، قرار دادن در برابر گرما، سرما، رطوبت شدید و محرومیت از غذا و خواب. فرض موجود در به کارگیری این شیوه‌ها پایین آوردن میزان مقاومت فیزیولوژیکی فرد زندانی بود که منجر به پایین آمدن ظرفیت مقاومت روانی وی می‌شود به هر حال این فرضیه هیچ پایه و اساس علمی نداشت.»

* شکستن مقاومت یک فرد در بازجویی به معنی ارایه اطلاعات صحیح از سوی وی نیست

همانطور که در دستورالعمل کوبارک ذکر شده اعمال فشار فیزیکی و روانی به فرد کار آسانی است. من این امر را به عینه و به تجربه مشاهده کرده بودم. در مورد خود من مدت زمان زیادی طول نکشید که این شیوه‌ها مقاومت مرا بشکنند. اما من می‌دانستم که صرفه‌نظر از ملاحظات اساسی حقوقی و اخلاقی در رابطه با استفاده از شیوه‌های قهری در بازجویی‌ها، شکستن مقاومت یک فرد لزوماً‌ به معنی این نیست که او احتمالا اطلاعات قابل اعتماد و درست را ارایه خواهد کرد. شاید عده اندکی از انسان‌ها باشند که این شیوه‌های قهری را تحمل کنند اما به هر حال در همه موارد، عامل قطعی در یک بازجویی موفق شخصیت فرد و ارتباطی است که یک بازجو با زندانی خود ایجاد می‌کند. یک بازجو با ایجاد ارتباطی که در آن درد و رنج مداوم برای فرد مورد بازجویی باشد،‌ نمی‌تواند بازجویی‌های کارآمد و بلندمدتی داشته باشد.

ادامه دارد...

انتهای پیام/ص

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول