اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

در آستانه تخریب یک اثر تاریخی دیگر

سنگ‎فرش‎های امام‌زاده محمد نوش‎آباد در انتظار عبور مرمت‌گران است

خبرگزاری فارس: وقتی به گلدسته‌های بی‎سرو سامان و محراب سوت و کورش نگاه می‎کنی، دوست داری خودت به تنهایی آستین بالا بزنی و مسجد را دوباره زنده کنی.

سنگ‎فرش‎های امام‌زاده محمد نوش‎آباد در انتظار عبور مرمت‌گران است
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، گنبد امام‌زاده محمد نوش‌آباد تنها اثر به جا مانده از دوره صفویه در این شهر است، مدتی پیش گنبد آن مورد تهاجم قرار گرفت و تخریب شد، گنبد مخروطی شکل این امام‌زاده پس از تهاجم دست‌خوش تغییرات دیگری نیز شد و متولیان این امام‌زاده نیز 75 درصد از بقعه را با هدف مرمت تخریب کردند و دیوارهای ایوان را از ارتفاع مجاز بالاتر بردند تا به اصطلاح خودشان از حمله مهاجمان جلوگیری کنند، اما غافل از اینکه که دید بصری گنبد به طور کامل از بین رفت، حال مدت‎ها است که عملیات مرمت و توسعه شبستان این امام‌زاده به حال خود رها شده است.
دلم به حال صحن و سرای بی‎سامانش می‎سوزد، چه گرد و خاکی بر پیشانی ترک خورده‎اش نشسته است، حوض آبش از عطش و تشنگی به خود می‌پیچید و سنگ فرش‎های داغ و تفتیده‌اش تمنای عبور مرمت‌گران را دارد، آنهایی که سال‎ها پیش قول مرهم نهادن بر ترک‎های گنبدش را دادند، اما همین که کاشی‎های فیروزه‎ای را از جا درآوردند، سایه‎شان سنگین شد و امام‌زاده محمد نوش‌آباد را عریان رها کردند.
جز من و صدای هیاهوی باد و سوز سرما کسی اینجا نیست، جز من و کوهی از آجر و سیمان و داربست‎های فلزی که روزی قرار بوده گنبد نیلگون را مرمت و مسجد را دوباره سرپا کنند کسی اینجا نیست، جز من و کاشی‎های هفت رنگ خرد شده از تنهایی و گلدسته‎های خاکی کسی اینجا نیست، تنها سکوت سنگینی فضا را فرا گرفته است، دوست دارم مناره‎های خاکی و تشنه از محبتش را در آغوش بکشم و دلداریشان بدهم و بگویم شما تنها نیستید اما همین که به اطراف خود نگاه کردم و کسی را ندیدم تنها حرف مانده برای گفتنم سکوت بود.
وقتی نظاره‎گر حوض تشنه‎اش که از داغ ماهیان قرمز و بازیگوشی کودکان صورت خود را خنچ انداخته‎ است شوی، وقتی به گلدسته‌های بی‎سرو سامان و محراب سوت و کورش نگاه می‌کنی، دوست داری خودت به تنهایی آستین بالا بزنی و مسجد را دوباره زنده کنی.
صدای زمین خوردن کودک و گریه بی‎امان و دویدن مادری برای نوازش فرزند و دوباره راهی شدن آنها به سمت مقصد، مرا به یاد تنهایی گنبد فیروزه‎ای امام‌زاده محمد انداخت، چه کسی قصد دارد پیر ما را از زمین بلند کند و گرد تنهایی از پیکرش را تکانی بدهد و آبی به صورتش بپاشد و او را به هوش بیاورد، چه کسی سنگ صبور می‌شود و پای درد و دل‎های گنبد خاک آلوده‎اش که در انتظار کاشی‎های هفت رنگ نشسته، می‌نشیند.
یوسف گمگشده‎ای که گنبد امام‌زاده محمد به انتظارش نشسته است، کی به کنعان باز می‌گردد و ‎فروغی دوباره به گنبد خاکی که روزی تمام چشم رنگی‎های شهر به رنگ فیروزه‎‎ایش حسادت می‎کردند، بدهد.
نه انگار خبری نیست نه سواره‎ای رد می‎شود و نه پیاده‎ای، دوباره غروب و سیاهی شب دعوت گنبد تنها را قبول کرده، شاید فردا خبری شود از پس آن آفتابی که هر روز صبح از کنار حوض سرای متروک مسجد رد می‎شود.
دوست دارم کنار حوض خالیت قدری بنشینم و چشمانم را ببندم و برایت تفألی به حافظ بزنم اما قول بده قدری تاب بیاوری کتاب را باز می‎کنم و همان غزل همیشگی، از آن رنگ رخم خون در دل افتاد، از آن گلشن بخارم مبتلا کرد، غلام همت آن نازنینم، که کار خیر بی‎روی و ریا کرد، من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد.
می‎دانم دوباره داغ دلت تازه شده اما صبور می‎مانیم شاید رهگذری، دلسوزی یا مجنونی قصد عبور از کوچه‎های خاکی‎ات را بکند، و برایت اندکی دل بسوزاند و  کاشی فیروزه‎ای که نه، شاید زیاده‌خواهی باشد، برایت اندکی اشک فیروزه‎ای بریزد.
یادداشت از مریم سرلک
انتهای پیام/خ۲۰/ط4000
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول