اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

/یادداشت/

شمعی به یاد آخرین شام غریبت

خبرگزاری فارس: دیشب شمع‌ها روشنی‌بخش شام غریبانی بود که خونشان تا به امروز راه من و تو را به سوی عشق ابدیت رهنمون کرده و اینها بی‌وصف و ناگفتنی‌ است.

شمعی به یاد آخرین شام غریبت
به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، دیشب به یاد غریبان کربلا و به نام تنها سالار شهیدان شمعی با شعله جان بی‌جانم روشن کردم.
به یاد گریه‌های کودکانه اصغر، فریادهای بی‌پروای اکبر و ضجه‌های بی‌صدای زینب، به یاد آوای تنهایی حسین(ع) و به راه بهشتی و بهشتی‌شان.
دیشب شمع‌ها روشنی‌بخش شام غریبانی بود که خونشان تا به امروز راه من و تو را به سوی عشق ابدیت رهنمون کرده و اینها بی‌وصف و ناگفتنی‌ست.
شامی که نه مهتاب داشت و نه ستاره، نه امیدی در آن موج می‌زد و نه ناامیدی؛ صداهای کودکان و زنان و فرزندان بی‌مهابا و پراصالت شنیده می‌شد و همه چیز رنگ لاله‌های خونین داشت، همه چیز و همه چیز.
عطر بهشت و بهشتیان در میان بود و رکاب‌ها همه سرشار از عشق و هدف، نه فرزندی هراسی به دل داشت و نه پدری، نه مادری دلش از گم شدن ناگهانی فرزندش می‌لرزید و نه خواهری؛ رنگ خون صحرا را رنگین‌فام و دل‌ها را بهرنگ‌نام کرده بود.
دیشب شمعی روشن کردم به نام و یاد دل تنها و غریب زینب(س)، به یاد خیمه‌های شعله‌وری که باد ظلمت و تاریکی و جهالت آنها را به هر سو بی‌پناه می‌کشید، این باد نه از سر هوس بیابان رانده می‌شد که از بالهوسی مردانی که رانش را جای سازش و بی‌عفتی را جای حیا آموخته بودند.
دیشب اشک‌هایم امان نمی‌داد شمع روشن بماند و تا آخر و ابد به یاد مولایم بگریم؛ نمی‌دانم چرا؟
نمی‌دانم چرا دلم می‌خواهد دوباره تکرار شام غریبان را ببینم و بیشتر از مولایم و بی‌پناهی‌اش بدانم، شمع من برای او تنها یکی از شعله‌های برافروخته از دلی بود خسته که شاید پس از دیشب آرامی یابد، دلم تنگ است برای غریبی و بی‌صدایی‌اش.
نامش کربلاست و رنگش خاک، در آنجا سرهای جدا از تن و مسلخ‌های بی‌ادعا گواهی دیگر می‌دادند، کربلا با خون نام جاوید بر خود گرفت و عشق با یاد او.
او بهانه نیست ترانه‌ای‌ست بی‌آهنگ و کلام.
شمع شام غریبان دیشب در هر بار نظاره‌ام، تجسم تنهایی و بی‌کسی دل تنهای حسین(ع) و تن بی‌سر و دست عباس(ع) بود، دلم را به درد می‌آورد شام غریبان و تداعی یاد آنها که هیچگاه در قدرت ادراکم نگنجیدند.
برای من نه که برای بسیاری هنوز ناشناخته‌اند؛ حسین(ع) و یارانش نه در آن صحرای بی‌آب و عطش که در این دنیای فانی و وافی هنوز ناشناخته‌اند، وای بر من، نکند من دیشب شمعی را برای تنهایی دل خود برافروختم و درد بی‌کسی مولایم را تنها بهانه‌ کردم، وای بر من...
غریبان و شام بی‌فردای حسینیان برایمان گنگ است، هنوز که هنوز است آن را نفهمیده‌ایم.
وای برما، نکند ما نیز از آنانیم که سال‌ها بر لب‌های تشنه و ترک خورده حسین(ع) می‌گرییم غافل از اینکه بی‌اخلاص هنوز او را نفهمیده‌ایم، وای بر ما که تنها به یاد گرما و صحرا و بی‌آبی و بی‌همراهی کربلا به یادشان بگرییم و از خود وجودی‌شان غافل شویم.
نمی‌دانم شاید من هم یکی از آنانم و بی‌پناهی و تنهایی‌ام را پشت بی‌صدایی و مظلومی مولایم پنهان کرده‌ام، اما با همه اینها مشق کربلا را می‌آموزم و دل کوچک و دریایی‌ام را بی‌دلیل و بی‌اختیار در امواج زیبای آرام عاشوراییان به قایق شقایق‌ و نرگس‌ها می‌سپارم، سرانجام یک روز می‌رسم به "مصباح الهدی و سفینة النجاة".
دیشب شمع‌هایم را به یاد یادهای غریب و تک تک غریبان مظلوم حسینی روشن کردم و گمان می‌کنم گرمی هر چند کم شعله‌هایشان تا ابد روشن بماند.
امید دارم روشن بماند...
مریم خبازی
انتهای پیام/غ10
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول