اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

نامشخص

عضو گروه سیره تفحص شهدا از تهران:

دشمن از قلع و قمع کردن بچه‌های ما لذت می‎برد

خبرگزاری فارس: عضو گروه سیره تفحص شهدا از تهران گفت: دشمن از لحظه قلع و قمع کردن بچه‌های ما لذت می‎برد.

دشمن از قلع و قمع کردن بچه‌های ما لذت می‎برد
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، دهمین یادواره 70 تن از شهدای خیابان ایرانمهر گرگان با حضور عضو گروه سیره تفحص شهدا از تهران، مسئولان، نمازگزاران و جمع کثیری از مردان و زنان عاشق راه ولایت و شهدا شامگاه جمعه در مسجد حضرت اباعبدالله الحسین (ع) خیابان ایرانمهر برگزار شد.
عضو گروه سیره تفحص شهدا از تهران در این مراسم گفت: شهدا گنجینه‎های انقلاب و نظام اسلامی هستند و این تکلیف بر عهده ما نهاده شده تا خاطرات آن روزها را برای جامعه به خصوص نسل جوان بیان کنیم تا آنها را با فرهنگ شهید و شهادت عجین کنیم.
محمد احمدیان در فضای روحانی مسجد اباعبدالله الحسین (ع) که با اشک و آه همراه شده بود از خاطرات جنگ و روزهای دفاع برایمان گفت و ابراز داشت: در عملیات بدر سال 1363 در منطقه شرق دجله و روز سوم عملیات، از سمت جاده خندق عراقی‎ها توانستند با سلاح‎های شیمیایی خط ما را سوراخ کنند هرچه اطراف را نگاه می‎کردی فقط و فقط تانک بود.
وی تصریح کرد: عراقی‎ها حرکت کرده بودند تا عقبه ما را ببندند، از یک طرف تانک‎ها نفوذ کردند و از‎طرفی دیگر بچه‎ها شهید می‎شدند شرایط عجیبی بود و ما در محاصره عراقی‎ها بودیم، لحظه به لحظه داغ می‎دیدیم از جمله یک جوان کم سن و سال، یک شهید دانش آموز به نام رضا انوری که خیلی درس‌خوان بود حتی شب عملیات، من سرش داد کشیدم به ما گفته بودند مهمات با خودتان زیاد ببرید و ما نارنجک زیاد بسته بودیم، اما دیدم رضا شب عملیات، کتابی را لوله کرده و گذاشته به فانوسقه‎اش، بهش گفتم، آخر بنده خدا، ما داریم می‎رویم عملیات، آنجا که جای این کارها نیست که با خودت کتاب آوردی، یادم هست که خیلی قشنگ به من جواب داد، جوری زندگی کن انگار که خدا قرار است به تو هزار سال عمر بدهد، اما مواظب باش گول نخوری، کاری کن خدا عاشق تو شود، رضا کتابش را آورده بود داخل سنگری که ما داخلش بودیم او بلند شد به داخل کانال برود که ناگهان گلوله‌ای مستقیم خورد به رضا و کاملا پودر شد فقط و فقط یک مشت از تکه‌های بدنش پاشید روی صورت ما، سر تا پای ما پر از خون شده بود و در آن شرایط که تقریبا ساعت 10 صبح بود رادیو برنامه خردسالان پخش می‎کرد ما هم داشتیم گوش می‎دادیم، دنبال یک خبر امیدوار‎کننده از محورهای همجوار بودیم، اما هیچ خبری نبود، ما حرص می‎خوردیم یادم هست که آن موقع رادیو را کوبیدیم به دیوار سنگر که چرا در مورد اینکه بچه‎های ما را اینجا می‎کشند صحبت نمی‎کند، آن موقع شهید عابدین‎زاده جمله‎ای به من گفت که مربوط به امروز شماست که فلانی می‎شود مردم ما یک روزی بفهمند که ما چه کشیده‎ایم؟!!
احمدیان به خاطره دیگری از آن دوران اشاره کرد و بیان داشت: دو اتفاق در جنگ ما افتاده که فکر می‌کنم مهجور مانده است، یکی اینکه ما دشمن خودمان را خیلی کوچک کرده‎ایم که اکنون می‎خواهم با بیان این خاطره بگویم با چه کسی و چگونه هشت سال جنگیدیم و دفاع کردیم.
این یادگار دفاع مقدس خاطرنشان کرد: ما با دشمنی جنگیدیم که در مقابل ما فقط و فقط یکی از ژنرال های‎شان به نام هشام صباح الفخریه که تفریح این ژنرال عراقی این بود که اسرای ما را سوار بر هلی‎کوپتر کند، از زمین جدا کرده و از همان بالا آنها را به سمت زمین پرتاب کند او از لحظه قلع و قمع کردن بچه‌های ما لذت می‎برد، اما این طرف قضیه یک دانشجویی داریم که یقین می‎دانم حتی اسمش را نشنیده‎اید شهید محمد فاضل که یکی از دانشجویان این مملکت بود، او با بدترین شرایط جنگ، قشنگ‌ترین واقعه جنگ را به نمایش گذاشت و زیباترین جلوه را خلق کرد، زمانی که ژنرال عراقی‎ها بلند شد و احترام نظامی گذاشت به قبر این شهید، گفت: اگر یک چنین کسی در کشور ما بود یکی از خدایان ما به حساب می‎آمد مگر شهید فاضل چه کرده او که حتی یک دوره جنگ عالی را ندیده است، اما وقتی که تانک‎ها به سمت شهر هویزه می‎آمدند تانکی را هدف می‎گیرد و با اولین هدف، آن را منهدم می‎کند بچه‎ها می‎گفتند محمد همین طور خیره خیره به تانک نگاه می‎کرد، تعجب کردیم او دنبال چیست، تانک که منهدم شده و بچه‎ها هم خیلی خوشحال هستند یک وقت دیدیم که فاضل، قبضه را پرتاب کرد و گفت بچه‎ها بیایید کمک، به او گفتیم کجا می‌روی، گفت سمت همین تانک تا خدمه را نجات دهیم به او گفتیم فاضل این تانک عراقی‎هاست و خودت آن را هدف گرفتی، در جواب‎مان گفت: آن موقع تکلیف من زدن این تانک بود چون دشمنم محسوب می‎شد و می‎خواست ما را بزند، اما الان دارم می‌بینم یک انسان دارد در آتش می‎سوزد، در شرایطی که دشمن ما، با کشتن اسیر ما، لذت می‎برد بچه‎های ما این سمت، دل ندارند ببینند دشمن‎شان در آتش می‎سوزد کجای این قصه به نظر شما تقدس ندارد.
فضای مسجد از صدای ناله‎ها بلند شده، گریه امان همه را بریده، بوی خاکریز به مشام می‌رسد و احمدیان دوباره به گفتن خاطره‎ای دیگر می‎پردازد و خطاب به رفقای زمان جنگ خود می‎گوید: بچه‎های لشکر دلاور و حماسه‎ساز 25 کربلا و ای کسانی که حتی یک روز آن ایام را درک کرده‌اید، به خدا جفا کارید اگر سکوت کنید و آن چیزی را که دیده‎اید را نگویید ولو گرمای آن زمان را، آری بودند بچه‎هایی که فقط و فقط از گرما شهید شدند، وقتی جنازه شهید مجتبی محمدی را بردیم مادرش دنبال زخم می‌گشت و گفت بچه‎ام از چه ناحیه‎ای شهید شده که به او گفتیم مجتبی از گرما شهید شده است.
احمدیان ابراز داشت: دوست دارم صدای من به خیلی از افراد دیگر برسد، امروز خیلی‎ها راحت می‌خورند و ... دلم می‎خواهد صدایم به آنها برسد تا بدانند که با بچه‎های این مملکت، جوان‎های 21 ساله و 23 ساله ما این گونه امتحان پس دادند و با این سختی‎ها مملکت را حفظ کردند، اما الان ما کجای کاریم، دلمان خوش است بعضی وقت‎ها قرآن به سر می‎گیریم به خدا قسم، ما دیدیم بچه‎هایی را که به خاطر قرآن، سر دادند و امروز اسمی از آنها نیست، اکنون دلمان خوش است که عکس آنها را به دیوار کوبیده‎ایم، وای بر ما از اینکه زندگی آنها، راه آنها و منش آنها در شهر ما کجاست؟!!
وقتی به جمعیتی که برای باشکوه‎تر، برگزار شدن یادواره شهدا نگاه می‎کردی می‎دیدی که اکثرشان از نسل جوان هستند افرادی مشتاق و آماده که آمده بودند ندای آن روزها را از زبان عضو گروه سیره تفحص شهدا بشنوند.
سردار احمدیان نیز که این ظرفیت را در حاضران می‎دید خاطرات آن روزها را یکی پس از دیگری بیان می‌کرد تا همیشه به خاطرمان بسپاریم این نظام به راحتی به دست ما نرسیده است.
وی یان تصریح کرد: ما در خط بودیم و آن روز حقیقتش چند غذای اضافه گرفته بودیم، یک وقت دیدیم شهید خرازی آمد کنار سنگر ما و گفت: غذا هست، ما هم گفتیم بله و آمد داخل سنگر، سفره پهن بود، تعارف کردیم بفرمایید او به ما گفت قرار است کسی بیاید، گفتیم نه!! بعد گفت پس چرا غذا اضافه گرفته‌اید سپس ما را از سنگر بیرون آورد خدا می‎داند چقدر کلاغ پر، سینه خیز، بشین و پاشو و حسابی ما را دواند، بعد یه تشری به ما زد و گفت با لقمه حرام نمی‎شود جنگید، آری بچه‎های ما در چنین مکتبی بزرگ شده‌اند و من امروز مانده‎ام چطور بعضی‎ها می‎خورند و به راحتی می‎برند.
وی یادآور شد: بیش از 60 هزار جوان این مملکت، در جبهه‎های جنگ، گم شدند، جنگ تمام شد اما خبری از آنها نشد، آری رفقای زمان جنگ، یادتان هست وقتی برگشتیم خیلی‌هایمان رفتیم منزل و جرات بیرون آمدن نداشتیم، خدایا اگر مادر شهیدی به ما بگوید تو که با بچه من رفتی جبهه، جنگ تمام شد و تو برگشتی اما پسر من برنگشت چه جوابش را بدهیم؟ خیلی‎ها توانستند، نمی‎دانم بگویم خوش به حال‎شان یا وای به حال‎شان، یادشان رفت و چنان به دنیا نگاه کردند و به دنبال آن دویدند و گرد و خاکی به پا شد که گذشته‎شان را فراموش کردند، یادشان رفت بچه خاکریز هستند، یادشان رفت تنشان بوی عطر سنگر می‎دهد، اما امروز چه شده که کمترین چیزها راضی مان نمی کند.
وی خاطرنشان کرد: خیلی‌ها یادشان رفت، اما کسانی مثل شهید پازوکی، شهید غلامی و بچه‎هایی که بازمانده همان یگان‎ها بودند گفتند برویم یک مشت استخوان از این بچه‌ها را برای والدین‎شان بیاوریم تا شاید دل پدر و مادرها را آرام کند، اما عجیب بود وقتی وارد قصه تفحص شدیم چیزهایی را دیدیم که ما باور کردیم، رفقای‎مان و همسنگران خود را نشناختیم شاید شنیده باشید منطقه بیات، زبیدات، امیدوارم همه ما وقتی مزار شهدا می‎رویم این کار را بکنیم، حضرت امام (ره) فرمود یک زمانی مزار این شهدا دارالشفاء می‎شود درست است می‎دانید چه اتفاقی افتاده، عکس شهیدی مستند اکنون دست من است، به ما اطلاع دادند در منطقه بیات یک جایی است که حرم زدند که شما آنجا شهید دارید.
احمدیان گفت: بچه‌ها رفتند کاوش کردند ببینند قضیه چیست؟ بین خاکریزهای به جا مانده از جنگ، بچه‌ها حرمی پیدا کردند، دیدیم راه بلد عشیره عراقی آمد و به ما گفت: دنبال چه می‌گردید؟ گفتیم دنبال بچه‎های‎مان پاسخمان داد این حرم یکی از بچه‎های شماست قضیه را پرسیدیم، در زمان حکومت صدام، در خاک عراق، زمانی که شدیدترین تبلیغات را داشتند که ما آتش پرست و مجوس هستیم، اما در آن زمان در خاک عراق، توسط عراقی‎ها حرمی برای بچه‌های ما ساخته می‎شود چه کسی می‎تواند باور کند.
وی بیان داشت: جریان را از آنها پرسیدیم گفتند ما عشیره‎ایم و چوپان، چون شب‎ها برق نداریم زود می‌خوابیم، می‎گفت تا هوا تاریک می‎شد می‎دویدیم همین جایی که حرم است شب تا صبح چراغی روشن می‎شد و روزها خاموش، چندین شب این اتفاق افتاد و یک روز از عشایر کنارمان پرسیدیم چه می‌کنید که شب تا صبح چراغ روشن است و با تعجب جواب‎مان دادند ما نیستیم، تازه متوجه شده بودیم که اینها هم نور را می‎بینند که به اتفاق، آن نقطه را جستجو می‎کنند و پیکر مطهر یک بسیجی را می‎یابند و از مدارکی که دارد می‎فهمند شهید سید طعمه یاسری بسیجی لشکر هفت ولیعصر اهواز است، آنها می‎گفتند چون دیدیم از سادات است برایش قبری ایجاد و او را دفن کردیم، مردم ما به سادات اعتقاد دارند و برایش حرمی ساختند.
احمدیان اضافه می‌کند: موضوع را به دفتر حضرت آقا اطلاع دادیم که داخل خاکریز عراق، شهیدی را شرعا بعد از جنگ، دفن کرده‎اند حالا چه باید کرد نبش قبر کنیم یا نه؟ نامه را فرستادیم تهران، تا جواب نامه بازگردد زمان سپری می‎شد در این مدت ما کار تفحص داشتیم، کم‎کم عراقی‎ها متوجه شدند ما می‌خواهیم نبش قبر کنیم و این شهید را با خود ببریم ایران، زنان و مردان عشیره آمدند و به ما التماس کردند تو را به خدا او را از اینجا نبرید، عراقی‎ها اصرار داشتند این شهید را نبریم، اما به آنها گفتیم این شهید پدر و مادر دارد باید تحویلش دهیم، گفتند این بیمارستان ماست از آن روز که این بسیجی را اینجا دفن کرده‎ایم کسی دیگر به العماره بیمارستان نمی‎رود و مردم ما مریض‎های‎شان را اینجا می‎آورند و شفا می‎گیرند.
عضو گروه سیره تفحص شهدا خطاب به جوانان گفت: کدام یک از شما وقتی در معبر زندگی کارتان گره می‎خورد به گلستان شهدا می‎روید و آنها را به مادرشان فاطمه (س) قسم می‎دهید به خدا قسم آنها صدای ما را می‎شنوند.
آری این است حکایت شهدایی که جان سپردند تا امروز من و تو در آسودگی کامل به سر ببریم ای تاریخ بشکند قلمت اگر ننویسی بر بسیجیان سپاه امام راحل چه گذشت؟ ما روایتگر جنگ هستیم جنگ که نه، دفاع، دفاعی مقدس و شهیدان فاتحان مطلق این میدان هستند اگر در نشر ارزش‌های ناب فرهنگ شهادت دچار غفلت کنیم قطعا جامعه دچار ناهنجاری خواهد شد پس گوش به زنگ باشیم که نشر فرهنگ شهادت یک وظیفه شرعی بدانیم و جامعه را از این تفکر ناب بسیجی که شهدای ما با این تفکر به میدان رفتند ما نیز در این راه بکوشیم تا فرهنگ ناب شهادت برآمده از تفکر بسیجی در جامعه همچنان پایدار بماند.
انتهای پیام/ن۱۰
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول