اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

4/برگی از خاطرات شهدای قزوین

انتظار 10 ساله مادری در چند تکه استخوان خلاصه شد

مادر شهید ابوالفضل ململی گفت: 10 سال به انتظار ماندم تا روزی که پلاک و چند تکه استخوان‌هایش را برایم آوردند. استخوان‌هایی که بوی ابوالفظلم را می‌داد.

انتظار 10 ساله مادری در چند تکه استخوان خلاصه شد

ام‌کلثوم مردانی مادر شهید ابوالفضل ململی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین به بیان خاطرات فرزند شهیدش پرداخت و گفت: روز قدس بود و ابوالفضل بعد از چند روز مرخصی می‌خواست به جبهه برگردد. در آشپزخانه مشغول آشپزی بودم که پیش من آمد و گفت: مادر من می‌خواهم برگردم.

هنوز حرفش تمام نشده بود که مشتش را گره کرده و گفت: ما باید آن قدر برویم تا صدام را از بین ببریم. گفتم: انشا‌الله. و ساکش را بستم و از زیر قرآن ردش کردم.

آب را که پشت سرش ریختم، زانوهایم از گیر رفت و همان جا جلوی در نشستم زمین. پدرش که حالم را دید، گفت:«چرا اینجا نشستی؟» گفتم: اینقدر می‌نشینم تا ابوالفضل برگردد.

پدرش گفت: مگر در راه خدا نفرستادی، پس چرا نگرانی، بیا بریم داخل خانه و منتظرش بمانیم.

رفتم داخل خانه که در انتظارش باشم اما چه انتظاری که نمی‌دانستم 10 سال طول خواهد کشید.

هنوز جای پای رفتنش خشک خشک نشده بود که خبر شهادتش را آوردند اما درست 10 سال به انتظار ماندم تا روزی که پلاک و چند تکه استخوان‌هایش را برایمان آوردند. استخوان‌هایی که بوی ابوالفظلم را می‌داد.

دانش‌آموز شهید ابوالفضل ململی در تاریخ یکم تیر ماه 50 در قزوین به دنیا آمد و در تاریخ چهارم دی ماه 65 در جزیره ام‌الرصاص عراق و در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید و پیکر مطهرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و یکم آبان ماه 75 پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

پدر شهید ابوالفضل ململی تقی نام داشت و فروشنده بود این شهید بزرگوار تا سوم ابتدایی تحصیل کرد و نجار بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت.

این شهید بزرگوار در وصیت‌نامه خود نوشته بود، بسم‌ الله الرحمن الرحیم. با درود و سلام به آقا امام زمان (عج) و نایب برحقش، حضرت امام خمینى، و با درود و سلام بر شهداى انقلاب اسلامى.

این جانب ابوالفضل ململى، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قزوین، با بینش و آگاهى کامل راه خود را انتخاب کرده و به جبهه اعزام شده‏‌ام و مدت سه سال است، در منطقه مشغول انجام وظیفه هستم. هدف و انگیزه آمدنم به جبهه، این است که به اسلام و قرآن، خدمت کرده باشم و هیچ هدفى جز این نداشته‌‏ام. امیدوارم خداوند مرا از خدمتگزاران به اسلام و قرآن قرار دهد. انشاالله.

پیام من به خانواده معظم شهدا این است که اى خانواده‏‌هاى محترم! شما آسوده باشید ما رزمندگان مستقر در جبهه‌‏ها تا آخرین قطره خونمان جنگیده، انتقام خون عزیزان شما را از مزدوران بعثى خواهیم گرفت. شما چشم و چراغ این مملکت هستید.

پیامى به خانواده خودم: به پدر و مادر و برادران، فامیل‌ها، دوستان و آشنایان سلام عرض کرده و می‌‏خواهم، مرا ببخشند اگر به آنها بی‌‏احترامى کردم مخصوصاً به پدر و مادرم، که زحمت بزرگ شدن مرا بسیار کشیده‌‏اند؛ مرا در دامن خود پرورش داده و تربیت اسلامى نمودند.

پیام به امت شهید پرور: اى ملت قهرمان ایران! ما جوان‌ها که سرمایه این کشور و امید آینده این مملکت هستیم، بدانید که تا جان در بدن داریم، در جبهه جنگ با دشمنان اسلام نبرد کرده، از اسلام و دین خود دفاع می‌‏کنیم. شماها هم همان طورى که از اول انقلاب استقامت کردید، باز هم صبر کنید. در مقابل مشکلات تحمل کنید؛ از مالتان و جانتان و فرستادن فرزندانتان به جبهه دریغ نکنید که اسلام در خطر است. انشاءالله.

پیروزى نزدیک است؛ در مقابل ضدانقلاب ضعف نشان ندهید و گوش به حرف منافقین کوردل نسپارید که آنان از کفار بدترند و شما را از راه الله منحرف می‌‏کنند؛ اسلام را حفظ کنید؛ و سخنان اخیر امام که فرمودند:«امسال سال پیروزى است.» مثل آفتاب روشن است. انشاءالله.

امام را تنها نگذارید خداى ناکرده مانند مردم کوفه نباشیم. شعار ندهیم در عمل نشان دهیم. خدایا خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار. 65/6/15. والسلام. ابوالفضل ململى.

انتهای پیام/77009/ی40/پو3002

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول